۱۰۶٬۲۸۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه اند ' به 'هاند ') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
در بخشی از کتاب، سخن از اسماعیل خان طلایی آمده که چنین است: اسماعیل خان، از خیرین و هنرمندان ماهر شهر مشهد بود که به دستور نادر شاه افشار، سقا خانه حضرت را احداث کرد. در مورد اسماعیل خان طلایی داستان دیگری نیز نقل شده که بدین شرح میباشد: چند سال بعد از این که نادر سنگاب هرات را به مشهد و حرم [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] آورد، هدیه ای به دربار نادر رسید. نادر خواست آن هدیه را باز نماید که یکی از سرداران وی به نام اسماعیل خان چون آن بسته را مشکوک دید، مانع شد و از نادر خواست آن را در بیرون دربار و خارج از شهر باز نمایند. نادر موافقت نمود و بسته را در بیرون از شهر باز کردند که به محض گشوده شدن، بسته منفجر میشود. نادر این بلا جان سالم به در میبرد و جهت ذکاوت اسماعیل خان و به شکرانه این که از این بلا جان سالم بدر برده است، دستور میدهد که هم وزن اسماعیل خان به او طلا و جواهر دهند. اسماعیل خوان که ذاتا فرد خیری بود، طلا های اهدایی نادرشاه را صرف ساختن جایگاهی برای سنگاب میکند و سقاخانه معروف به اسماعیل طلایی را میسازد. | در بخشی از کتاب، سخن از اسماعیل خان طلایی آمده که چنین است: اسماعیل خان، از خیرین و هنرمندان ماهر شهر مشهد بود که به دستور نادر شاه افشار، سقا خانه حضرت را احداث کرد. در مورد اسماعیل خان طلایی داستان دیگری نیز نقل شده که بدین شرح میباشد: چند سال بعد از این که نادر سنگاب هرات را به مشهد و حرم [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] آورد، هدیه ای به دربار نادر رسید. نادر خواست آن هدیه را باز نماید که یکی از سرداران وی به نام اسماعیل خان چون آن بسته را مشکوک دید، مانع شد و از نادر خواست آن را در بیرون دربار و خارج از شهر باز نمایند. نادر موافقت نمود و بسته را در بیرون از شهر باز کردند که به محض گشوده شدن، بسته منفجر میشود. نادر این بلا جان سالم به در میبرد و جهت ذکاوت اسماعیل خان و به شکرانه این که از این بلا جان سالم بدر برده است، دستور میدهد که هم وزن اسماعیل خان به او طلا و جواهر دهند. اسماعیل خوان که ذاتا فرد خیری بود، طلا های اهدایی نادرشاه را صرف ساختن جایگاهی برای سنگاب میکند و سقاخانه معروف به اسماعیل طلایی را میسازد. | ||
ضامن آهو از القاب [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] میباشد و پیرامون آن داستانی بیان شده که بنا به روایتی عامیانه، چنین نقل کردهاند: صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو شکارچی را مسافت زیادی دنبال خود میدواند و عاقبت خود را به دامن [[امام رضا علیهالسلام|حضرت علی بن موسی الرضا(ع)]] که اتفاقا در آن حوالی تضریف فرما بوده است میاندازد. صیاد که قصد شکار آهو را دارد، با ممانعت [[امام رضا علیهالسلام|حضرت رضا(ع)]] مواجه میشود ولی چون آهو را صید و حق شرعی خود میداند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری میکند. امام(ع) حاضر میشود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا آهو را آزاد کند. شکارچی نمی پذیرد و به عرض میرساند: الا و باالله، من همین آهو را که حق خودم است، م خواهم ولا غیر. آن وقت آهو به زبان میآید و سخن گفتن آغاز میکند و عرض امام(ع) میرساند که من دو بچه آهوی شیر خوار دارم که | ضامن آهو از القاب [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] میباشد و پیرامون آن داستانی بیان شده که بنا به روایتی عامیانه، چنین نقل کردهاند: صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو شکارچی را مسافت زیادی دنبال خود میدواند و عاقبت خود را به دامن [[امام رضا علیهالسلام|حضرت علی بن موسی الرضا(ع)]] که اتفاقا در آن حوالی تضریف فرما بوده است میاندازد. صیاد که قصد شکار آهو را دارد، با ممانعت [[امام رضا علیهالسلام|حضرت رضا(ع)]] مواجه میشود ولی چون آهو را صید و حق شرعی خود میداند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری میکند. امام(ع) حاضر میشود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا آهو را آزاد کند. شکارچی نمی پذیرد و به عرض میرساند: الا و باالله، من همین آهو را که حق خودم است، م خواهم ولا غیر. آن وقت آهو به زبان میآید و سخن گفتن آغاز میکند و عرض امام(ع) میرساند که من دو بچه آهوی شیر خوار دارم که گرسنهاند و چشم بهخ راهند، بروم و شیرشان دهم و سیرشان کنم. حالا شما ضمانت مرا نزد ان ظالم بفرمایید که اجازه دهد برم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شود... | ||
[[امام رضا علیهالسلام|حضرت رضا(ع)]] هم ضمانت آهو را نزد شکارچی میفرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار میدهد. آهو میرود و به سرعت باز میگردد و خود را تسلیم شکارچی میکند. شکاری که این وفای به عهد را میبیند، منقلب میگردد و آنگاه که متوجه میشود گروگان او، [[امام رضا علیهالسلام|حضرت علی بن موسی الرضا(ع)]] است، فورا آهو را آزاد میکند و خود را به دستو پای حضرت میاندازد و عذر میخواهد و پوزش میطلبد. حضرت نیز مبلغی به او مرحمت میفرماید و به علاوه، تعهد شفاعت او را درقیامت نزد جدش میکند و صیاد را خوشدل رواانه میسازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت میداند، اجازه مرخصی میطلبد و به سراغ خانه و بچه هایش میدود... | [[امام رضا علیهالسلام|حضرت رضا(ع)]] هم ضمانت آهو را نزد شکارچی میفرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار میدهد. آهو میرود و به سرعت باز میگردد و خود را تسلیم شکارچی میکند. شکاری که این وفای به عهد را میبیند، منقلب میگردد و آنگاه که متوجه میشود گروگان او، [[امام رضا علیهالسلام|حضرت علی بن موسی الرضا(ع)]] است، فورا آهو را آزاد میکند و خود را به دستو پای حضرت میاندازد و عذر میخواهد و پوزش میطلبد. حضرت نیز مبلغی به او مرحمت میفرماید و به علاوه، تعهد شفاعت او را درقیامت نزد جدش میکند و صیاد را خوشدل رواانه میسازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت میداند، اجازه مرخصی میطلبد و به سراغ خانه و بچه هایش میدود... |