۱۱۸٬۶۸۳
ویرایش
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات زندگینامه | عنوان = گیسو دراز، محمد بن یوسف | تصویر = NUR21796.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = | نام کامل = | نامهای دیگر = | لقب = | تخلص = | نسب = | نام پدر = | ولادت = | محل تولد = | کشور تولد = | محل زندگی = | رحلت = | شهادت = | مدفن = | طول...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| تخلص = | | تخلص = | ||
| نسب = | | نسب = | ||
| نام پدر = | | نام پدر =یوسف | ||
| ولادت = | | ولادت =چهارم رجب سال 721ق | ||
| محل تولد = | | محل تولد =دهلی | ||
| کشور تولد = | | کشور تولد =هند | ||
| محل زندگی = | | محل زندگی = | ||
| رحلت = | | رحلت =شانزدهم ذوالقعده 825ق | ||
| شهادت = | | شهادت = | ||
| مدفن = | | مدفن = | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==تحصیلات و اساتید== | ==تحصیلات و اساتید== | ||
سید محمد، تحصیلات آغازینش را در اوضاع آرام دولتآباد که با حضور جمع فراوانی از عرفا در آنجا پدید آمده بود، کسب کرد. طی این مدت به یکی از یاران شیخ برهانالدین غریب در امر مقابله رساله قشیری یاری میرساند. سید همینکه به دهلی رسید طوق ارادت شیخ نصیرالدین را در گردن کرد و به آن سلسله از ریاضات معمول پرداخت که نومریدان جوان انجام میدادند. عشق و محبتش به نصیرالدین حد و مرزی نداشت. معروف است که «روزی او با چندی دیگر از مریدان، پالکی شیخ نصیرالدین محمود بودند؛ در وقت برداشتن، گیسوی سید به سبب درازیای که داشت در پای پالکی بند شد و او به سبب رعایت ادب و استغراق عشق و محبت، به برآوردن گیسو مقید نشد؛ هم بر آن وضعی که واقع شد، مسافت بعید قطع کرد. بعد از آنکه شیخ را بر این معنی اطلاع افتاد، خوشحال شد و بر صدق عقیدت و حسن منیعت او آفرینها کرد | سید محمد، تحصیلات آغازینش را در اوضاع آرام دولتآباد که با حضور جمع فراوانی از عرفا در آنجا پدید آمده بود، کسب کرد. طی این مدت به یکی از یاران شیخ برهانالدین غریب در امر مقابله رساله قشیری یاری میرساند. سید همینکه به دهلی رسید طوق ارادت شیخ نصیرالدین را در گردن کرد و به آن سلسله از ریاضات معمول پرداخت که نومریدان جوان انجام میدادند. عشق و محبتش به نصیرالدین حد و مرزی نداشت. معروف است که «روزی او با چندی دیگر از مریدان، پالکی شیخ نصیرالدین محمود بودند؛ در وقت برداشتن، گیسوی سید به سبب درازیای که داشت در پای پالکی بند شد و او به سبب رعایت ادب و استغراق عشق و محبت، به برآوردن گیسو مقید نشد؛ هم بر آن وضعی که واقع شد، مسافت بعید قطع کرد. بعد از آنکه شیخ را بر این معنی اطلاع افتاد، خوشحال شد و بر صدق عقیدت و حسن منیعت او آفرینها کرد. | ||
پس از وفات شیخ نصیرالدین، چراغ دهلی و قطب وقت سلسله چشتیه، گیسودراز را خلیفه او میدانستند. هرچند که گیسودراز خلافتنامهای از پیرش نگرفته بود، اما همچنان برجستهترین فرد در میان مریدان فراوان شیخ بود | پس از وفات شیخ نصیرالدین، چراغ دهلی و قطب وقت سلسله چشتیه، گیسودراز را خلیفه او میدانستند. هرچند که گیسودراز خلافتنامهای از پیرش نگرفته بود، اما همچنان برجستهترین فرد در میان مریدان فراوان شیخ بود. | ||
گیسودراز پس از رحلت شیخ نصیرالدین از دهلی به دکن رفت. وی نخست راهی گوالیار شد و از آنجا به گجرات رفت و چند سالی به گمنامی زیست و پس از آن عازم دکن شد. حدود سال 815ق، سلطان بهمنی تاجالدین فیروز (825-800ق) خبر یافت که گیسودراز نزدیک حسنآباد گلبرگه رسیده و به استقبال او رفت<ref>ر.ک: همان</ref>. | گیسودراز پس از رحلت شیخ نصیرالدین از دهلی به دکن رفت. وی نخست راهی گوالیار شد و از آنجا به گجرات رفت و چند سالی به گمنامی زیست و پس از آن عازم دکن شد. حدود سال 815ق، سلطان بهمنی تاجالدین فیروز (825-800ق) خبر یافت که گیسودراز نزدیک حسنآباد گلبرگه رسیده و به استقبال او رفت<ref>ر.ک: همان</ref>. |