پرش به محتوا

أصول التربیة الإسلامیة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اهل بیت' به 'اهل‌بیت'
جز (جایگزینی متن - '= ' به '= ')
جز (جایگزینی متن - 'اهل بیت' به 'اهل‌بیت')
خط ۳۲: خط ۳۲:
آنچه در این کتاب اصل (منبع) شمارده شده است عقیده (کتاب و سنت نبوى)، سیرۀ صحابه، مصالح مرسله، عرف است. البته نگارنده این عنوانها را که از فقه اهل سنت گرفته تغییر داده است. گفتنى است این امور، منابع اصلى و ذاتى تربیت اسلامى است؛ اما نمى‌توان نادیده گرفت که مقولات دیگرى هم هست که در ماهیت تاریخى تربیت اسلامى کمابیش دخیل افتاده است، از آنهاست: فرهنگ ایرانى و یونانى، اوضاع و احوال سیاسى و اجتماعى و اقتصادى جهان اسلام، که در این اثر از آنها یاد نشده است.  
آنچه در این کتاب اصل (منبع) شمارده شده است عقیده (کتاب و سنت نبوى)، سیرۀ صحابه، مصالح مرسله، عرف است. البته نگارنده این عنوانها را که از فقه اهل سنت گرفته تغییر داده است. گفتنى است این امور، منابع اصلى و ذاتى تربیت اسلامى است؛ اما نمى‌توان نادیده گرفت که مقولات دیگرى هم هست که در ماهیت تاریخى تربیت اسلامى کمابیش دخیل افتاده است، از آنهاست: فرهنگ ایرانى و یونانى، اوضاع و احوال سیاسى و اجتماعى و اقتصادى جهان اسلام، که در این اثر از آنها یاد نشده است.  


این اثر در نوع خود تازه و خواندنى افتاده است؛ اما، بى‌کاستى و نابایستى هم نیست؛ بمثل، در صفحۀ 10 و 11 با عنوان گیراى «نیاز به دین براى تربیت» و بویژه دین اسلام روبه‌رو مى‌شویم؛ اما شرح مطلب چیزى جز چند تعریف از دین نیست. فصل دوم این کتاب تنها گونه‌اى صحابه‌شناسى است و رنگ تربیتى آن بسیار اندک است. نگارنده در این فصل از عثمان نگفته و تن به توجیه رفتار او نداده است و این نشان از روح آزاد نگارنده دارد؛ اما، وى ستمى روا داشته و از اهل بیت علیهم السّلام یاد نکرده است، حال آنکه، بجا بود اگر از حسنین علیهم السّلام نمى‌گوید بارى از صادقین علیهم السّلام یاد کند. در فصل سوم آنچه در شرح مصالح اجتماعى آمده ربط چندانى به تربیت ندارد. نگارنده مطالب کتاب را در 5 فصل تنظیم و تحریر کرده است.  
این اثر در نوع خود تازه و خواندنى افتاده است؛ اما، بى‌کاستى و نابایستى هم نیست؛ بمثل، در صفحۀ 10 و 11 با عنوان گیراى «نیاز به دین براى تربیت» و بویژه دین اسلام روبه‌رو مى‌شویم؛ اما شرح مطلب چیزى جز چند تعریف از دین نیست. فصل دوم این کتاب تنها گونه‌اى صحابه‌شناسى است و رنگ تربیتى آن بسیار اندک است. نگارنده در این فصل از عثمان نگفته و تن به توجیه رفتار او نداده است و این نشان از روح آزاد نگارنده دارد؛ اما، وى ستمى روا داشته و از اهل‌بیت علیهم السّلام یاد نکرده است، حال آنکه، بجا بود اگر از حسنین علیهم السّلام نمى‌گوید بارى از صادقین علیهم السّلام یاد کند. در فصل سوم آنچه در شرح مصالح اجتماعى آمده ربط چندانى به تربیت ندارد. نگارنده مطالب کتاب را در 5 فصل تنظیم و تحریر کرده است.  


فصل نخست این کتاب دربارۀ اولین منبع و آبشخور تربیت اسلامى یعنى، عقاید (ایدئولوژى) اسلامى است. نگارنده براى واکاوى این بحث، از نیاز انسان به دین براى تربیت یاد مى‌کند، از معناى دین مى‌گوید، قرآن و سنت را از مصادر تربیت مى‌خواند و به شرح این نکته مى‌پردازد که چرا باید اسلام اساس تربیت انسان باشد؛ سپس به نگرش اسلام به خدا و هستى مى‌رسد، از تأثیر نوع نگرش افراد به هستى در نگرش‌های تربیتى آنها یاد مى‌کند و با اشاره به دیدگاه‌های اسلام نسبت به خداوند و جهان، بحث انسان از نگاه اسلام را پیش مى‌کشد و از نفس در قرآن مى‌گوید و از حکمت وجود تفاوت‌های فردى در افراد یاد مى‌کند تا مى‌رسد به بحث شناخت در اسلام و از لزوم آموزش علم مى‌گوید و لازمۀ تحقق تربیت اسلامى را دانش گسترده و همه‌جانبه مى‌خواند و از لزوم به‌کارگیرى حواس براى فهم جهان یاد مى‌کند و به پاره‌اى از قواعد اسلامى که رعایت آنها موجب کسب معرفت درست و دورى از انحراف در شناخت است مى‌پردازد.  
فصل نخست این کتاب دربارۀ اولین منبع و آبشخور تربیت اسلامى یعنى، عقاید (ایدئولوژى) اسلامى است. نگارنده براى واکاوى این بحث، از نیاز انسان به دین براى تربیت یاد مى‌کند، از معناى دین مى‌گوید، قرآن و سنت را از مصادر تربیت مى‌خواند و به شرح این نکته مى‌پردازد که چرا باید اسلام اساس تربیت انسان باشد؛ سپس به نگرش اسلام به خدا و هستى مى‌رسد، از تأثیر نوع نگرش افراد به هستى در نگرش‌های تربیتى آنها یاد مى‌کند و با اشاره به دیدگاه‌های اسلام نسبت به خداوند و جهان، بحث انسان از نگاه اسلام را پیش مى‌کشد و از نفس در قرآن مى‌گوید و از حکمت وجود تفاوت‌های فردى در افراد یاد مى‌کند تا مى‌رسد به بحث شناخت در اسلام و از لزوم آموزش علم مى‌گوید و لازمۀ تحقق تربیت اسلامى را دانش گسترده و همه‌جانبه مى‌خواند و از لزوم به‌کارگیرى حواس براى فهم جهان یاد مى‌کند و به پاره‌اى از قواعد اسلامى که رعایت آنها موجب کسب معرفت درست و دورى از انحراف در شناخت است مى‌پردازد.