پرش به محتوا

ابوسعید ابوالخیر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه اش ' به 'ه‌اش '
جز (جایگزینی متن - ' ، ' به '، ')
جز (جایگزینی متن - 'ه اش ' به 'ه‌اش ')
خط ۹۶: خط ۹۶:
عشق و وجد و سماع به روش و بینش عرفانی ابوسعید در میان میراث مشایخ معاصرش جایگاهی ممتاز بخشیده است. عشق نزد ابوسعید شبكه‌ای است از شبكه‌های حق، شبكه‌ای كه در آن بنده از همه چیز خود جدا و به حق وابسته می‌شود. وی در اقلیم عرفان عاشقانه، نقطه مقابل عارفانی متشرع، همچون [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدین سهروردی]] (د 632ق/ 1235م)، قرار می‌گرفته و نسبت به عارفان اهل سكر، توجه و تعلق خاطری خاص داشته است. او منصور حلاج را عاشقی می‌دانست كه در شرق و غرب همانند نداشته است. نظر پیر میهنه در باب عشق، مؤید نظریه وحدت شهود است، چنان‌كه او عشق خدا را به بنده در حقیقت عشق حق به خودش تعبیر می‌كرده و این نكته را در تفسیر كریمه «یحِبُّهُم وَ یحِبُّونَهُ» (مائده/5/54)، با این عبارت باز گفته است: «… یحبهم فإنه لا یحب إلّا نفسه».
عشق و وجد و سماع به روش و بینش عرفانی ابوسعید در میان میراث مشایخ معاصرش جایگاهی ممتاز بخشیده است. عشق نزد ابوسعید شبكه‌ای است از شبكه‌های حق، شبكه‌ای كه در آن بنده از همه چیز خود جدا و به حق وابسته می‌شود. وی در اقلیم عرفان عاشقانه، نقطه مقابل عارفانی متشرع، همچون [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدین سهروردی]] (د 632ق/ 1235م)، قرار می‌گرفته و نسبت به عارفان اهل سكر، توجه و تعلق خاطری خاص داشته است. او منصور حلاج را عاشقی می‌دانست كه در شرق و غرب همانند نداشته است. نظر پیر میهنه در باب عشق، مؤید نظریه وحدت شهود است، چنان‌كه او عشق خدا را به بنده در حقیقت عشق حق به خودش تعبیر می‌كرده و این نكته را در تفسیر كریمه «یحِبُّهُم وَ یحِبُّونَهُ» (مائده/5/54)، با این عبارت باز گفته است: «… یحبهم فإنه لا یحب إلّا نفسه».


توجه ابوسعید به عشق، انگیزه سماع و پایكوبی‌های خانقاهی را در او بیدار می‌داشت و انس او به سماع تا جایی بود كه از مریدان خواسته بود، جنازه اش را با اقوال و ابیاتی در خور سماع تشییع كنند. شاید در تاریخ تصوف پیش از عصر ابوسعید، انس و الفتی را كه او به سماع داشت در كس دیگری نتوان سراغ گرفت. شدت دلبستگی او را به سماع در برخی روایاتی كه از احوال او نقل كرده‌اند، می‌توان دید.
توجه ابوسعید به عشق، انگیزه سماع و پایكوبی‌های خانقاهی را در او بیدار می‌داشت و انس او به سماع تا جایی بود كه از مریدان خواسته بود، جنازه‌اش را با اقوال و ابیاتی در خور سماع تشییع كنند. شاید در تاریخ تصوف پیش از عصر ابوسعید، انس و الفتی را كه او به سماع داشت در كس دیگری نتوان سراغ گرفت. شدت دلبستگی او را به سماع در برخی روایاتی كه از احوال او نقل كرده‌اند، می‌توان دید.
ابوسعید اندیشه شادزیستن را از نوجوانی از بشر یاسین آموخته بود كه می‌گفت «مرد باید كه جگرخواره و خندان بودا». این‌كه عطار نام و گفتار ابوسعید را مایه خوشی وقت و شادی دل صوفیان شمرده است، هم از تعلق باطن او به شادی حكایت دارد.
ابوسعید اندیشه شادزیستن را از نوجوانی از بشر یاسین آموخته بود كه می‌گفت «مرد باید كه جگرخواره و خندان بودا». این‌كه عطار نام و گفتار ابوسعید را مایه خوشی وقت و شادی دل صوفیان شمرده است، هم از تعلق باطن او به شادی حكایت دارد.
زبان ابوسعید زبان گفت‌وگوی روزانه مردم است و در عین حال به زبان جوانمردان نزدیك است. شاید یكی از دلایل گیرایی مجالس وعظ او در همین نكته نهفته باشد كه وی از ساختار زبانی عامه مردم بهره می‌برده و از مثال رایج در میان آنان استفاده می‌كرده است. وی گاهی با كنایه و ایما و غیرمستقیم مقصود خود را بیان می‌كند و گاه نكته‌های دقیق عرفانی را به قصه و افسانه در می‌آمیزد. در بسیاری از سخنان او تناسب لفظی و نوعی وزن و آهنگ یافت می‌شود. این ویژگی یكی از عوامل عمده شهرت و انتشار پاره‌ای از سخنان او شده است، تا جایی كه برخی از اقوال وی به كلمات قصار و مَثَل سائر همانند گردیده است.
زبان ابوسعید زبان گفت‌وگوی روزانه مردم است و در عین حال به زبان جوانمردان نزدیك است. شاید یكی از دلایل گیرایی مجالس وعظ او در همین نكته نهفته باشد كه وی از ساختار زبانی عامه مردم بهره می‌برده و از مثال رایج در میان آنان استفاده می‌كرده است. وی گاهی با كنایه و ایما و غیرمستقیم مقصود خود را بیان می‌كند و گاه نكته‌های دقیق عرفانی را به قصه و افسانه در می‌آمیزد. در بسیاری از سخنان او تناسب لفظی و نوعی وزن و آهنگ یافت می‌شود. این ویژگی یكی از عوامل عمده شهرت و انتشار پاره‌ای از سخنان او شده است، تا جایی كه برخی از اقوال وی به كلمات قصار و مَثَل سائر همانند گردیده است.