۱۰۵٬۷۰۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
'''بخشی از کتاب مقتل امام حسین(ع)''' | '''بخشی از کتاب مقتل امام حسین(ع)''' | ||
««حسین (ع) که چنین دید، برافروخت و گفت: «یابنالزرقاءِ! تو مرا میکشی یا او؟ بهخدا قسم که دروغ گفتی و به گناه افتادی!» | ««حسین(ع) که چنین دید، برافروخت و گفت: «یابنالزرقاءِ! تو مرا میکشی یا او؟ بهخدا قسم که دروغ گفتی و به گناه افتادی!» | ||
در تاریخ ابناعثم، [[مقتل الحسين عليهالسلام (خوارزمی)|مقتل الحسین(ع) خوارزمی]]، [[مثير الأحزان|مثیرالأحزان]] و [[الملهوف علی قتلی الطفوف|اللهوف]] است که یزید به ولید نامهای نوشت و چنین فرمانش داد که از همهی مردم مدینه بیعت عمومی بگیرد و از حسین (ع) بیعت خصوصی؛ و چنین به او پیام داده بود: «اگر نپذیرفت گردنش را بزن!» تا آنجا که نقل میکنند که حسین (ع) به خشم آمد و به مروان گفت: «وای بر تو ای یابنالزّرقاء! تو دستور زدن گردن مرا میدهی؟ دروغ گفتی و به گناه افتادی. ما اهلبیت نبوّت و معدن رسالت هستیم؛ در حالی که یزید، فاسق، شرابخوار و آدمکش است و مثل منی با مثل او بیعت نمیکند.» | در تاریخ ابناعثم، [[مقتل الحسين عليهالسلام (خوارزمی)|مقتل الحسین(ع) خوارزمی]]، [[مثير الأحزان|مثیرالأحزان]] و [[الملهوف علی قتلی الطفوف|اللهوف]] است که یزید به ولید نامهای نوشت و چنین فرمانش داد که از همهی مردم مدینه بیعت عمومی بگیرد و از حسین(ع) بیعت خصوصی؛ و چنین به او پیام داده بود: «اگر نپذیرفت گردنش را بزن!» تا آنجا که نقل میکنند که حسین(ع) به خشم آمد و به مروان گفت: «وای بر تو ای یابنالزّرقاء! تو دستور زدن گردن مرا میدهی؟ دروغ گفتی و به گناه افتادی. ما اهلبیت نبوّت و معدن رسالت هستیم؛ در حالی که یزید، فاسق، شرابخوار و آدمکش است و مثل منی با مثل او بیعت نمیکند.» | ||
طبری نقل میکند که ولید که مردی عافیتطلب بود، به [[امام حسین علیهالسلام|حسین(ع)]] گفت: «با نام و یاد خدا باز گرد.» | طبری نقل میکند که ولید که مردی عافیتطلب بود، به [[امام حسین علیهالسلام|حسین(ع)]] گفت: «با نام و یاد خدا باز گرد.» | ||
روز بعد مروان به [[امام حسین علیهالسلام|حسین(ع)]] رسید و گفت: «سخنم را بشنو تا رستگار شوی!» حسین (ع) فرمود: «بگو.» مروان گفت: «با امیرالمؤمنین یزید!!! بیعت کن که این برای تو در هر دو جهان بهتر است!» و [[امام حسین علیهالسلام|حسین(ع)]] گفت: «انّا لله و انّا الیه راجعون! دیگر با اسلام باید وداع کرد که امّت را حاکمی چون یزید آمد!» امّا ابنزبیر را تحت فشار قرار دادند و او بهانه تراشید و پیش ولید نرفت. | روز بعد مروان به [[امام حسین علیهالسلام|حسین(ع)]] رسید و گفت: «سخنم را بشنو تا رستگار شوی!» حسین(ع) فرمود: «بگو.» مروان گفت: «با امیرالمؤمنین یزید!!! بیعت کن که این برای تو در هر دو جهان بهتر است!» و [[امام حسین علیهالسلام|حسین(ع)]] گفت: «انّا لله و انّا الیه راجعون! دیگر با اسلام باید وداع کرد که امّت را حاکمی چون یزید آمد!» امّا ابنزبیر را تحت فشار قرار دادند و او بهانه تراشید و پیش ولید نرفت. | ||
ولید سپس عبدالله بن عمر را خواست و به او گفت: «با یزید بیعت کن!» عبدالله گفت: «هرگاه مردم بیعت کردند، بیعت میکنم.» و به انتظار نشست تا زمانی که خبر بیعت [اهالی] شهرها را شنید و نزد ولید آمد و با او بیعت کرد. | ولید سپس عبدالله بن عمر را خواست و به او گفت: «با یزید بیعت کن!» عبدالله گفت: «هرگاه مردم بیعت کردند، بیعت میکنم.» و به انتظار نشست تا زمانی که خبر بیعت [اهالی] شهرها را شنید و نزد ولید آمد و با او بیعت کرد. |