پرش به محتوا

راه خورشیدی: اندیشه‌نامه و راه‌نامه استاد محمدرضا حکیمی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' (عج)' به '(عج)'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (عج)' به '(عج)')
 
خط ۳۲: خط ۳۲:
از زندگی‌نامۀ [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] اطلاع فراوانی در دست نیست و او همواره به مشتاقان خواستار زندگی‌نامه‌اش «لن ترانی» گفته است. وی در سال 1314 در مشهد زاده شد و به سال 1400 در تهران دار فانی را وداع گفت و در مشهد به خاک سپرده شد. [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]] در سال 1320 به مکتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فراگرفتن قرآن و «صد کلمه» و نیز مقداری از [[دیوان حافظ بر اساس نه نسخه کامل کهن مورخ به سال‌های 813 تا 827 هجری قمری (چاپ دوم)|دیوان حافظ]]، درس‌های دورۀ ابتدایی را در مدرسه فراگرفت. در سال 1326 وارد حوزۀ علمیۀ مشهد شد و بیست سال در آنجا به علم‌اندوزی و خودسازی پرداخت. هشت سال به درس‌های مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن پانزده سال به تحصیل فلسفه و کلام پرداخت. او سال‌ها در لباس روحانیت بود؛ اما هرگز روحانیت را حرفۀ خود نکرد؛ زیرا پیش از آنکه لباس روحانیت به تن کند، لباس زهد و اعراض به تن کرده بود. سرانجام در سال 1345 با رضایت استادش شیخ [[قزوینی خراسانی، مجتبی|مجتبی قزوینی]]، از حوزه و لباس روحانیت بیرون آمد؛ اما همواره نگاهش به حوزه و مخاطبش بوده و نسل‌های جوان.
از زندگی‌نامۀ [[حکیمی، محمدرضا|محمدرضا حکیمی]] اطلاع فراوانی در دست نیست و او همواره به مشتاقان خواستار زندگی‌نامه‌اش «لن ترانی» گفته است. وی در سال 1314 در مشهد زاده شد و به سال 1400 در تهران دار فانی را وداع گفت و در مشهد به خاک سپرده شد. [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]] در سال 1320 به مکتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فراگرفتن قرآن و «صد کلمه» و نیز مقداری از [[دیوان حافظ بر اساس نه نسخه کامل کهن مورخ به سال‌های 813 تا 827 هجری قمری (چاپ دوم)|دیوان حافظ]]، درس‌های دورۀ ابتدایی را در مدرسه فراگرفت. در سال 1326 وارد حوزۀ علمیۀ مشهد شد و بیست سال در آنجا به علم‌اندوزی و خودسازی پرداخت. هشت سال به درس‌های مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن پانزده سال به تحصیل فلسفه و کلام پرداخت. او سال‌ها در لباس روحانیت بود؛ اما هرگز روحانیت را حرفۀ خود نکرد؛ زیرا پیش از آنکه لباس روحانیت به تن کند، لباس زهد و اعراض به تن کرده بود. سرانجام در سال 1345 با رضایت استادش شیخ [[قزوینی خراسانی، مجتبی|مجتبی قزوینی]]، از حوزه و لباس روحانیت بیرون آمد؛ اما همواره نگاهش به حوزه و مخاطبش بوده و نسل‌های جوان.


از میان استادان [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]]، آن‌که بیش از هم بر او تأثیر گذاشت و در معماری شخصیت علمی‌اش نقش داشت، شیخ [[قزوینی خراسانی، مجتبی|مجتبی قزوینی]] بود. وی به گفتۀ حکیمی یکی از سه رکن مکتب تفکیک در قرن چهاردهم هجری بود و صاحب کشف و کرامات و مشرف‌شده به آستان حضرت ولی عصر (عج) و دارای اخلاق باطنی و اهل عبادات و ریاضات و مستغرق در خلسات. [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]] دوازده سال از محضر او درس آموخت؛ اما بیش از چهل سال که به مکارم اخلاقی او رطب‌اللسان است و تا آخر خود را مرید وی می‌دانست.
از میان استادان [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]]، آن‌که بیش از هم بر او تأثیر گذاشت و در معماری شخصیت علمی‌اش نقش داشت، شیخ [[قزوینی خراسانی، مجتبی|مجتبی قزوینی]] بود. وی به گفتۀ حکیمی یکی از سه رکن مکتب تفکیک در قرن چهاردهم هجری بود و صاحب کشف و کرامات و مشرف‌شده به آستان حضرت ولی عصر(عج) و دارای اخلاق باطنی و اهل عبادات و ریاضات و مستغرق در خلسات. [[حکیمی، محمدرضا|حکیمی]] دوازده سال از محضر او درس آموخت؛ اما بیش از چهل سال که به مکارم اخلاقی او رطب‌اللسان است و تا آخر خود را مرید وی می‌دانست.


با درنگ در مجموعۀ آثار حکیمی و با استحضار از افکار نانوشته‌اش، این موضوعات را می‌توان دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌های او دانست: تشیع و حقانیت آن و شناساندن چهرۀ مکتوم آن به همگان؛ نفی خمود و اعتزال اجتماعی؛ نفی جمود و ارتجاع و دعوت به زمان‌شناسی؛ برپایی عددالت، خاصه عدالت اقتصادی و دفاع از انسان محروم؛ پاسداری از مقام انسانیت و کرامت انسان؛ مکتب تفکیک (جداسازی سه راه معرفت: قرآن، فلسفه، عرفان)؛ ورود افکار بی‌مایۀ غربی در قلمرو اسلام؛ تشکیل نظام عامل بالعدل و تأسیس جامعۀ قائم بالقسط؛ مجهول ماندن ماهیت حکومت و حاکمیت اسلامی؛ وحدت مسلمانان و ضرورت تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی؛ شناخت بزرگان شیعه و به تعبیر او «مرزبانان حماسۀ جاوید»؛ روحانیت و لزوم تجدید حیات و دگرگونی در برنامه‌ها و راهبردهای آن؛ مشکل جوانان و بی‌پناهی علمی و معنوی آن؛ بایدها و نبایدهای نویسندگی در قلمرو مسائل دینی. حکیمی در این چهارده موضوع بیش از دیگر موضوعات اندیشیده و نوشته و حسرت خورده و دغدغه داشته است. اما از این موضوعات بر دو موضوع بیشتر اصرار ورزیده است: نفی خمود و دعوت به قیام و برپایی عدالت و قسط. در واقع آهنگ و پیام جهت‌گیری آثار حکیمی عبارت است از: قیام و قسط.
با درنگ در مجموعۀ آثار حکیمی و با استحضار از افکار نانوشته‌اش، این موضوعات را می‌توان دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌های او دانست: تشیع و حقانیت آن و شناساندن چهرۀ مکتوم آن به همگان؛ نفی خمود و اعتزال اجتماعی؛ نفی جمود و ارتجاع و دعوت به زمان‌شناسی؛ برپایی عددالت، خاصه عدالت اقتصادی و دفاع از انسان محروم؛ پاسداری از مقام انسانیت و کرامت انسان؛ مکتب تفکیک (جداسازی سه راه معرفت: قرآن، فلسفه، عرفان)؛ ورود افکار بی‌مایۀ غربی در قلمرو اسلام؛ تشکیل نظام عامل بالعدل و تأسیس جامعۀ قائم بالقسط؛ مجهول ماندن ماهیت حکومت و حاکمیت اسلامی؛ وحدت مسلمانان و ضرورت تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی؛ شناخت بزرگان شیعه و به تعبیر او «مرزبانان حماسۀ جاوید»؛ روحانیت و لزوم تجدید حیات و دگرگونی در برنامه‌ها و راهبردهای آن؛ مشکل جوانان و بی‌پناهی علمی و معنوی آن؛ بایدها و نبایدهای نویسندگی در قلمرو مسائل دینی. حکیمی در این چهارده موضوع بیش از دیگر موضوعات اندیشیده و نوشته و حسرت خورده و دغدغه داشته است. اما از این موضوعات بر دو موضوع بیشتر اصرار ورزیده است: نفی خمود و دعوت به قیام و برپایی عدالت و قسط. در واقع آهنگ و پیام جهت‌گیری آثار حکیمی عبارت است از: قیام و قسط.