پرش به محتوا

الظاهرة القرآنية (مشكلات الحضارة): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تاثیر' به 'تأثیر'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تاثیر' به 'تأثیر')
 
خط ۵۴: خط ۵۴:
وی تفسیر [[سید طنطاوی، محمد|طنطاوی]] را به دایرةالمعارف شبیه‌تر می‌داند تا تفسیر؛ همچنین است تفسیر [[محمد رشید رضا|رشید رضا]] که در آن هم سعی بر آن شده که لباس عقل جدید را بر پیکر نظام کهن تفسیر قرآن بپوشاند. او همچنین خرافیاتی را ذکر می‌کند که گریبان عده‌ای از جهال را گرفته و تفسیر خاص خودش را دارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32493/1/57 ر.ک: همان، ص57-59]</ref>.
وی تفسیر [[سید طنطاوی، محمد|طنطاوی]] را به دایرةالمعارف شبیه‌تر می‌داند تا تفسیر؛ همچنین است تفسیر [[محمد رشید رضا|رشید رضا]] که در آن هم سعی بر آن شده که لباس عقل جدید را بر پیکر نظام کهن تفسیر قرآن بپوشاند. او همچنین خرافیاتی را ذکر می‌کند که گریبان عده‌ای از جهال را گرفته و تفسیر خاص خودش را دارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32493/1/57 ر.ک: همان، ص57-59]</ref>.


نویسنده، در بیان عوامل مربوط به شیوه، به تعریف لغوی و اصطلاحی و تاریخی اعجاز پرداخته و آیاتی را درباره اعجاز ذکر می‌کند. او با ذکر ظهور هر پدیده در دوره خاصی از کشوری خاص مثل پدیده ریاضیات در مصر قدیم و مجسمه‌سازی در یونان باستان، متذکر می‌شود که هویت عرب جاهلی آن دوره در ادبیات و لغت و زبانش متبلور شده است. اعجاز قرآن تا زمان عباسیان از طریق مسائل ادبی و زبان‌شناختی آن بود، ولی پس از آن بُعد اعجاز قرآنی از لغت و اصطلاح به ذوق علمی تغییر ذائقه داد؛ یعنی مسلمانان به دنبال اثبات اعجاز قرآن با پدیده‌های علمی آن افتادند. تغییر ذوق علمی به ذوق فطری پدیده این دوران بود و مسئله این است که ذوق فطری برای عموم مردم هست، ولی ذوق علمی فقط در برخی از آنان وجود دارد. وی دو نمونه از تاثیر قرآن بر ذوق فطری و کلامی از جاحظ و عبدالقاهر را نقل می‌کند. او راه ‌حل این مشکل را در آیه «قُلْ ما كنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يفْعَلُ بِي وَ لا بِكمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما يوحى إِلَي» (احقاف: 9) می‌بیند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32493/1/59 ر.ک: همان، ص59-62]</ref>.
نویسنده، در بیان عوامل مربوط به شیوه، به تعریف لغوی و اصطلاحی و تاریخی اعجاز پرداخته و آیاتی را درباره اعجاز ذکر می‌کند. او با ذکر ظهور هر پدیده در دوره خاصی از کشوری خاص مثل پدیده ریاضیات در مصر قدیم و مجسمه‌سازی در یونان باستان، متذکر می‌شود که هویت عرب جاهلی آن دوره در ادبیات و لغت و زبانش متبلور شده است. اعجاز قرآن تا زمان عباسیان از طریق مسائل ادبی و زبان‌شناختی آن بود، ولی پس از آن بُعد اعجاز قرآنی از لغت و اصطلاح به ذوق علمی تغییر ذائقه داد؛ یعنی مسلمانان به دنبال اثبات اعجاز قرآن با پدیده‌های علمی آن افتادند. تغییر ذوق علمی به ذوق فطری پدیده این دوران بود و مسئله این است که ذوق فطری برای عموم مردم هست، ولی ذوق علمی فقط در برخی از آنان وجود دارد. وی دو نمونه از تأثیر قرآن بر ذوق فطری و کلامی از جاحظ و عبدالقاهر را نقل می‌کند. او راه ‌حل این مشکل را در آیه «قُلْ ما كنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يفْعَلُ بِي وَ لا بِكمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما يوحى إِلَي» (احقاف: 9) می‌بیند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/32493/1/59 ر.ک: همان، ص59-62]</ref>.


نتیجه‌ای که او از این آیه می‌گیرد این است: «اگر ما اشیا و فنومن‌ها را در محدوده حادثه متکرّر یا «پدیده» اعتبار کنیم، مفهوم اعجاز بدین قرار خواهد بود:
نتیجه‌ای که او از این آیه می‌گیرد این است: «اگر ما اشیا و فنومن‌ها را در محدوده حادثه متکرّر یا «پدیده» اعتبار کنیم، مفهوم اعجاز بدین قرار خواهد بود: