پرش به محتوا

اتجاهات الفکر التربوى: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ت هاى ' به 'ت‌هاى '
جز (جایگزینی متن - 'ه ها' به 'ه‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'ت هاى ' به 'ت‌هاى ')
 
خط ۳۴: خط ۳۴:
مصادر و اصول اجتهاد را ياد مى‌کند و ارزش تربيتى کوشش‌هاى فقيهانه را مى‌کاود و پار هاى از کتاب‌هاى تربيتى فقيهان را معرفى مى‌کند و پس از آن به موضع و گرايش فقهى نسبت به برخى مسائل تربيتى مى‌رسد و از علم ياد مى‌کند و از ارزش‌‌‌، معنا و آموزش علم مى‌گويد‌‌‌. ويژگي هاى معلم پسنديده را برمى‌شمارد و آنچه را شايسته است فراگير در پى آن باشد و بدان متصف شود باز مى‌گويد‌‌‌. به مواد درسى و آنچه تعليم و تعلمش واجب کفايى و عينى است نظر مى‌کند‌‌‌. به رابطه ميان معلم و متعلم مى‌پردازد‌‌‌. از تنبيه بدنى و شرايط آن و نيز دستمزد معلمى مى‌گويد و سرانجام به مبانى تعليم و تعلم از زبان پاره‌ای فقيهان تربيت‌پژوه مى‌پردازد‌‌‌.  
مصادر و اصول اجتهاد را ياد مى‌کند و ارزش تربيتى کوشش‌هاى فقيهانه را مى‌کاود و پار هاى از کتاب‌هاى تربيتى فقيهان را معرفى مى‌کند و پس از آن به موضع و گرايش فقهى نسبت به برخى مسائل تربيتى مى‌رسد و از علم ياد مى‌کند و از ارزش‌‌‌، معنا و آموزش علم مى‌گويد‌‌‌. ويژگي هاى معلم پسنديده را برمى‌شمارد و آنچه را شايسته است فراگير در پى آن باشد و بدان متصف شود باز مى‌گويد‌‌‌. به مواد درسى و آنچه تعليم و تعلمش واجب کفايى و عينى است نظر مى‌کند‌‌‌. به رابطه ميان معلم و متعلم مى‌پردازد‌‌‌. از تنبيه بدنى و شرايط آن و نيز دستمزد معلمى مى‌گويد و سرانجام به مبانى تعليم و تعلم از زبان پاره‌ای فقيهان تربيت‌پژوه مى‌پردازد‌‌‌.  


فصل سوم‌‌‌. گرايش کلامى: اشاره به پار هاى از تفاوت هاى گرايش کلامى با گرايش فقهى‌‌‌، سرآغاز اين فصل است‌‌‌. پس از آن به مفهوم کلام و متکلم و رشد و تطور معنايى آن در اسلام مى‌پردازد و روش انديشۀ کلامى را بررسى مى‌کند‌‌‌. از طبيعت انسان در نگاه برخى کلاميان مى‌گويد‌‌‌. به ضرورت آزادى اراده در تربيت انسان اشارت مى‌کند و از اختيار در مذهب معتزليان و اشعريان ياد مى‌کند‌‌‌. از رويکرد عقلانى معتزليان به امور و مفهوم عقل و رابطه عقل و حصول علم در نگاه آنها مى‌گويد‌‌‌. به روش‌هاى شناخت اشاره مى‌کند و تقسيمات چندگانۀ علم را بازگو مى‌کند‌‌‌. ابزار کسب معرفت را از نگاه برخى اشعريان مى‌آورد و يادآور مى‌شود که کلاميان به تربيت از منظر اخلاق مى‌نگرند و براى مثال به مقوله امر به معروف و نهى از منکر و بهره‌هاى تربيتى آن مى‌پردازد‌‌‌. ديدگاه کلاميان را نسبت به حسن و قبح و افعال خير و شر يادآورى و به ابعاد تربيتى آن اشاره مى‌کند و با بحثى در ارزش تربيتى انديشه‌هاى معتزليان فصل را به انجام مى‌برد‌‌‌.  
فصل سوم‌‌‌. گرايش کلامى: اشاره به پار هاى از تفاوت‌هاى گرايش کلامى با گرايش فقهى‌‌‌، سرآغاز اين فصل است‌‌‌. پس از آن به مفهوم کلام و متکلم و رشد و تطور معنايى آن در اسلام مى‌پردازد و روش انديشۀ کلامى را بررسى مى‌کند‌‌‌. از طبيعت انسان در نگاه برخى کلاميان مى‌گويد‌‌‌. به ضرورت آزادى اراده در تربيت انسان اشارت مى‌کند و از اختيار در مذهب معتزليان و اشعريان ياد مى‌کند‌‌‌. از رويکرد عقلانى معتزليان به امور و مفهوم عقل و رابطه عقل و حصول علم در نگاه آنها مى‌گويد‌‌‌. به روش‌هاى شناخت اشاره مى‌کند و تقسيمات چندگانۀ علم را بازگو مى‌کند‌‌‌. ابزار کسب معرفت را از نگاه برخى اشعريان مى‌آورد و يادآور مى‌شود که کلاميان به تربيت از منظر اخلاق مى‌نگرند و براى مثال به مقوله امر به معروف و نهى از منکر و بهره‌هاى تربيتى آن مى‌پردازد‌‌‌. ديدگاه کلاميان را نسبت به حسن و قبح و افعال خير و شر يادآورى و به ابعاد تربيتى آن اشاره مى‌کند و با بحثى در ارزش تربيتى انديشه‌هاى معتزليان فصل را به انجام مى‌برد‌‌‌.  


فصل چهارم‌‌‌. گرايش فلسفى: در اين فصل‌‌‌، از پيوند فلسفه با فرهنگ و ارزش‌هاى جامعه مى‌گويد‌‌‌. به لزوم اتکاى تربيت به فلسفه اشاره مى‌کند و با نقل تاريخچ هاى بسيار کوتاه از چگونگى و زمان شکل‌گيرى انديشۀ فلسفى نزد مسلمانان‌‌‌، به فلسفه از نگاه اسلام مى‌پردازد‌‌‌. از ارزش فکرى و تربيتى فلسفه اسلامى مى‌گويد‌‌‌. اختلاف روش فيلسوفان و متکلمان را گوشزد مى‌کند‌‌‌. تأثير فلسفه و فقه بر زندگى مردم را مقايسه مى‌کند و از اختصاص فلسفه به نخبگان و تأثير ناپسند اين انحصار بر ديگر علوم و آموزش و پرورش مردم ياد مى‌کند‌‌‌. سپس به سهم فلسفه در بررسي هاى روان‌شناختى و انسان‌شناختى مى‌پردازد و نظرى دارد بر فلسفه سياسى اخوان الصفا و روش تربيتى خاص آنها‌‌‌. نکته بعدى بررسى ديدگاه‌هاى برخى فيلسوفان بزرگ مسلمان در باب شناخت و آموزش است‌‌‌. تربيت اخلاقى بحث بعدى است که در آن از فضائل اخلاقى از نگاه پار هاى فيلسوفان بزرگ ياد مى‌کند‌‌‌. به پار هاى مسائل فلسفه اخلاق مى‌پردازد از سعادت مى‌گويد و تقسيم اخلاق را مى‌آورد‌‌‌. فراز انجامين اين فصل درباره تربيت عملى از نگاه فيلسوفان اسلامى است‌‌‌. نخست تربيت نظرى و عملى را تعريف مى‌کند و از فرق تعليم با تأديب ياد مى‌کند و تأديب را از زبان اخوان الصفا تعريف مى‌کند به اصل تدريج در تربيت اشارت مى‌کند و رويکرد طبقاتى فارابى را به علوم مى‌آورد و از روش تربيتى بو على مى‌گويد‌‌‌. تقسيم علوم را يادآور مى‌شود‌‌‌. به برخى روش‌هاى کسب معرفت و علم مى‌پردازد و لزوم آغاز آموزش از کودکى را باز مى‌گويد‌‌‌.  
فصل چهارم‌‌‌. گرايش فلسفى: در اين فصل‌‌‌، از پيوند فلسفه با فرهنگ و ارزش‌هاى جامعه مى‌گويد‌‌‌. به لزوم اتکاى تربيت به فلسفه اشاره مى‌کند و با نقل تاريخچ هاى بسيار کوتاه از چگونگى و زمان شکل‌گيرى انديشۀ فلسفى نزد مسلمانان‌‌‌، به فلسفه از نگاه اسلام مى‌پردازد‌‌‌. از ارزش فکرى و تربيتى فلسفه اسلامى مى‌گويد‌‌‌. اختلاف روش فيلسوفان و متکلمان را گوشزد مى‌کند‌‌‌. تأثير فلسفه و فقه بر زندگى مردم را مقايسه مى‌کند و از اختصاص فلسفه به نخبگان و تأثير ناپسند اين انحصار بر ديگر علوم و آموزش و پرورش مردم ياد مى‌کند‌‌‌. سپس به سهم فلسفه در بررسي هاى روان‌شناختى و انسان‌شناختى مى‌پردازد و نظرى دارد بر فلسفه سياسى اخوان الصفا و روش تربيتى خاص آنها‌‌‌. نکته بعدى بررسى ديدگاه‌هاى برخى فيلسوفان بزرگ مسلمان در باب شناخت و آموزش است‌‌‌. تربيت اخلاقى بحث بعدى است که در آن از فضائل اخلاقى از نگاه پار هاى فيلسوفان بزرگ ياد مى‌کند‌‌‌. به پار هاى مسائل فلسفه اخلاق مى‌پردازد از سعادت مى‌گويد و تقسيم اخلاق را مى‌آورد‌‌‌. فراز انجامين اين فصل درباره تربيت عملى از نگاه فيلسوفان اسلامى است‌‌‌. نخست تربيت نظرى و عملى را تعريف مى‌کند و از فرق تعليم با تأديب ياد مى‌کند و تأديب را از زبان اخوان الصفا تعريف مى‌کند به اصل تدريج در تربيت اشارت مى‌کند و رويکرد طبقاتى فارابى را به علوم مى‌آورد و از روش تربيتى بو على مى‌گويد‌‌‌. تقسيم علوم را يادآور مى‌شود‌‌‌. به برخى روش‌هاى کسب معرفت و علم مى‌پردازد و لزوم آغاز آموزش از کودکى را باز مى‌گويد‌‌‌.  


فصل پنجم‌‌‌. گرايش صوفيانه: اين فصل را با شرح معناى صوفى و ريشه‌يابى نخستين کاررفت هاى آن آغاز مى‌کند‌‌‌. تعريفهايى از صوفى و تصوف را بازگو مى‌کند و به اين بحث مى‌پردازد که آيا تصوف مى‌تواند از منابع تربيت اسلامى باشد و با نقل برخى دلايل مخالف و موافق به پار هاى مخالفتها با صوفيه در گذشته و حال اشاره مى‌کند و از جهاد اکبر در تصوف و جهاد اصغر برخى صوفيان بنام مى‌گويد و برخى آثار تربيتى تصوف را برمى‌شمارد و آنگاه بنيان معرفت‌شناختى تربيت صوفيانه را شرح مى‌دهد و به مفهوم قلب‌‌‌، عقل و نفس در تصوف اشاره مى‌کند‌‌‌. روش‌هاى به دست آوردن شناخت و انواع شناخت و مراحل آن را از نگاه صوفيان يادآور مى‌شود و از فرق معرفت با علم در تصوف مى‌گويد و به ضرورت شيخ براى سالک و پار هاى آداب مريدى و شيخى مى‌پردازد‌‌‌. سپس به اختيار و اراده مى‌رسد و از توحيد در نگاه صوفيه‌‌‌، ارادۀ خدا و ارادۀ انسان‌‌‌، ترک خواست صوفى در برابر خواست خداوند و معناى آن‌‌‌، اعتقاد برخى صوفيان به جبر و قدر و تأثير آن در رفتارشان‌‌‌، توکل و ارتباط آن با اراده و مسئله کسب‌وکار از نظر برخى صوفيان مى‌گويد پس از آن‌‌‌، از تربيت اخلاقى صوفيان ياد مى‌کند و به پيوند اخلاق با تصوف مى‌پردازد و برخى ارزش‌هاى اخلاقى صوفيان را چون: توبه‌‌‌، اخلاص‌‌‌، استفاده بجا از وقت‌‌‌، جهاد با نفس‌‌‌، محبت‌‌‌، ذکر و همنشينى شرح مى‌دهد‌‌‌.  
فصل پنجم‌‌‌. گرايش صوفيانه: اين فصل را با شرح معناى صوفى و ريشه‌يابى نخستين کاررفت‌هاى آن آغاز مى‌کند‌‌‌. تعريفهايى از صوفى و تصوف را بازگو مى‌کند و به اين بحث مى‌پردازد که آيا تصوف مى‌تواند از منابع تربيت اسلامى باشد و با نقل برخى دلايل مخالف و موافق به پار هاى مخالفتها با صوفيه در گذشته و حال اشاره مى‌کند و از جهاد اکبر در تصوف و جهاد اصغر برخى صوفيان بنام مى‌گويد و برخى آثار تربيتى تصوف را برمى‌شمارد و آنگاه بنيان معرفت‌شناختى تربيت صوفيانه را شرح مى‌دهد و به مفهوم قلب‌‌‌، عقل و نفس در تصوف اشاره مى‌کند‌‌‌. روش‌هاى به دست آوردن شناخت و انواع شناخت و مراحل آن را از نگاه صوفيان يادآور مى‌شود و از فرق معرفت با علم در تصوف مى‌گويد و به ضرورت شيخ براى سالک و پار هاى آداب مريدى و شيخى مى‌پردازد‌‌‌. سپس به اختيار و اراده مى‌رسد و از توحيد در نگاه صوفيه‌‌‌، ارادۀ خدا و ارادۀ انسان‌‌‌، ترک خواست صوفى در برابر خواست خداوند و معناى آن‌‌‌، اعتقاد برخى صوفيان به جبر و قدر و تأثير آن در رفتارشان‌‌‌، توکل و ارتباط آن با اراده و مسئله کسب‌وکار از نظر برخى صوفيان مى‌گويد پس از آن‌‌‌، از تربيت اخلاقى صوفيان ياد مى‌کند و به پيوند اخلاق با تصوف مى‌پردازد و برخى ارزش‌هاى اخلاقى صوفيان را چون: توبه‌‌‌، اخلاص‌‌‌، استفاده بجا از وقت‌‌‌، جهاد با نفس‌‌‌، محبت‌‌‌، ذکر و همنشينى شرح مى‌دهد‌‌‌.  


فصل ششم‌‌‌. گرايش علمى: در اين فصل‌‌‌، نخست معلوم مى‌دارد که مرادش از علما‌‌‌، دانشمندان علوم طبيعى و برخى علوم انسانى چون تاريخ و جغرافى است و يادآور مى‌شود که تلاش‌هاى اين دانشمندان در زمينه تربيت اگر هيچ نباشد بارى بسيار اندک است‌‌‌، اين است که براى کشف و بيان رويکرد هاى تربيتى آنها بيشتر به اهميت انديشۀ علمى و ضوابط و قواعد و روش‌هاى آن-به عنوان تلاش تربيتى-از نگاه آنها مى‌پردازد و نکات اخلاقى را که بايسته است دانشمندان بدانها آراسته باشند از زبان خودشان مى‌آورد‌‌‌. <ref> ر.ک: رفیعی بهروز، 1378 ص 31-32</ref>
فصل ششم‌‌‌. گرايش علمى: در اين فصل‌‌‌، نخست معلوم مى‌دارد که مرادش از علما‌‌‌، دانشمندان علوم طبيعى و برخى علوم انسانى چون تاريخ و جغرافى است و يادآور مى‌شود که تلاش‌هاى اين دانشمندان در زمينه تربيت اگر هيچ نباشد بارى بسيار اندک است‌‌‌، اين است که براى کشف و بيان رويکرد هاى تربيتى آنها بيشتر به اهميت انديشۀ علمى و ضوابط و قواعد و روش‌هاى آن-به عنوان تلاش تربيتى-از نگاه آنها مى‌پردازد و نکات اخلاقى را که بايسته است دانشمندان بدانها آراسته باشند از زبان خودشان مى‌آورد‌‌‌. <ref> ر.ک: رفیعی بهروز، 1378 ص 31-32</ref>