۱۱۲٬۴۹۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURذهن و جهانJ1.jpg | عنوان =ذهن و جهان | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = قدیری، حامد (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =کتاب طه | مکان نشر =قم | سال نشر =1399 | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE.....AUTOMATI...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''ذهن و جهان: روایتی از رئالیسم درونی''' تألیف حامد | '''ذهن و جهان: روایتی از رئالیسم درونی''' تألیف [[حامد قدیری]]، نویسنده در این کتاب کوشیده تا روایتی از رئالیسم درونی پاتنم ارائه کند. اما اگر بخواهیم محتوای کتاب را مشخصتر حول یک مسئله سروسامان دهیم، احتمالاً آن مسئله چیزی شبیه این است که موضع رئالیست درونی در قبال نسبت میان ذهن و جهان (کمی واضحتر: انفکاک یا عدم انفکاک ذهن و جهان از یکدیگر) چیست؟ | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب از پنج فصل تشکیل شده است. | کتاب از پنج فصل تشکیل شده است. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
در فلسفۀ دکارت، رابطۀ میان ذهن و جهان خارج به مسئلهای جدیتر تبدیل شد. او به این نتیجه رسید که ذهن و ماده جوهراً جدا از یکدیگرند و به تبع آن، حالتهایی را میتوانست تصور کند که ذهن در متعارفترین حالت نظری خود قرار دارد؛ اما جهان خارج بالکل وضعیتی متفاوت دارد. در دورۀ معاصر نیز فلسفههای متعدد بهویژه فلسفۀ تحلیلی با جدیت به مسئلۀ رابطۀ میان ذهن و جهان خارج پرداخته است. یکی از مشخصههای اصلی بروز این مسئله در فلسفۀ تحلیلی آن است که به سبب رویآوری فیلسوفان تحلیلی به «زبان»، در برخی از صورتبندیها و بحثها، مسئلۀ یادشده در قالب مسئلۀ رابطۀ میان زبان و جهان خارج تجلی یافته است. | در فلسفۀ دکارت، رابطۀ میان ذهن و جهان خارج به مسئلهای جدیتر تبدیل شد. او به این نتیجه رسید که ذهن و ماده جوهراً جدا از یکدیگرند و به تبع آن، حالتهایی را میتوانست تصور کند که ذهن در متعارفترین حالت نظری خود قرار دارد؛ اما جهان خارج بالکل وضعیتی متفاوت دارد. در دورۀ معاصر نیز فلسفههای متعدد بهویژه فلسفۀ تحلیلی با جدیت به مسئلۀ رابطۀ میان ذهن و جهان خارج پرداخته است. یکی از مشخصههای اصلی بروز این مسئله در فلسفۀ تحلیلی آن است که به سبب رویآوری فیلسوفان تحلیلی به «زبان»، در برخی از صورتبندیها و بحثها، مسئلۀ یادشده در قالب مسئلۀ رابطۀ میان زبان و جهان خارج تجلی یافته است. | ||
هیلاری پاتنم فرد محوری این کتاب، معتقد است که همین مسئله هستۀ اصلی فلسفۀ تحلیلی است. حرف او نه به این معناست که فقط فلسفۀ تحلیلی به این مسئله میپردازد و نه به آن معناست که فلسفۀ تحلیلی فقط به سراغ این مسئله میرود، بلکه مراد آن است که این مسئله بیشتر از سایر فلاسفه برای فلاسفۀ تحلیلی محوریت دارد و مسائل دیگر نیز برای فلاسفۀ تحلیلی به این اندازه محوری نیستند. | [[هیلاری پاتنم]] فرد محوری این کتاب، معتقد است که همین مسئله هستۀ اصلی فلسفۀ تحلیلی است. حرف او نه به این معناست که فقط فلسفۀ تحلیلی به این مسئله میپردازد و نه به آن معناست که فلسفۀ تحلیلی فقط به سراغ این مسئله میرود، بلکه مراد آن است که این مسئله بیشتر از سایر فلاسفه برای فلاسفۀ تحلیلی محوریت دارد و مسائل دیگر نیز برای فلاسفۀ تحلیلی به این اندازه محوری نیستند. | ||
به بیان دیگر مسئلۀ ذهن و جهان خارج در واقع سؤال از این است که جهان خارج چگونه در برابر ذهن ایستاده است؟ آیا مستقل از ذهن ماست یا وابسته به آن؟ اگر مستقل است چگونه و اگر وابسته است چگونه؟ تفصیل این بحثها در این کتاب آمده است. اما به اجمال میتوان گفت مسئلۀ ذهن و جهان خارج یکی از مسائل اصلی فلاسفه بوده است؛ به گونهای که یحتمل میتوان تاریخ فلسفه را حول محور این مسئله تعبیر و تعریف کرد. | به بیان دیگر مسئلۀ ذهن و جهان خارج در واقع سؤال از این است که جهان خارج چگونه در برابر ذهن ایستاده است؟ آیا مستقل از ذهن ماست یا وابسته به آن؟ اگر مستقل است چگونه و اگر وابسته است چگونه؟ تفصیل این بحثها در این کتاب آمده است. اما به اجمال میتوان گفت مسئلۀ ذهن و جهان خارج یکی از مسائل اصلی فلاسفه بوده است؛ به گونهای که یحتمل میتوان تاریخ فلسفه را حول محور این مسئله تعبیر و تعریف کرد. | ||
هیلاری پاتنم به لطف عمر نسبتاً طولانی خود و به سبب حضور در بیشتر حوزههای فلسفی، سالهای زیادی را صرف نگارش متون فلسفی کرده و در این مدت نیز مطالب و محتواهای زیادی را مکتوب کرده است. کنار هم نشستن این ویژگیها سبب شده که گاه او را مهمترین فیلسوف فلسفۀ تحلیلی در قرن بیستم یاد کردهاند. به همین دلیل در این کتاب آرای او به بحث و بررسی گذاشته شده است. از نظر او مسئلۀ چگونگی رابطۀ ذهن و جهان خارج مهمترین مسئلۀ فلسفۀ تحلیلی است. از نظر او سؤال بزرگ رئالیسم آن است که مفاهیم و واژگان چگونه به مابازاءهایشان در جهان خارج ارجاع میدهند و آنها را متعین میکنند؟ بنابراین میتوان تفلسف پاتنم را حاصل سروکارداشتن او با این مسئله دانست. او طی مدت طولانی فلسفهورزیاش که از دهۀ پنجاه قرن بیستم آغاز شده و تا نیمۀ دهۀ دوم قرن بیستویکم ادامه داشت، مدام با این مسئله گلاویز بود و عمدۀ کارهای بهیادماندنیاش از مواجههاش با همین مسئله نشئت گرفته بود. | [[هیلاری پاتنم]] به لطف عمر نسبتاً طولانی خود و به سبب حضور در بیشتر حوزههای فلسفی، سالهای زیادی را صرف نگارش متون فلسفی کرده و در این مدت نیز مطالب و محتواهای زیادی را مکتوب کرده است. کنار هم نشستن این ویژگیها سبب شده که گاه او را مهمترین فیلسوف فلسفۀ تحلیلی در قرن بیستم یاد کردهاند. به همین دلیل در این کتاب آرای او به بحث و بررسی گذاشته شده است. از نظر او مسئلۀ چگونگی رابطۀ ذهن و جهان خارج مهمترین مسئلۀ فلسفۀ تحلیلی است. از نظر او سؤال بزرگ رئالیسم آن است که مفاهیم و واژگان چگونه به مابازاءهایشان در جهان خارج ارجاع میدهند و آنها را متعین میکنند؟ بنابراین میتوان تفلسف پاتنم را حاصل سروکارداشتن او با این مسئله دانست. او طی مدت طولانی فلسفهورزیاش که از دهۀ پنجاه قرن بیستم آغاز شده و تا نیمۀ دهۀ دوم قرن بیستویکم ادامه داشت، مدام با این مسئله گلاویز بود و عمدۀ کارهای بهیادماندنیاش از مواجههاش با همین مسئله نشئت گرفته بود. | ||
نویسنده در این کتاب کوشیده تا روایتی از رئالیسم درونی پاتنم ارائه کند. اما اگر بخواهیم محتوای کتاب را مشخصتر حول یک مسئله سروسامان دهیم، احتمالاً آن مسئله چیزی شبیه این است که موضع رئالیست درونی در قبال نسبت میان ذهن و جهان (کمی واضحتر: انفکاک یا عدم انفکاک ذهن و جهان از یکدیگر) چیست؟ | نویسنده در این کتاب کوشیده تا روایتی از رئالیسم درونی پاتنم ارائه کند. اما اگر بخواهیم محتوای کتاب را مشخصتر حول یک مسئله سروسامان دهیم، احتمالاً آن مسئله چیزی شبیه این است که موضع رئالیست درونی در قبال نسبت میان ذهن و جهان (کمی واضحتر: انفکاک یا عدم انفکاک ذهن و جهان از یکدیگر) چیست؟ |