پرش به محتوا

خیام فراتر از ایام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
خیام از آنان است که هر گروه و فرقه‌ای او را از خود می‌دانند. شاعران، شاعر، فیلسوفان، فیلسوف، عاشقان، عاشق، اصحاب شریعت، شریعتمدار، اهل طریقت، طریقت‌شعار یا حقیقت‌یاران، حقیقت‌بینش می‌انگارند. اما وی آزاده‌تر از آن است که در هیچ‌یک از مجموعه‌های انسانی جایگزین شود. او فراتر از عقل و عشق، مستی و راستی، کفر و ایمان و در یک جمله آمیختاری از اندیشه و ضداندیشه است. او در زمانۀ خود به اعتبار دانستن همۀ علم‌های شناختۀ روزگار، نمونۀ علم مطلق حق بوده، با هم‌عصران نادان خود، تناقضی را نزیسته است.
خیام از آنان است که هر گروه و فرقه‌ای او را از خود می‌دانند. شاعران، شاعر، فیلسوفان، فیلسوف، عاشقان، عاشق، اصحاب شریعت، شریعتمدار، اهل طریقت، طریقت‌شعار یا حقیقت‌یاران، حقیقت‌بینش می‌انگارند. اما وی آزاده‌تر از آن است که در هیچ‌یک از مجموعه‌های انسانی جایگزین شود. او فراتر از عقل و عشق، مستی و راستی، کفر و ایمان و در یک جمله آمیختاری از اندیشه و ضداندیشه است. او در زمانۀ خود به اعتبار دانستن همۀ علم‌های شناختۀ روزگار، نمونۀ علم مطلق حق بوده، با هم‌عصران نادان خود، تناقضی را نزیسته است.


شعر خیام همانند شعر مولانا و حافظ، شعر مرکزشکن است و اذهان مخاطبان خود را از اسارت انواع عایق‌های فرهنگی می‌رهاند. او در عین حال که خود از خردمندی قرص و قائمی برخوردار است، می‌داند که همیشه نمی‌توان از این ابزار برای درک حقایق عالم بهره گرفت که بسا اوقات ابلهی در این راه کاراتر است:
شعر خیام همانند شعر [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] و [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]]، شعر مرکزشکن است و اذهان مخاطبان خود را از اسارت انواع عایق‌های فرهنگی می‌رهاند. او در عین حال که خود از خردمندی قرص و قائمی برخوردار است، می‌داند که همیشه نمی‌توان از این ابزار برای درک حقایق عالم بهره گرفت که بسا اوقات ابلهی در این راه کاراتر است:


«آنان که به کار عقل درمی‌کوشند **** هیهات که جمله گاو نر می‌دوشند
«آنان که به کار عقل درمی‌کوشند **** هیهات که جمله گاو نر می‌دوشند
خط ۳۷: خط ۳۷:
آن به‌که لباس ابلهی درپوشند ***** کامروز به عقل، ترّه می نفروشند».
آن به‌که لباس ابلهی درپوشند ***** کامروز به عقل، ترّه می نفروشند».


خیام در زمان خود نه‌تنها به عنوان استادی در علوم ریاضی و پیروی از فلسفۀ یوانی و به‌ویژه از مکتب ابن سینا شناخته می‌شد، بلکه او را به عنوان یکی از متصوفان نیز می‌شناختند. با آنکه در معرض حملۀ بعضی از ارباب قدرت دینی و حتی بعضی از صوفیان قرار گرفته بود که بیشتر در بند ظاهر بودند، باید او را عارفی دانست که در پشت شکاکی‌گری ظاهری وی، یقینی مطلق از آنجا آشکار می‌شود که در سلسلۀ مراتب اصحاب معرفت، آنان را در بالاترین رتبه قرار داده است. دانش خیام همان دانش حیرانی، همان معرفت عتیق ندانستن است.
[[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] در زمان خود نه‌تنها به عنوان استادی در علوم ریاضی و پیروی از فلسفۀ یوانی و به‌ویژه از مکتب [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] شناخته می‌شد، بلکه او را به عنوان یکی از متصوفان نیز می‌شناختند. با آنکه در معرض حملۀ بعضی از ارباب قدرت دینی و حتی بعضی از صوفیان قرار گرفته بود که بیشتر در بند ظاهر بودند، باید او را عارفی دانست که در پشت شکاکی‌گری ظاهری وی، یقینی مطلق از آنجا آشکار می‌شود که در سلسلۀ مراتب اصحاب معرفت، آنان را در بالاترین رتبه قرار داده است. دانش [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] همان دانش حیرانی، همان معرفت عتیق ندانستن است.


از ویژگی‌های این اثر آن است که نویسنده پس از آوردن آرای موافق و مخالف، نظرات خود را هم آورده؛ اما هرگز رأی قطعی صادر نکرده است. از محسنات این کتاب آن است که خواننده هرگز احساس نمی‌کند نویسنده درصدد حصر آزادی او و تحمیل دیدگاه‌های خاص خویش به وی است. بر این اساس نخست همگام با خیام از هنگام زایش و پیدایش همسفر او سخن گفته شده است؛ ولی نه در تمام موارد، بلکه اینکه چگونه زاده شد، چگونه زیست، چگونه به بالاترین رتبه‌های دانش و خرد رسید، چگونه داغ رسوایی بر پیشانی‌اش نشست و چگونه آن را خردمندانه از دامن خویش زدود و سرانجام چگونه دیده از جهان فروبست.
از ویژگی‌های این اثر آن است که نویسنده پس از آوردن آرای موافق و مخالف، نظرات خود را هم آورده؛ اما هرگز رأی قطعی صادر نکرده است. از محسنات این کتاب آن است که خواننده هرگز احساس نمی‌کند نویسنده درصدد حصر آزادی او و تحمیل دیدگاه‌های خاص خویش به وی است. بر این اساس نخست همگام با [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] از هنگام زایش و پیدایش همسفر او سخن گفته شده است؛ ولی نه در تمام موارد، بلکه اینکه چگونه زاده شد، چگونه زیست، چگونه به بالاترین رتبه‌های دانش و خرد رسید، چگونه داغ رسوایی بر پیشانی‌اش نشست و چگونه آن را خردمندانه از دامن خویش زدود و سرانجام چگونه دیده از جهان فروبست.


در ادامه و بعد از آشنایی با خیام، خواننده با آثار برجای‌مانده از او آشنا خواهد شد و در این دیدار با چهره‌هایی متفاوت روبرو خواهد شد و او را از مردی رهپوی طریق حق و سالک راه بهشت، تا دوزخی مست و هر نام و عنوان دیگری مشاهده خواهد کرد.
در ادامه و بعد از آشنایی با خیام، خواننده با آثار برجای‌مانده از او آشنا خواهد شد و در این دیدار با چهره‌هایی متفاوت روبرو خواهد شد و او را از مردی رهپوی طریق حق و سالک راه بهشت، تا دوزخی مست و هر نام و عنوان دیگری مشاهده خواهد کرد.


بعد از مرگ خیام، رباعیات برجای‌مانده از اوست که از یک‌سو او را به دام ننگ و رسوایی‌های کفر و الحاد و زندقه و شراب‌خواری و مادی‌گری و ضلالت و گمراهی می‌کشاند و از دیگرسو نه‌تنها بر زدودن آن به قیامی جانانه می‌پردازد که سبب رسوایی و بی‌آبرویی سالوسان، ریاکاران، منافقان، کم‌مایگان، بی‌خردان، تنگ‌نظران و خودکامگان می‌گردد.
بعد از مرگ [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، رباعیات برجای‌مانده از اوست که از یک‌سو او را به دام ننگ و رسوایی‌های کفر و الحاد و زندقه و شراب‌خواری و مادی‌گری و ضلالت و گمراهی می‌کشاند و از دیگرسو نه‌تنها بر زدودن آن به قیامی جانانه می‌پردازد که سبب رسوایی و بی‌آبرویی سالوسان، ریاکاران، منافقان، کم‌مایگان، بی‌خردان، تنگ‌نظران و خودکامگان می‌گردد.


در بخش پایانی کتاب به بیان پاره‌ای از دیدگاه‌ها پرداخته شده که به گونه‌های متفاوت تصویرگر چهرۀ مردی است که به رسواگری می‌پردازد.<ref> [https://literaturelib.com/books/4981 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
در بخش پایانی کتاب به بیان پاره‌ای از دیدگاه‌ها پرداخته شده که به گونه‌های متفاوت تصویرگر چهرۀ مردی است که به رسواگری می‌پردازد.<ref> [https://literaturelib.com/books/4981 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>