پرش به محتوا

افکار شاعر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''افکار شاعر''' تألیف صلاح‌الدین سلجوقی، ویرایش زهره هاشمی، محمدکاظم کاظمی؛ این کتاب به تفسیر و تحلیل بعضی از غزلیات، حکایات و داستان‌هایی از شاعران پیش‌رو زبان فارسی چون مولانای بلخی، بیدل، حافظ و غیره پرداخته است.  
'''افکار شاعر''' تألیف [[سلجوقی، صلاح‌الدین|صلاح‌الدین سلجوقی]]، ویرایش [[هاشمی، زهره|زهره هاشمی]]، [[کاظمی، محمدکاظم|محمدکاظم کاظمی]]؛ این کتاب به تفسیر و تحلیل بعضی از غزلیات، حکایات و داستان‌هایی از شاعران پیش‌رو زبان فارسی چون [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانای بلخی]]، [[بیدل دهلوی، میرزا عبدالقادر|بیدل]]، [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] و غیره پرداخته است.  


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۳: خط ۳۳:


==گزارش کتاب==
==گزارش کتاب==
صلاح‌الدین سلجوقی (1274 ـ 1349 ش) شاعر، پژوهشگر و دولت‌مرد افغانستانی است که مقدمات علوم عربی و ادبیات پارسی را نزد پدرش در هرات فراگرفت. سپس از محضر دیگر دانشوران آنجا بهره‌ها برد. وی در یادگیری آرای اندیشمندان یونانی و دانش نوین اروپاییان اهتمام فراوان ورزید و فلسفه را با تصوف درآمیخت. او از سال 1294 به تدریس ادبیات پارسی و تازی در مدرسۀ حبیبیۀ کابل پرداخت. در سال 1297 مدیریت معارف هرات را بر عهده گرفت و از سال 1300 در مدرسۀ استقلال تدریس کرد. از 1302 در سمت منشی دارالتحریر شاهی کار کرد. به هندوستان رفت و با سمت کنسولی در بمبئی کار کرد و سپس مدتی سرکنسول کشورش در دهلی بود. چون به میهنش بازگشت، به ریاست مستقل مطبوعات برگزیده شد. از 1327 مستشار سفارت افغانستان در پاکستان شد. در سال 1328 به نمایندگی مردم هرات در هفتمین دورۀ مجلس شورای ملی برگزیده شد. در 1332 بار دیگر به سمت ریاست مستقل مطبوعات گمارده شد. از 1333 سفیر کشورش در مصر بود.
[[سلجوقی، صلاح‌الدین|صلاح‌الدین سلجوقی]] (1274 ـ 1349 ش) شاعر، پژوهشگر و دولت‌مرد افغانستانی است که مقدمات علوم عربی و ادبیات پارسی را نزد پدرش در هرات فراگرفت. سپس از محضر دیگر دانشوران آنجا بهره‌ها برد. وی در یادگیری آرای اندیشمندان یونانی و دانش نوین اروپاییان اهتمام فراوان ورزید و فلسفه را با تصوف درآمیخت. او از سال 1294 به تدریس ادبیات پارسی و تازی در مدرسۀ حبیبیۀ کابل پرداخت. در سال 1297 مدیریت معارف هرات را بر عهده گرفت و از سال 1300 در مدرسۀ استقلال تدریس کرد. از 1302 در سمت منشی دارالتحریر شاهی کار کرد. به هندوستان رفت و با سمت کنسولی در بمبئی کار کرد و سپس مدتی سرکنسول کشورش در دهلی بود. چون به میهنش بازگشت، به ریاست مستقل مطبوعات برگزیده شد. از 1327 مستشار سفارت افغانستان در پاکستان شد. در سال 1328 به نمایندگی مردم هرات در هفتمین دورۀ مجلس شورای ملی برگزیده شد. در 1332 بار دیگر به سمت ریاست مستقل مطبوعات گمارده شد. از 1333 سفیر کشورش در مصر بود.


او شاعر و پژوهشگری ژرف‌اندیش در زمینه‌های ادبی، عرفانی، فلسفی و زیبایی‌شناسی بود. او در شناخت احوال و آرای بیدل، حافظ و مولانا از دانشی ژرف برخوردار بود. خاقانی را می‌ستود و به «گلشن راز» شبستری دلبستگی بسیار داشت. این کتاب یکی از آثار اوست که دربرگیرندۀ مقالات و نوشتارهایی دربارۀ حافظ، خاقانی، بیدل، مولانا و «گلشن راز» شبستری است.
او شاعر و پژوهشگری ژرف‌اندیش در زمینه‌های ادبی، عرفانی، فلسفی و زیبایی‌شناسی بود. او در شناخت احوال و آرای بیدل، [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] از دانشی ژرف برخوردار بود. [[خاقانی، بدیل بن علی|خاقانی]] را می‌ستود و به «گلشن راز» شبستری دلبستگی بسیار داشت. این کتاب یکی از آثار اوست که دربرگیرندۀ مقالات و نوشتارهایی دربارۀ حافظ، خاقانی، بیدل، مولانا و «گلشن راز» شبستری است.


اولین نوشتار کتاب اختصاص به بررسی شعر حافظ دارد. از نظر نویسنده حافظ از محیط اجتماعی خود شاکی است و بی‌مهری‌ها و قساوت‌ها و فساد اخلاق، شاعر بزرگ را شکسته‌خاطر کرده است و چندین جای شکایت می‌کند. حافظ در تمام دیوان خود برخلاف ریا و طامات و سالوس مجاهده می‌کند و هرجا آن را مذمت می‌کند. با اینکه او همیشه به رندی و مستی تظاهر می‌کند، در حقیقت مرد صوفی و خداپرست بوده و گاهی هم از آن ترشح می‌کند یا بالایجاب از آن صادر می‌شود.
اولین نوشتار کتاب اختصاص به بررسی شعر حافظ دارد. از نظر نویسنده حافظ از محیط اجتماعی خود شاکی است و بی‌مهری‌ها و قساوت‌ها و فساد اخلاق، شاعر بزرگ را شکسته‌خاطر کرده است و چندین جای شکایت می‌کند. حافظ در تمام دیوان خود برخلاف ریا و طامات و سالوس مجاهده می‌کند و هرجا آن را مذمت می‌کند. با اینکه او همیشه به رندی و مستی تظاهر می‌کند، در حقیقت مرد صوفی و خداپرست بوده و گاهی هم از آن ترشح می‌کند یا بالایجاب از آن صادر می‌شود.


خاقانی و شعر او در نوشتار دوم کتاب بررسی شده است. خاقانی را می‌توان هم شاعر و هم فیلسوف دانست و می‌توان فلسفه را در متن شعر او ملاحظه کرد. در این نوشتار نویسنده افکار شاعر را که در قالب شعر ریخته، بر حسب فلسفه و آرایی که در محیط خودش موجود بود، شرح داده و کوشیده به‌اختصار در این‌باره مطالبی را ارائه کند.
[[خاقانی، بدیل بن علی|خاقانی]] و شعر او در نوشتار دوم کتاب بررسی شده است. خاقانی را می‌توان هم شاعر و هم فیلسوف دانست و می‌توان فلسفه را در متن شعر او ملاحظه کرد. در این نوشتار نویسنده افکار شاعر را که در قالب شعر ریخته، بر حسب فلسفه و آرایی که در محیط خودش موجود بود، شرح داده و کوشیده به‌اختصار در این‌باره مطالبی را ارائه کند.


بیدل شاعری است فکور و فیلسوف و از بین شعرای فیلسوف بیشتر به فلاطون شباهت دارد. چه بیدل هم ایدئالیست است و افکار آن زیاده‌تر شکل مثل‌های فلاطونی را دارد. او عشق و فلسفه را از یک مقوله می‌داند؛ اما اول الذکر را مسعود و مثبت و ثانی را بدبخت و منفی می‌نامد و می‌گوید:
بیدل شاعری است فکور و فیلسوف و از بین شعرای فیلسوف بیشتر به [[افلاطون]] شباهت دارد. چه بیدل هم ایدئالیست است و افکار آن زیاده‌تر شکل مثل‌های فلاطونی را دارد. او عشق و فلسفه را از یک مقوله می‌داند؛ اما اول الذکر را مسعود و مثبت و ثانی را بدبخت و منفی می‌نامد و می‌گوید:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''به آن ستم زده بیدل ز عالم اوهام''|2='' چه ظلم رفت که مجنون نشد، فلاطون شد''}}
{{ب|''به آن ستم زده بیدل ز عالم اوهام''|2='' چه ظلم رفت که مجنون نشد، فلاطون شد''}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


بیدل شاعر آزادی است و هیچ‌گاه به هیچ مکتب و هیچ متنی از کتب حواله نمی‌کند. در عین حال به طور ضمنی به بیشتر افکار و آرا تماس می‌یابد. در سومین نوشتار این کتاب افکار و آثار بیدل بررسی شده است.
[[بیدل دهلوی، میرزا عبدالقادر|بیدل]] شاعر آزادی است و هیچ‌گاه به هیچ مکتب و هیچ متنی از کتب حواله نمی‌کند. در عین حال به طور ضمنی به بیشتر افکار و آرا تماس می‌یابد. در سومین نوشتار این کتاب افکار و آثار بیدل بررسی شده است.


طولانی‌ترین بخش این کتاب اختصاص به افکار مولوی دارد. در بخشی از این نوشتار آمده است: «گویا مولانای روم پیغامی که دارد این است که اندیشه و گربزه و فلسفه، رخاوت و جمود و خمود می‌آورد و انسان باید از انرژی حقیقی که خود عشق و جذب به مافوق‌الطبیعه و پرواز به جایی که منشأ حقیقی نور و حرکت معنوی است، استمداد بجوید و اندیشه‌های موهوم را به نیروی عشق و حرارت طلب از بین ببرد و چون منشأ جمال و منشأ دین و منشأ حق همه یکی است، لاجرم انسان چیزی را که از دنیای وهم و الهام می‌گیرد، همه روشنی و همه قوت و همه حق و همه مجاهدت است».
طولانی‌ترین بخش این کتاب اختصاص به افکار مولوی دارد. در بخشی از این نوشتار آمده است: «گویا مولانای روم پیغامی که دارد این است که اندیشه و گربزه و فلسفه، رخاوت و جمود و خمود می‌آورد و انسان باید از انرژی حقیقی که خود عشق و جذب به مافوق‌الطبیعه و پرواز به جایی که منشأ حقیقی نور و حرکت معنوی است، استمداد بجوید و اندیشه‌های موهوم را به نیروی عشق و حرارت طلب از بین ببرد و چون منشأ جمال و منشأ دین و منشأ حق همه یکی است، لاجرم انسان چیزی را که از دنیای وهم و الهام می‌گیرد، همه روشنی و همه قوت و همه حق و همه مجاهدت است».


آخرین بخش کتاب اختصاص به بررسی «گلشن راز» شبستری دارد. در این نوشتار نویسنده دوازده سؤال طرح کرده و جواب‌های این سؤالات را با توجه به این کتاب شرح داده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5819 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
آخرین بخش کتاب اختصاص به بررسی «[[گلشن راز]]» [[شبستری، محمود|شبستری]] دارد. در این نوشتار نویسنده دوازده سؤال طرح کرده و جواب‌های این سؤالات را با توجه به این کتاب شرح داده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5819 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>