پرش به محتوا

سفر آمریکا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۹: خط ۴۹:




ديباچه كتاب از محقق كتاب درباره كتاب و مولف كتاب مى‌باشد. كتاب با گزارش وقايع روز «شنبه 5 تير 1344 - 26 ژوئن 1965 پنج بعد از ظهر پاريس» آغاز مى‌شود. مولف در اين بخش اين‌گونه آغاز مى‌كند كه «امروز بعد از ظهر، به انتظار باز شدن در سينما استوديو راسپاى، براى ديدن فيلم Desert Rouge، از آنتونيونى(ميكل آنجلو)، توى بولوار راسپاى، قدم مى‌زدم كه سارتر را ديدم. كوتوله و با چشم چپ و با جوانكى يك برابر و نيم قدّ خودش، به عجله مى‌آمد...».
ديباچه كتاب از محقق كتاب درباره كتاب و مولف كتاب مى‌باشد. كتاب با گزارش وقايع روز «شنبه 5 تير 1344 - 26 ژوئن 1965 پنج بعد از ظهر پاريس» آغاز مى‌شود. مولف در اين بخش اين‌گونه آغاز مى‌كند كه «امروز بعد از ظهر، به انتظار باز شدن در سينما استوديو راسپاى، براى ديدن فيلم Desert Rouge، از آنتونيونى(ميكل آنجلو)، توى بولوار راسپاى، قدم مى‌زدم كه سارتر را ديدم. كوتوله و با چشم چپ و با جوانكى يك برابر و نيم قدّ خودش، به عجله مى‌آمد...».


مولف تمامى وقايع ايامى كه در مسافرت و يا مسير راه بوده را بيان نمى‌كند و تنها مطالبى را كه در نظر او مهم جلوه داشته، بيان كرده است؛ لذا بعضى از روزها و ساعات روز لحاظ شده است.
مولف تمامى وقايع ايامى كه در مسافرت و يا مسير راه بوده را بيان نمى‌كند و تنها مطالبى را كه در نظر او مهم جلوه داشته، بيان كرده است؛ لذا بعضى از روزها و ساعات روز لحاظ شده است.
خط ۷۳: خط ۷۳:
جلال، در بدو ورود به پاريس، آن قدر كلافه است كه ترجيح مى‌دهد به تنهايى پياده‌روى كند و بدون هم راه به سينما برود بعد او سر شوق مى‌آيد كه با سارتر سلام و عليكى بكند و باب آشنايى را بگشايد، امّا بلافاصله، سرخوردگى بر شور و شعفش غلبه مى‌كند و پشيمان مى‌شود. با وجود بى‌حوصلگى، باز هم از هر چه مى‌بيند و از هر چه مى‌شنود، يادداشت بر مى‌دارد. شايد از روى عادت و لابد بر مبناى احساس وظيفه.
جلال، در بدو ورود به پاريس، آن قدر كلافه است كه ترجيح مى‌دهد به تنهايى پياده‌روى كند و بدون هم راه به سينما برود بعد او سر شوق مى‌آيد كه با سارتر سلام و عليكى بكند و باب آشنايى را بگشايد، امّا بلافاصله، سرخوردگى بر شور و شعفش غلبه مى‌كند و پشيمان مى‌شود. با وجود بى‌حوصلگى، باز هم از هر چه مى‌بيند و از هر چه مى‌شنود، يادداشت بر مى‌دارد. شايد از روى عادت و لابد بر مبناى احساس وظيفه.


در حين شرح و بسط ظرايف اثر آنتونيونى، و در ضمن بحث انتقادى در پيرامون فيلم Desert Rouge، ناگهان پرانتزى باز مى‌كند و به خودش نهيب مى‌زند:
در حين شرح و بسط ظرايف اثر آنتونيونى، و در ضمن بحث انتقادى در پيرامون فيلم Desert Rouge، ناگهان پرانتزى باز مى‌كند و به خودش نهيب مى‌زند:


«(من اين‌ها را براى كه مى‌نويسم؟ صبح، يك دم فكر كردم كه براى «آرش» بفرستم؛ ولى ديدم حيف. باز براى خودم، بهتر از همه است. من اهل اين روزگارم و نبايد نديده بگذارمش، همين. خيال نداشتم سفرنامه و يادداشت دست بگيرم. امّا مى‌بينم كه گرفته‌ام.)
«(من اين‌ها را براى كه مى‌نويسم؟ صبح، يك دم فكر كردم كه براى «آرش» بفرستم؛ ولى ديدم حيف. باز براى خودم، بهتر از همه است. من اهل اين روزگارم و نبايد نديده بگذارمش، همين. خيال نداشتم سفرنامه و يادداشت دست بگيرم. امّا مى‌بينم كه گرفته‌ام.)
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش