۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'زمخشرى' به 'زمخشرى ') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
'''التفسير الكبير'''، تفسيرى كلامى، نوشتۀ [[فخر رازی، محمد بن عمر |فخرالدين رازى]]، متكلم و مفسر اشعرى قرن ششم و هفتم هجرى است. تفسير كبير مهمترين و جامعترين اثر فخر رازى و يكى از چند تفسير مهم و برجستۀ قرآن كريم به زبان عربى است. اين كتاب به سبب حجم بسيارش به تفسير كبير مشهور شده، ولى نام اصلى آن مفاتيح الغيب است. | '''التفسير الكبير'''، تفسيرى كلامى، نوشتۀ [[فخر رازی، محمد بن عمر |فخرالدين رازى]]، متكلم و مفسر اشعرى قرن ششم و هفتم هجرى است. تفسير كبير مهمترين و جامعترين اثر فخر رازى و يكى از چند تفسير مهم و برجستۀ قرآن كريم به زبان عربى است. اين كتاب به سبب حجم بسيارش به تفسير كبير مشهور شده، ولى نام اصلى آن مفاتيح الغيب است. | ||
فخر رازى، بر خلاف | فخر رازى، بر خلاف [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] ، كه هدف از تفسيرش دفاع از آموزههاى معتزلى است، به صراحت به انگيزه و هدف خود در نگارش اين تفسير اشارهاى نكرده، ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب كلامى ابوالحسن اشعرى(متوفى 334) و رد آراى مخالفان وى، به ويژه معتزله، پرداخته است<ref>ذهبى، ج 1، ص 294؛ عبدالحميد، ص 64-66؛ نيز [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، 1390، ج 4، ص 428؛ «شناسايى برخى از تفاسير عامه»، ص 78-79</ref>. | ||
==تاريخ تأليف== | ==تاريخ تأليف== | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
شيوۀ معمول فخر رازى تنها ذكر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از كتاب معانى القرآن زجّاج <ref>همان،ص 82-83</ref> و فرّاء<ref>همان، ص 126-127</ref>، الكامل مبرّد <ref>همان، ص 151</ref> و غريب القرآن ابن قتيبه <ref>همان،ص 13</ref> بهره برده است. در تفاسير روايى و مأثور صحابه و تابعين به تفاسير عبداللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعيد بن جبير مراجعه و بيش از همه به آراى ابن عباس استناد كرده است<ref>عبدالحميد، ص 90- 94</ref>. برخى از اين تفاسير با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته<ref>- تفسير ابن عباس؛ تفسير، بخش 5: تفسير تابعين</ref>، اما فخر رازى به اسناد روايت اين تفاسير اشارهاى نكرده است. از تفاسير متأخرتر نيز از جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى، الكشف و البيان احمد بن ابراهيم ثعلبى(متوفى 427) و تفسير قفّال شاشى و احكام القرآن جصّاص بهره جسته است <ref>همان،ص 95-99،120-122</ref>. | شيوۀ معمول فخر رازى تنها ذكر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از كتاب معانى القرآن زجّاج <ref>همان،ص 82-83</ref> و فرّاء<ref>همان، ص 126-127</ref>، الكامل مبرّد <ref>همان، ص 151</ref> و غريب القرآن ابن قتيبه <ref>همان،ص 13</ref> بهره برده است. در تفاسير روايى و مأثور صحابه و تابعين به تفاسير عبداللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعيد بن جبير مراجعه و بيش از همه به آراى ابن عباس استناد كرده است<ref>عبدالحميد، ص 90- 94</ref>. برخى از اين تفاسير با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته<ref>- تفسير ابن عباس؛ تفسير، بخش 5: تفسير تابعين</ref>، اما فخر رازى به اسناد روايت اين تفاسير اشارهاى نكرده است. از تفاسير متأخرتر نيز از جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى، الكشف و البيان احمد بن ابراهيم ثعلبى(متوفى 427) و تفسير قفّال شاشى و احكام القرآن جصّاص بهره جسته است <ref>همان،ص 95-99،120-122</ref>. | ||
با توجه به رويكرد عقلانى در تفسير فخر رازى، وى از تفاسير معتزلى نقل قول فراوانى آورده است<ref>همان، ص 100-120</ref>. تفاسير معتزلى كه فخر رازى از آنها بهره برده عبارتاند از: تفسير ابوالقاسم كعبى<ref>متوفى 319؛ لاگارد، ص 24، 139</ref>، تفسير ابوعلى جبّايى<ref>متوفى 303؛ همان، ص 22-23،138</ref>، الجامع ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى <ref>همان، ص 25-26،140</ref>، تفسير قاضى عبدالجبار معتزلى <ref>متوفى 415؛ همان، ص 131-132،139</ref>، تفسير ابوبكر اصمّ <ref>همان، ص 15-16</ref> و كشاف زمخشرى(متوفى 538) كه فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است <ref>عبدالحميد، ص 110-120</ref>. | با توجه به رويكرد عقلانى در تفسير فخر رازى، وى از تفاسير معتزلى نقل قول فراوانى آورده است<ref>همان، ص 100-120</ref>. تفاسير معتزلى كه فخر رازى از آنها بهره برده عبارتاند از: تفسير ابوالقاسم كعبى<ref>متوفى 319؛ لاگارد، ص 24، 139</ref>، تفسير ابوعلى جبّايى<ref>متوفى 303؛ همان، ص 22-23،138</ref>، الجامع ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى <ref>همان، ص 25-26،140</ref>، تفسير قاضى عبدالجبار معتزلى <ref>متوفى 415؛ همان، ص 131-132،139</ref>، تفسير ابوبكر اصمّ <ref>همان، ص 15-16</ref> و كشاف [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] (متوفى 538) كه فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است <ref>عبدالحميد، ص 110-120</ref>. | ||
تفسير كبير از حيث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نيز اهميت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارتهايى از معتزليان متقدم، به اقوال و آراى معتزليان متأخر و معاصر خود، چون ابوالحسين بصرى(متوفى 436) و ركنالدين محمود ملاحمى(متوفى 536)، كه فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى ياد كرده <ref>لاگارد، ص 18، 73، 141، 155، 159، 160</ref>، نيز اشاره نموده است. وى به اختلافات كلامى نحلهها و مذاهب گوناگون نيز توجه داشته و از گروههايى؛ چون كراميه<ref>همان، ص 145</ref>، اشاعره <ref>همان، ص 27، 33، 36-37</ref>،اماميه<ref>همان،ص 40</ref>، ثنويه<ref>همان،ص 60</ref>، جبريه<ref>همان،ص 61</ref>، خوارج<ref>همان، ص 74</ref> و روافض<ref>همان،ص 80</ref> نيز ياد كرده است.توجه به نظريات لغويان و نحويان بصره و كوفه و ذكر اختلاف آراى آنها، و بيان نظريات عالمان قرائت و فقها از ديگر جنبههاى در خور توجه تفسير فخر رازى است<ref>عبدالحميد، ص 87-89، 123- 136، 152-158</ref>. فخر رازى در فقه بيشتر از شافعى - چون پيرو مذهب امام شافعى بوده - و سپس از ابوحنيفه تأثير گرفته است<ref>بركة الشامى، ج 1، ص 30-33؛ عمّارى، ص 137-159</ref>. به گفتۀ [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نوراللّه شوشترى]]<ref>ج 1،ص 490</ref>، فخرالدين رازى اساس تفسير خود را از تفسير ابوالفتوح رازى، اقتباس كرده و براى رفع توهم، بعضى از تشكيكات خود را بر آن افزوده است؛ ولى حلبى<ref>فخر رازى، ج 1، مقدمه، ص 39</ref> اين قول را بىاساس و اثبات آن را بسيار مشكل و بلكه محال دانسته و منكر هر گونه شباهت اين دو تفسير شده است. حلبى<ref>همانجا</ref> معتقد است كه چون فخر رازى عقلگرا بوده، بسيارى از اوقات از خواندن تفاسير عقلى، از جمله تفاسير شيعى، متأثر گشته و بر خلاف عقايد اشاعره سخن گفته است. | تفسير كبير از حيث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نيز اهميت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارتهايى از معتزليان متقدم، به اقوال و آراى معتزليان متأخر و معاصر خود، چون ابوالحسين بصرى(متوفى 436) و ركنالدين محمود ملاحمى(متوفى 536)، كه فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى ياد كرده <ref>لاگارد، ص 18، 73، 141، 155، 159، 160</ref>، نيز اشاره نموده است. وى به اختلافات كلامى نحلهها و مذاهب گوناگون نيز توجه داشته و از گروههايى؛ چون كراميه<ref>همان، ص 145</ref>، اشاعره <ref>همان، ص 27، 33، 36-37</ref>،اماميه<ref>همان،ص 40</ref>، ثنويه<ref>همان،ص 60</ref>، جبريه<ref>همان،ص 61</ref>، خوارج<ref>همان، ص 74</ref> و روافض<ref>همان،ص 80</ref> نيز ياد كرده است.توجه به نظريات لغويان و نحويان بصره و كوفه و ذكر اختلاف آراى آنها، و بيان نظريات عالمان قرائت و فقها از ديگر جنبههاى در خور توجه تفسير فخر رازى است<ref>عبدالحميد، ص 87-89، 123- 136، 152-158</ref>. فخر رازى در فقه بيشتر از شافعى - چون پيرو مذهب امام شافعى بوده - و سپس از ابوحنيفه تأثير گرفته است<ref>بركة الشامى، ج 1، ص 30-33؛ عمّارى، ص 137-159</ref>. به گفتۀ [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نوراللّه شوشترى]]<ref>ج 1،ص 490</ref>، فخرالدين رازى اساس تفسير خود را از تفسير ابوالفتوح رازى، اقتباس كرده و براى رفع توهم، بعضى از تشكيكات خود را بر آن افزوده است؛ ولى حلبى<ref>فخر رازى، ج 1، مقدمه، ص 39</ref> اين قول را بىاساس و اثبات آن را بسيار مشكل و بلكه محال دانسته و منكر هر گونه شباهت اين دو تفسير شده است. حلبى<ref>همانجا</ref> معتقد است كه چون فخر رازى عقلگرا بوده، بسيارى از اوقات از خواندن تفاسير عقلى، از جمله تفاسير شيعى، متأثر گشته و بر خلاف عقايد اشاعره سخن گفته است. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
برخى از مباحث كلامى - فلسفى كه فخر رازى به آنها پرداخته عبارتاند از: معرفت خداوند و اين كه آيا در شناخت او نظر و استدلال جائز است يا نه<ref>لاگارد،ص 296،339</ref>، ايمان و اسلام،تفاوت ميان اين دو و اركان ايمان<ref>همان، ص 216-217</ref>، كلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن <ref>همان، ص 307، 320</ref>، رؤيت خداوند<ref>همان، ص 272</ref>، عدل الاهى<ref>همان، ص 293</ref>، جبر و اختيار و قضا و قدر<ref>همان، ص 246، 316</ref>، حدوث و قدم عالم<ref>همان، ص 208، 250</ref>، اعجاز قرآن<ref>همان، ص 207؛ نيز -عبدالحميد، ص 225، 231</ref>، ارادۀ خداوند<ref>لاگارد، ص 195</ref>، مفهوم استواى خداوند بر عرش<ref>همان، ص 199</ref>، تجسيم<ref>همان، ص 223</ref>، تثليث<ref>همان، ص 223</ref>، عصمت انبيا<ref>همان، ص 294-295</ref>، شفاعت پيامبر اكرم<ref>همان، ص 282</ref>،عقيدۀ شيعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن <ref>همان، ص 40</ref>، بيان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با اين توضيح كه بر خلاف نظر شيعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه يك تن، و بحث معاد <ref>همان،ص 339،براى موارد ديگر-ص 257-258</ref>. | برخى از مباحث كلامى - فلسفى كه فخر رازى به آنها پرداخته عبارتاند از: معرفت خداوند و اين كه آيا در شناخت او نظر و استدلال جائز است يا نه<ref>لاگارد،ص 296،339</ref>، ايمان و اسلام،تفاوت ميان اين دو و اركان ايمان<ref>همان، ص 216-217</ref>، كلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن <ref>همان، ص 307، 320</ref>، رؤيت خداوند<ref>همان، ص 272</ref>، عدل الاهى<ref>همان، ص 293</ref>، جبر و اختيار و قضا و قدر<ref>همان، ص 246، 316</ref>، حدوث و قدم عالم<ref>همان، ص 208، 250</ref>، اعجاز قرآن<ref>همان، ص 207؛ نيز -عبدالحميد، ص 225، 231</ref>، ارادۀ خداوند<ref>لاگارد، ص 195</ref>، مفهوم استواى خداوند بر عرش<ref>همان، ص 199</ref>، تجسيم<ref>همان، ص 223</ref>، تثليث<ref>همان، ص 223</ref>، عصمت انبيا<ref>همان، ص 294-295</ref>، شفاعت پيامبر اكرم<ref>همان، ص 282</ref>،عقيدۀ شيعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن <ref>همان، ص 40</ref>، بيان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با اين توضيح كه بر خلاف نظر شيعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه يك تن، و بحث معاد <ref>همان،ص 339،براى موارد ديگر-ص 257-258</ref>. | ||
در ميان مفسران، فخر رازى بيش از همه در تبيين آيات باران كوشيده است(-باران*، بخش دوم: باران در قرآن و حديث). از آراى خاص تفسيرى رازى، اعتقاد به نبودن واژههاى دخيل و غير عربى در قرآن است<ref>عبدالحميد، ص 128</ref>. همچنين وى به نقل روايات اسباب نزول و ذكر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است<ref>همان، ص 144-146، 152-158</ref>.عبدالحميد <ref>ص 207-227</ref> فهرستى از آراى خاص تفسيرى فخر رازى را آورده است. غلبۀ صبغۀ كلامى - عقلى در تفسير كبير مانع از اين نشده است كه فخر رازى در مواردى، از شيوۀ قرآن به قرآن، در تفسير آيات كريمه استفاده كند<ref>همان،ص 136-138</ref>؛ ولى با وجود اشاراتى كه به احاديث پيامبر اكرم و امامان شيعه كرده <ref>لاگارد، ص 68،98،119</ref> و رواياتى كه از صحابه و تابعين آورده، در تفسير خود اعتماد اندكى به احاديث داشته است <ref>عبدالحميد، ص 138-140</ref>. گفته مىشود كه او در نقل احاديث به شيوهاى كه در عصر او معمول بوده، سلسله سند حديث را ذكر نكرده و نيز احاديثى را كه بسيارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون زمخشرى و طبرسى،در فضائل سورهها و ثواب قرائت آنها نقل مىكنند، نياورده است<ref>همان، ص 167؛ خرمشاهى، ص 80</ref>. | در ميان مفسران، فخر رازى بيش از همه در تبيين آيات باران كوشيده است(-باران*، بخش دوم: باران در قرآن و حديث). از آراى خاص تفسيرى رازى، اعتقاد به نبودن واژههاى دخيل و غير عربى در قرآن است<ref>عبدالحميد، ص 128</ref>. همچنين وى به نقل روايات اسباب نزول و ذكر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است<ref>همان، ص 144-146، 152-158</ref>.عبدالحميد <ref>ص 207-227</ref> فهرستى از آراى خاص تفسيرى فخر رازى را آورده است. غلبۀ صبغۀ كلامى - عقلى در تفسير كبير مانع از اين نشده است كه فخر رازى در مواردى، از شيوۀ قرآن به قرآن، در تفسير آيات كريمه استفاده كند<ref>همان،ص 136-138</ref>؛ ولى با وجود اشاراتى كه به احاديث پيامبر اكرم و امامان شيعه كرده <ref>لاگارد، ص 68،98،119</ref> و رواياتى كه از صحابه و تابعين آورده، در تفسير خود اعتماد اندكى به احاديث داشته است <ref>عبدالحميد، ص 138-140</ref>. گفته مىشود كه او در نقل احاديث به شيوهاى كه در عصر او معمول بوده، سلسله سند حديث را ذكر نكرده و نيز احاديثى را كه بسيارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] و طبرسى،در فضائل سورهها و ثواب قرائت آنها نقل مىكنند، نياورده است<ref>همان، ص 167؛ خرمشاهى، ص 80</ref>. | ||
در تفسير كبير استفاده از رواياتى كه از اسرائيليات شمرده مىشوند، بسيار اندك است. براى نمونه ذيل آيۀ «ن» در سورۀ قلم، «ن» را به معناى نهنگى كه زمين بر پشت آن قرار دارد، دانسته است. فخر رازى هر چند اين روايت را در تفسير آيۀ مذكور آورده، آن را نه به سبب مخالفت با عقل يا اشكال در سلسله روايت يا محتواى حديث يا از اسرائيليات بودن رد كرده، بلكه از جنبۀ ادبى و نحوى مردود دانسته است<ref>فخر رازى، ج 30، ص 77؛ ابو شهبه، ص 134؛ نيز- عبدالحميد، ص 146-151</ref>. | در تفسير كبير استفاده از رواياتى كه از اسرائيليات شمرده مىشوند، بسيار اندك است. براى نمونه ذيل آيۀ «ن» در سورۀ قلم، «ن» را به معناى نهنگى كه زمين بر پشت آن قرار دارد، دانسته است. فخر رازى هر چند اين روايت را در تفسير آيۀ مذكور آورده، آن را نه به سبب مخالفت با عقل يا اشكال در سلسله روايت يا محتواى حديث يا از اسرائيليات بودن رد كرده، بلكه از جنبۀ ادبى و نحوى مردود دانسته است<ref>فخر رازى، ج 30، ص 77؛ ابو شهبه، ص 134؛ نيز- عبدالحميد، ص 146-151</ref>. | ||
تفسير فخر رازى با وجود صبغۀ كلامى، از اشارات صوفيانه خالى نيست و در تفسير برخى آيات به ذكر طريق و شيوۀ عارفان در تفسير آيات نيز پرداخته است<ref>فخررازى، ج 16، ص 15؛ نيز- عبدالحميد، ص 321-330</ref>. سبكى<ref>ج 8، ص 86</ref> ضمن اشاره به اين كه فخر رازى در تفسير خود عبارتهايى دربارۀ تصوف آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نيز ياد كرده است. از ويژگىهاى بارز روش فخررازى در تفسير كبير، اهتمام جدّى او به بيان مناسبات ميان آيات و سور قرآن كريم است. وى تنها به ذكر يك مناسبت اكتفا نمىكند، بلكه در بيشتر مواقع به بيان چند مناسبت مىپردازد<ref>عبدالحميد، ص 163-164؛ ذهبى، ج 1، ص 293-294</ref>. عنايت به نكات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دورۀ جاهليت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از ديگر ويژگىهاى روش تفسيرى فخر رازى محسوب مىشود<ref>عبدالحميد، ص 123-136</ref>. وى در اين خصوص، بيشترين استفاده را از كشاف زمخشرى برده است <ref>همان، ص 110</ref>. توجه به مباحث فقهى نيز از جمله خصايص روش فخر رازى در تفسير كبير است. فخر رازى در برخورد با آيات احكام، ابتدا آراى مكاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مىكند و سپس به تفصيل به بيان گرايش فقهى خود، يعنى مذهب فقهى شافعى، مىپردازد و بر صحت آن استدلال مىكند<ref>ذهبى، ج 1، ص 295</ref>. | تفسير فخر رازى با وجود صبغۀ كلامى، از اشارات صوفيانه خالى نيست و در تفسير برخى آيات به ذكر طريق و شيوۀ عارفان در تفسير آيات نيز پرداخته است<ref>فخررازى، ج 16، ص 15؛ نيز- عبدالحميد، ص 321-330</ref>. سبكى<ref>ج 8، ص 86</ref> ضمن اشاره به اين كه فخر رازى در تفسير خود عبارتهايى دربارۀ تصوف آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نيز ياد كرده است. از ويژگىهاى بارز روش فخررازى در تفسير كبير، اهتمام جدّى او به بيان مناسبات ميان آيات و سور قرآن كريم است. وى تنها به ذكر يك مناسبت اكتفا نمىكند، بلكه در بيشتر مواقع به بيان چند مناسبت مىپردازد<ref>عبدالحميد، ص 163-164؛ ذهبى، ج 1، ص 293-294</ref>. عنايت به نكات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دورۀ جاهليت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از ديگر ويژگىهاى روش تفسيرى فخر رازى محسوب مىشود<ref>عبدالحميد، ص 123-136</ref>. وى در اين خصوص، بيشترين استفاده را از كشاف [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] برده است <ref>همان، ص 110</ref>. توجه به مباحث فقهى نيز از جمله خصايص روش فخر رازى در تفسير كبير است. فخر رازى در برخورد با آيات احكام، ابتدا آراى مكاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مىكند و سپس به تفصيل به بيان گرايش فقهى خود، يعنى مذهب فقهى شافعى، مىپردازد و بر صحت آن استدلال مىكند<ref>ذهبى، ج 1، ص 295</ref>. | ||
دربارۀ اين كه تمامى تفسير كبير را خود فخر رازى نوشته يا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: يك نظر اين است كه فخر رازى، خود، تفسيرش را به اتمام رسانده است<ref>عمارى، ص 186-187؛ آل جعفر، ص 190؛ داوودى، ج 2، ص 217</ref>، زيرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسير كبير نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به ميان نياوردهاند. عبد الحميد<ref>ص 54-63</ref>، بر اساس شواهد فراوانى از تفسير كبير، نتيجه گرفته كه تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى ديگر، بخشى از تفسير كبير را تأليف فخر رازى دانسته<ref>[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]، ج 4،ص 249؛ ابن قاضى شهبه، ج 2، ص 83</ref> و براى اثبات نظرشان به خود تفسير كبير استناد كردهاند، از جمله ذيل آيۀ '''«جزاء بما كانوا يعملون»'''<ref>واقعه:24</ref> كه آمده است: المسألة الاولى الاصولية، ذكرها الامام فخرالدين رحمه اللّه فى مواضع كثيرة و نحن نذكر بعضها<ref>فخر رازى، ج 21، ص 156</ref>. اين عبارت به روشنى گواه است بر اين كه فخر رازى در تفسيرش به اين جا نرسيده بوده و اين بخش از تفسير كبير را كس ديگرى نوشته است. به گفتۀ ابوبكر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه<ref>متوفى 851؛ ج 2، ص 333</ref> و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] <ref>و1385، ج 1، ص 325</ref>، تكميل كنندۀ تفسير فخر رازى احمد بن محمد بن مكى قمولى(متوفى 725) بوده است. حاجى خليفه<ref>ج 2، ستون 756</ref> نوشته است كه قمولى و شهابالدين بن خليل خويى(متوفى 631) تفسير فخر رازى را تكميل كردهاند. ذهبى<ref>ج 1، ص 293</ref> معتقد است كه بعد از فخر رازى، خويى شروع به تكميل تفسير كبير كرد؛ ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنين به نظر ديگرى هم اشاره مىكند و آن اين كه خويى و قمولى هر يك به تنهايى تكملهاى مستقل بر تفسير كبير نوشتند. به اين ترتيب، مسلّم شده كه فخرالدين رازى خود تفسيرش را به پايان نرسانده، ولى مشخص نيست تا كجاى آن را نوشته است. به عقيدۀ ذهبى <ref>همانجا</ref> از ابتدا تا تفسير سورۀ انبياء، و به گفتۀ خرمشاهى <ref>ص 83</ref> تا سورۀ فتح اثر فخر رازى است. در نسخهاى خطى از تفسير فخر رازى آمده كه از بعد از تفسير سورۀ عنكبوت تأليف خويى است<ref>حدايق شيرازى،ج 1، ص 158</ref>. | دربارۀ اين كه تمامى تفسير كبير را خود فخر رازى نوشته يا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: يك نظر اين است كه فخر رازى، خود، تفسيرش را به اتمام رسانده است<ref>عمارى، ص 186-187؛ آل جعفر، ص 190؛ داوودى، ج 2، ص 217</ref>، زيرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسير كبير نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به ميان نياوردهاند. عبد الحميد<ref>ص 54-63</ref>، بر اساس شواهد فراوانى از تفسير كبير، نتيجه گرفته كه تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى ديگر، بخشى از تفسير كبير را تأليف فخر رازى دانسته<ref>[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]، ج 4،ص 249؛ ابن قاضى شهبه، ج 2، ص 83</ref> و براى اثبات نظرشان به خود تفسير كبير استناد كردهاند، از جمله ذيل آيۀ '''«جزاء بما كانوا يعملون»'''<ref>واقعه:24</ref> كه آمده است: المسألة الاولى الاصولية، ذكرها الامام فخرالدين رحمه اللّه فى مواضع كثيرة و نحن نذكر بعضها<ref>فخر رازى، ج 21، ص 156</ref>. اين عبارت به روشنى گواه است بر اين كه فخر رازى در تفسيرش به اين جا نرسيده بوده و اين بخش از تفسير كبير را كس ديگرى نوشته است. به گفتۀ ابوبكر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه<ref>متوفى 851؛ ج 2، ص 333</ref> و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] <ref>و1385، ج 1، ص 325</ref>، تكميل كنندۀ تفسير فخر رازى احمد بن محمد بن مكى قمولى(متوفى 725) بوده است. حاجى خليفه<ref>ج 2، ستون 756</ref> نوشته است كه قمولى و شهابالدين بن خليل خويى(متوفى 631) تفسير فخر رازى را تكميل كردهاند. ذهبى<ref>ج 1، ص 293</ref> معتقد است كه بعد از فخر رازى، خويى شروع به تكميل تفسير كبير كرد؛ ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنين به نظر ديگرى هم اشاره مىكند و آن اين كه خويى و قمولى هر يك به تنهايى تكملهاى مستقل بر تفسير كبير نوشتند. به اين ترتيب، مسلّم شده كه فخرالدين رازى خود تفسيرش را به پايان نرسانده، ولى مشخص نيست تا كجاى آن را نوشته است. به عقيدۀ ذهبى <ref>همانجا</ref> از ابتدا تا تفسير سورۀ انبياء، و به گفتۀ خرمشاهى <ref>ص 83</ref> تا سورۀ فتح اثر فخر رازى است. در نسخهاى خطى از تفسير فخر رازى آمده كه از بعد از تفسير سورۀ عنكبوت تأليف خويى است<ref>حدايق شيرازى،ج 1، ص 158</ref>. |
ویرایش