۱۰۵٬۶۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURاز شرع و شعرJ1.jpg | عنوان =از شرع و شعر: تأثیر متقابل دین و ادبیات در زندگی و آثار حکیم سنایی غزنوی | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = بروین، یوهانس توماس پیتر دو (نویسنده) علوی مقدم، مهیار (مترجم) مهدوی...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''از شرع و شعر: تأثیر متقابل دین و ادبیات در زندگی و آثار حکیم سنایی غزنوی''' تألیف یوهانس دِ | '''از شرع و شعر: تأثیر متقابل دین و ادبیات در زندگی و آثار حکیم سنایی غزنوی''' تألیف [[بروین، یوهانس توماس پیتر دو|یوهانس دِ بروین]]، ترجمه [[علوی مقدم، مهیار|مهیار علوی مقدم]]، [[مهدوی، محمدجواد|محمدجواد مهدوی]]؛ [[سنایی، مجدود بن آدم|حکیم سنایی]] با طرح شعار «بمیر ای حکیم! از چنین زندگانی/ کز این زندگانی چو مردی بمانی» بر مبنای اندیشۀ جدید دینی راه چارهای ارائه نمیکند. پیش از سنایی هیچ اندیشمندی چشماندازهای گوناگون این پدیده را تا به این گستردگی در شعر فارسی بازنتابانیده است. [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]] این پدیده را از دیدگاه دینی، عرفانی و اجتماعی مینگرد و در اینباره به تأملی ژرف میپردازد. در دورههای پسین، مولانا و حافظ دامنۀ اینگونه تجربههای فکری را گسترش میدهند. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
در راستای گسترش اندیشۀ اسلامی در سرزمینهای خاوری ایران، بهتدریج پایههای فرهنگ باستانی رو به ضعف گذاشت و مضامین فرهنگی و فلسفی تازهای مطرح شد که در چارچوبهای پیشین پاسخی نمییافت. بحران فرهنگی ناشی از این موضوع بخش گستردهای از سدۀ ششم را دربر میگیرد. شعر و اندیشۀ خیامی در پایان سدۀ پنجم و آغاز سدۀ ششم از تزلزل باورهایی حکایت میکرد که هنوز با اصول نواندیشیده جایگزین نشده بود. از اینرو بر آن شک و دودلی و یأس سایه افکنده بود. خیام از آنجا که برای مرگ پاسخی نمییابد به شادخواری روی میآورد؛ اما شادی او شادی چوپانی و سرخوشانۀ رودکی و فرخی نیست، بلکه شادیای است نومیدانه و تراژیک. او اهل حکمتی است که تقدیر مرگ را پس میزند، اما خود به بیهودگی عمل خویش آگاه است. پاسخهای پیشین و نظاماندیشگی باستانی دربارۀ مرگ او را سیراب نمیکند و پاسخی تازه نیز نمییابد، یا پاسخهای تازه هنوز به آن بالندگی و پختگی نرسیدهاند تا شکانگار دیرباوری چون خیام را خرسند کنند. بنبست فرهنگ باستان در این گذر بهناچار راه را برای رویکردهای دیگر بازمیگشاید. دریچههایی از این رویکردهای جدید را سنایی سدۀ ششم، مولانای سدۀ هفتم و حافظ سدۀ هشتم میگشایند. | در راستای گسترش اندیشۀ اسلامی در سرزمینهای خاوری ایران، بهتدریج پایههای فرهنگ باستانی رو به ضعف گذاشت و مضامین فرهنگی و فلسفی تازهای مطرح شد که در چارچوبهای پیشین پاسخی نمییافت. بحران فرهنگی ناشی از این موضوع بخش گستردهای از سدۀ ششم را دربر میگیرد. شعر و اندیشۀ خیامی در پایان سدۀ پنجم و آغاز سدۀ ششم از تزلزل باورهایی حکایت میکرد که هنوز با اصول نواندیشیده جایگزین نشده بود. از اینرو بر آن شک و دودلی و یأس سایه افکنده بود. [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] از آنجا که برای مرگ پاسخی نمییابد به شادخواری روی میآورد؛ اما شادی او شادی چوپانی و سرخوشانۀ رودکی و فرخی نیست، بلکه شادیای است نومیدانه و تراژیک. او اهل حکمتی است که تقدیر مرگ را پس میزند، اما خود به بیهودگی عمل خویش آگاه است. پاسخهای پیشین و نظاماندیشگی باستانی دربارۀ مرگ او را سیراب نمیکند و پاسخی تازه نیز نمییابد، یا پاسخهای تازه هنوز به آن بالندگی و پختگی نرسیدهاند تا شکانگار دیرباوری چون خیام را خرسند کنند. بنبست فرهنگ باستان در این گذر بهناچار راه را برای رویکردهای دیگر بازمیگشاید. دریچههایی از این رویکردهای جدید را سنایی سدۀ ششم، مولانای سدۀ هفتم و [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] سدۀ هشتم میگشایند. | ||
حکیم سنایی با طرح شعار «بمیر ای حکیم! از چنین زندگانی/ کز این زندگانی چو مردی بمانی» بر مبنای اندیشۀ جدید دینی راه چارهای ارائه نمیکند. پیش از سنایی هیچ اندیشمندی چشماندازهای گوناگون این پدیده را تا به این گستردگی در شعر فارسی بازنتابانیده است. سنایی این پدیده را از دیدگاه دینی، عرفانی و اجتماعی مینگرد و در اینباره به تأملی ژرف میپردازد. در دورههای پسین، مولانا و حافظ دامنۀ اینگونه تجربههای فکری را گسترش میدهند. | [[سنایی، مجدود بن آدم|حکیم سنایی]] با طرح شعار «بمیر ای حکیم! از چنین زندگانی/ کز این زندگانی چو مردی بمانی» بر مبنای اندیشۀ جدید دینی راه چارهای ارائه نمیکند. پیش از [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]] هیچ اندیشمندی چشماندازهای گوناگون این پدیده را تا به این گستردگی در شعر فارسی بازنتابانیده است. [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]] این پدیده را از دیدگاه دینی، عرفانی و اجتماعی مینگرد و در اینباره به تأملی ژرف میپردازد. در دورههای پسین، مولانا و حافظ دامنۀ اینگونه تجربههای فکری را گسترش میدهند. | ||
بنیان «حکمت دینی» از این دست در اندیشۀ ناصرخسرو استحکام یافته بود. انزوای ناصرخسرو از انزوای اندیشهای ناشی بود که هنوز به بالندگی و مقبولیت عام در حکمت کهن ایرانی هم در دل محیط بومی آن یعنی خراسان صورت میپذیرفت و هم در قلب باوردارندگان آن. این تحول به ناصرخسرو محدود نماند و پس از او تمام سدۀ ششم را دربر گرفت. جریانی فکری در حال گسترش بود که همه را از شعر درباری و اشرافی و اندیشۀ حکمت ایرانی به سوی شعر مردمی و صوفیانه و اندیشۀ حکمت دینی میراند. این تحول نوعی واکنش در برابر آن بحران فرهنگی پیشگفته بود. اندیشۀ ناصرخسرو دربارۀ فرایند شعر درباری که به گمان او شعرفروشی است، در این دوره فراگیر میشود؛ اما شاعران هنوز در برابر این تحولهای جدید سرگرداناند. برخی چون سنایی آسودهترند و برخی چون انوری آشفته. فرهنگ اشرافی پیشین رو به اضمحلال است و از اینرو از نشاط بیبهره است و فرهنگ صوفیانۀ جدید راهحلهای تازه اما خام ارائه میکند. بنابراین جای شگفتی نیست که سنایی در عین رویآوری به شعر صوفیانه، به مدح و ستایش بپردازد. سنایی حتی میتواند «حدیقه» را به بهرامشاه پیشکش کند و در همین اثر به مدح شاه و امیران و وزیرانش بپردازد و در عین حال ظلمها و ستمهای زمانه را نکوهش کند. | بنیان «حکمت دینی» از این دست در اندیشۀ [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] استحکام یافته بود. انزوای [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] از انزوای اندیشهای ناشی بود که هنوز به بالندگی و مقبولیت عام در حکمت کهن ایرانی هم در دل محیط بومی آن یعنی خراسان صورت میپذیرفت و هم در قلب باوردارندگان آن. این تحول به [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] محدود نماند و پس از او تمام سدۀ ششم را دربر گرفت. جریانی فکری در حال گسترش بود که همه را از شعر درباری و اشرافی و اندیشۀ حکمت ایرانی به سوی شعر مردمی و صوفیانه و اندیشۀ حکمت دینی میراند. این تحول نوعی واکنش در برابر آن بحران فرهنگی پیشگفته بود. اندیشۀ ناصرخسرو دربارۀ فرایند شعر درباری که به گمان او شعرفروشی است، در این دوره فراگیر میشود؛ اما شاعران هنوز در برابر این تحولهای جدید سرگرداناند. برخی چون سنایی آسودهترند و برخی چون انوری آشفته. فرهنگ اشرافی پیشین رو به اضمحلال است و از اینرو از نشاط بیبهره است و فرهنگ صوفیانۀ جدید راهحلهای تازه اما خام ارائه میکند. بنابراین جای شگفتی نیست که سنایی در عین رویآوری به شعر صوفیانه، به مدح و ستایش بپردازد. سنایی حتی میتواند «حدیقه» را به بهرامشاه پیشکش کند و در همین اثر به مدح شاه و امیران و وزیرانش بپردازد و در عین حال ظلمها و ستمهای زمانه را نکوهش کند. | ||
سنایی به یکی از نخستین نسلهای دورهای از دگرگونی ادبی تعلق دارد. نکتۀ درخور توجه دربارۀ آثار او آن است که برای نخستین بار، گسترۀ کامل مذهبی فارسی را مینمایاند که شامل تمامی عناصری است که در سدههای پیشین به ویژگیهای اصلی این نوع شعر تبدیل شده بود. در آثار این شاعر گونههایی مختلف از قالبها و انواع شعری یافت میشود که او در آنها با صور خیالی خاص خود و در اشکالی بسیار گوناگون به بیان اندیشههای مذهبی پرداخته است که در آثار هیچیک از شاعران پیشین دیده نمیشود. | [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]] به یکی از نخستین نسلهای دورهای از دگرگونی ادبی تعلق دارد. نکتۀ درخور توجه دربارۀ آثار او آن است که برای نخستین بار، گسترۀ کامل مذهبی فارسی را مینمایاند که شامل تمامی عناصری است که در سدههای پیشین به ویژگیهای اصلی این نوع شعر تبدیل شده بود. در آثار این شاعر گونههایی مختلف از قالبها و انواع شعری یافت میشود که او در آنها با صور خیالی خاص خود و در اشکالی بسیار گوناگون به بیان اندیشههای مذهبی پرداخته است که در آثار هیچیک از شاعران پیشین دیده نمیشود. | ||
عرصۀ زندگی حکیم سنایی نه دکان آرام عطاری اندیشهور بود و نه جمع مریدانی مجذوب، بلکه در محیط غیرمذهبی ممدوحانی به سر میبرد که مناصب اجتماعی والایی داشتند. نشانههایی از وابستگی شاعر به این ممدوحان در مهمترین اشعار مذهبی او، به اندازۀ اشعار کاملاً غیرمذهبیاش دیده میشود. مفهوم این سخن آن است که افزون بر اینکه باید نگرش سنتی به سنایی را به عنوان زاهدی منزوی اصلاح کرد، در مفهوم نقش او بهمثابۀ شاعری اندرزی هم باید تجدیدنظر کرد و این کار لازم است بر اساس دلایل زندگینامهای و به دور از تقدیسهای پیشینیان برای دادن شکل آرمانی به زندگی او انجام گیرد. | عرصۀ زندگی [[سنایی، مجدود بن آدم|حکیم سنایی]] نه دکان آرام عطاری اندیشهور بود و نه جمع مریدانی مجذوب، بلکه در محیط غیرمذهبی ممدوحانی به سر میبرد که مناصب اجتماعی والایی داشتند. نشانههایی از وابستگی شاعر به این ممدوحان در مهمترین اشعار مذهبی او، به اندازۀ اشعار کاملاً غیرمذهبیاش دیده میشود. مفهوم این سخن آن است که افزون بر اینکه باید نگرش سنتی به سنایی را به عنوان زاهدی منزوی اصلاح کرد، در مفهوم نقش او بهمثابۀ شاعری اندرزی هم باید تجدیدنظر کرد و این کار لازم است بر اساس دلایل زندگینامهای و به دور از تقدیسهای پیشینیان برای دادن شکل آرمانی به زندگی او انجام گیرد. | ||
این کتاب در سه بخش سامان یافته است. در بخش نخست زندگی سنایی و نگرش سنتی به او نیز و مواد خامی که میتواند پایۀ یک زندگینامۀ تاریخی واقعی قرار گیرد، آمده است. در بخش دوم مشکلات فقهاللغوی قسمتهای مختلف آثار سنایی مورد توجه قرار گرفته است. در آخرین بخش به برخی از ابعاد ادبی این آثار پرداخته شده است: به سنت شعری دربار غزنوی در اواخر سدۀ پنجم هجری که سنایی در آن نشو و نما یافته نگاهی خاص افکنده شده است؛ ماهیت شعر مذهبی او بررسی شده و نقش سنایی در پیشبرد شعر تعلیمی فارسی در قالب مثنوی معین گردیده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5543 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | این کتاب در سه بخش سامان یافته است. در بخش نخست زندگی سنایی و نگرش سنتی به او نیز و مواد خامی که میتواند پایۀ یک زندگینامۀ تاریخی واقعی قرار گیرد، آمده است. در بخش دوم مشکلات فقهاللغوی قسمتهای مختلف آثار سنایی مورد توجه قرار گرفته است. در آخرین بخش به برخی از ابعاد ادبی این آثار پرداخته شده است: به سنت شعری دربار غزنوی در اواخر سدۀ پنجم هجری که سنایی در آن نشو و نما یافته نگاهی خاص افکنده شده است؛ ماهیت شعر مذهبی او بررسی شده و نقش سنایی در پیشبرد شعر تعلیمی فارسی در قالب مثنوی معین گردیده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5543 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> |