۱۰۶٬۸۲۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURشمنیسم ایرانیJ1.jpg | عنوان =شمنیسم ایرانی: بررسی ساختارهای شمنی اسطوره و حماسۀ ایرانی | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = آقایی، سهند (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره =BL ۲۳۷۰/ش۷آ۷ ۱۴۰۰ | موضوع =شمنیسم -...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''شمنیسم ایرانی: بررسی ساختارهای شمنی اسطوره و حماسۀ ایرانی''' تألیف سهند | '''شمنیسم ایرانی: بررسی ساختارهای شمنی اسطوره و حماسۀ ایرانی''' تألیف [[آقایی، سهند|سهند آقایی]]، در این کتاب داستانهای اسطورهای و حماسی ایرانی برای نخستین بار از منظر شمنی تحلیل شده است؛ چنانکه نخست به اساسیترین مباحث شمنیسم (افسون مانثر، نزول به جهان زیرین، پرواز جادویی، گرمای جادویی، زبان رمزی و ... ) پرداخته شده و سپس با بررسی ساختارهای شمنی اسطورۀ ایرانی با تکیه بر شاهنامۀ فردوسی از شمنیسم ایرانی سخن گفته شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
اصطلاح شَمَن برگرفته از منابع روسی قرن هفدهم است؛ واژهای که احتمالاً وامگرفته از زبان اونکی یا تونگوزی از اقوام سیبریایی است. همچنین برای توضیح این واژه با استناد به واژۀ سامانا در زبان پالی تحقیقاتی صورت گرفته است. برخی اشتقاق این اصطلاح را از سامانی پالی و از شا ـ مِن چینی میدانند؛ چنانکه کشف واژههای مشابه در زبان توخاری و در سغدی به نظریۀ اصل هندی آن قوت بخشید؛ اما همچنان بسیاری از دانشمندان منشأ تونگوری را برای این واژه در نظر میگیرند. | اصطلاح شَمَن برگرفته از منابع روسی قرن هفدهم است؛ واژهای که احتمالاً وامگرفته از زبان اونکی یا تونگوزی از اقوام سیبریایی است. همچنین برای توضیح این واژه با استناد به واژۀ سامانا در زبان پالی تحقیقاتی صورت گرفته است. برخی اشتقاق این اصطلاح را از سامانی پالی و از شا ـ مِن چینی میدانند؛ چنانکه کشف واژههای مشابه در زبان توخاری و در سغدی به نظریۀ اصل هندی آن قوت بخشید؛ اما همچنان بسیاری از دانشمندان منشأ تونگوری را برای این واژه در نظر میگیرند. | ||
میرچا الیاده شمنیسم را برابر با فن خلسه دانسته است و این یعنی شمن جادوپزشکی است که فنون خلسه را میشناسد و نهتنها به درمان دیگران که به درمان خویش نیز میپردازد و در این قول اخیر این واقعیت نهفته است که شمن قبل از همه خود را درمان کرده است. اما «شمنیسم آسیایی» اصطلاح جاافتادهتر از شمنیسم در هر کجای جهان است؛ زیرا شمنیسم به معنای دقیق کلمه، پدیدهای دینی مربوط به سیبری و آسیای مرکزی است و شواهد مربوط به آن نیز نخستین بار در همین نواحی گردآوری شده است. | [[میرچا الیاده]] شمنیسم را برابر با فن خلسه دانسته است و این یعنی شمن جادوپزشکی است که فنون خلسه را میشناسد و نهتنها به درمان دیگران که به درمان خویش نیز میپردازد و در این قول اخیر این واقعیت نهفته است که شمن قبل از همه خود را درمان کرده است. اما «شمنیسم آسیایی» اصطلاح جاافتادهتر از شمنیسم در هر کجای جهان است؛ زیرا شمنیسم به معنای دقیق کلمه، پدیدهای دینی مربوط به سیبری و آسیای مرکزی است و شواهد مربوط به آن نیز نخستین بار در همین نواحی گردآوری شده است. | ||
یکی از استعدادهای اساسی شمنان زباندانی ایشان است که با خویشکاریهایی چون موسیقیدانی، نوازندگی، شاعری و آوازخوانی ایشان مرتبط است؛ بهگونهای که میتوان ادعا کرد «شمن» بهجز تسلط بر زبان مادری، مدام در کار آموختن زبانهای مختلف و تازه است. در وقاع توضیحش بایسته مینماید که یادگیری زبان رمزی، تکلم بطنی و همچنین هر آنچه به زبان بدن تعبیر میشود، در کنار یادگیری زبانها، خط و آداب زندگی جوامع دیگر، به شمنان جایگاه رازآلود و منحصربهفردی میداده است. شمنها آگاهان جوامع خویش بودهاند و دانستن زبان و آیینهای نگارش از لوازم این آگاهی بوده است. | یکی از استعدادهای اساسی شمنان زباندانی ایشان است که با خویشکاریهایی چون موسیقیدانی، نوازندگی، شاعری و آوازخوانی ایشان مرتبط است؛ بهگونهای که میتوان ادعا کرد «شمن» بهجز تسلط بر زبان مادری، مدام در کار آموختن زبانهای مختلف و تازه است. در وقاع توضیحش بایسته مینماید که یادگیری زبان رمزی، تکلم بطنی و همچنین هر آنچه به زبان بدن تعبیر میشود، در کنار یادگیری زبانها، خط و آداب زندگی جوامع دیگر، به شمنان جایگاه رازآلود و منحصربهفردی میداده است. شمنها آگاهان جوامع خویش بودهاند و دانستن زبان و آیینهای نگارش از لوازم این آگاهی بوده است. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
شمنها چون مرتاضان و برخی عرفا گاه در خلسه و گاه در حالت معمولی توانایی لمسکردن اجسام تفته را دارند و تحمل بلندآستانی در برابر سرماهای استخوانسوز نیز. در فصل چهارم افزون بر سخنگفته در باب پدیدههای جادویی ـ دینی، گرمای جادویی و تسلط بر آتش، به بازجستن آنها در داستانهای شاهنامه نیز پرداخته شده است. | شمنها چون مرتاضان و برخی عرفا گاه در خلسه و گاه در حالت معمولی توانایی لمسکردن اجسام تفته را دارند و تحمل بلندآستانی در برابر سرماهای استخوانسوز نیز. در فصل چهارم افزون بر سخنگفته در باب پدیدههای جادویی ـ دینی، گرمای جادویی و تسلط بر آتش، به بازجستن آنها در داستانهای شاهنامه نیز پرداخته شده است. | ||
پدیدۀ زبان رمزی ـ زبان حیوانات برابر با آگاهیداشتن شمن از رازهای طبیعت و تواناییاش در دوستی با حیوانات است. او در دل طبیعت با فنونی که فراگرفته، نبض محیط را در دست میگیرد و با تقلید صدای حیوانات به آنها نزدیک و با آنها دوست میشود تا شرایط جهان مینوی را برای خود بازسازی کند. در این هنگام او به تجربۀ مقدس یکیشدن با مرکز که در کیهانشناسی شمنی سراسر جهان نمونه دارد، نائل آمده است. در فصل پنجم کتاب بیرون از پرداختن به پدیدۀ زبان رمزی ـ زبان حیوانات، آثار این پدیده در شاهنامه بررسی شده است. | پدیدۀ زبان رمزی ـ زبان حیوانات برابر با آگاهیداشتن شمن از رازهای طبیعت و تواناییاش در دوستی با حیوانات است. او در دل طبیعت با فنونی که فراگرفته، نبض محیط را در دست میگیرد و با تقلید صدای حیوانات به آنها نزدیک و با آنها دوست میشود تا شرایط جهان مینوی را برای خود بازسازی کند. در این هنگام او به تجربۀ مقدس یکیشدن با مرکز که در کیهانشناسی شمنی سراسر جهان نمونه دارد، نائل آمده است. در فصل پنجم کتاب بیرون از پرداختن به پدیدۀ زبان رمزی ـ زبان حیوانات، آثار این پدیده در [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامه]] بررسی شده است. | ||
شمنان میتوانند جامعه را از میزان باران و برفی که در آینده خواهد بارید، آگاه کنند یا اینکه شرایط جوی را برای شکارگران پیشگویی کنند. در واقع تواناییهای خلسهآمیز شمن به او این امکان را میدهد تا تغییرات جوی را پیشبینی کند و از قدرت غیبگویی برخوردار باشد. گشادن باران و بستن تگرگ و پیشگویی وضعیت آبوهوا از اعجازها و خویشکاریهای متداول شمنها بهویژه در شمنیسم آسیایی بوده است. در فصل پایانی کتاب نخست به جادوی زمهریر و پیشگویی وضعیت آبوهوا در شمنیسم پرداخته شده و سپس ردپای آنها در شاهنامه با عناوین جادوی سرو، بازور جادو و پیشگویی کیخسرو بازجسته شده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5703 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | |||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> |