۱۰۶٬۱۰۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
این کتاب یک جلدی از سه بخش به نامهای «السوانح فی العشق»، «رساله در عشق» یا «رساله عشق» و «منقولات از اوراد الاحباب» تشکیل شده است. | این کتاب یک جلدی از سه بخش به نامهای «السوانح فی العشق»، «رساله در عشق» یا «رساله عشق» و «منقولات از اوراد الاحباب» تشکیل شده است. | ||
در ابتدای دو بخش اول مقدمهای از محقق کتاب؛ و در ابتدای بخش دوم زندگینامه سیفالدین باخرزی قید شده است. | در ابتدای دو بخش اول مقدمهای از محقق کتاب؛ و در ابتدای بخش دوم زندگینامه [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیفالدین باخرزی]] قید شده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
===السوانح في العشق=== | ===السوانح في العشق=== | ||
السوانح في العشق یا سوانح العشاق اثر خواجه احمد غزالی (457-520ق)؛ قدیمیترین کتابی است که بهطور مستقل در موضوع«عشق» و معانی ابکار آن، به زبان پارسی نوشته شده است. | السوانح في العشق یا سوانح العشاق اثر [[غزالی، احمد بن محمد|خواجه احمد غزالی]] (457-520ق)؛ قدیمیترین کتابی است که بهطور مستقل در موضوع«عشق» و معانی ابکار آن، به زبان پارسی نوشته شده است. | ||
سخن از عشق است و منظور از عشق در حیطه عرفان و تصوف اسلامی، بیشک همان عشق حقیقی (عشق مطلق یا عشق الهی) است و بس. | سخن از عشق است و منظور از عشق در حیطه عرفان و تصوف اسلامی، بیشک همان عشق حقیقی (عشق مطلق یا عشق الهی) است و بس. | ||
معروفیت«ادبی-عرفانی» خواجه | معروفیت«ادبی-عرفانی» [[غزالی، احمد بن محمد|خواجه احمد]]، بهواسطه رساله «سوانح» اوست. | ||
[[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالی]]، رساله سوانح را در بیان زیبایی آفرینش یعنی «عشق» به صورتی زیبا شناسهگانه مدون ساخته و تصنیف نموده است. درواقع میتوان گفت که سوانح اولین رسالهای است که درباره عشق به زبان پارسی نگارش و تدوین یافته است. | [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالی]]، رساله سوانح را در بیان زیبایی آفرینش یعنی «عشق» به صورتی زیبا شناسهگانه مدون ساخته و تصنیف نموده است. درواقع میتوان گفت که سوانح اولین رسالهای است که درباره عشق به زبان پارسی نگارش و تدوین یافته است. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
سوانح، یکی از مهمترین کتابهایی است که ازنظر زیباشناختی و روانشناسی عشق حائز اهمیت فراوان است.<ref>صاحباختیاری، بهروز، ص163</ref>. | سوانح، یکی از مهمترین کتابهایی است که ازنظر زیباشناختی و روانشناسی عشق حائز اهمیت فراوان است.<ref>صاحباختیاری، بهروز، ص163</ref>. | ||
احمد غزالی در ادراک معشوق از حسن خویش، معتقد به لزوم وجود عاشق است. او میگوید دیده حسن از ادراک جمال خویش بردوخته است؛ او کمال خویش را در نتواند یافت، الا در آینه عشق عاشق که چون آینهای در برابر معشوق، حسنش را به او منعکس میکند تا آن را بنگرد و اینچنین، عاشق به ادراک معشوق نزدیکتر از اوست؛ چراکه معشوق بهواسطه او جمال خویش را مشاهده میکند. اینگونه است که وجود عاشق برای قوت خوردن معشوق از جمال خویش بایسته است.<ref>کهدویی، محمدکاظم؛ آشنا، لاله، ص24</ref>. | [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالی]] در ادراک معشوق از حسن خویش، معتقد به لزوم وجود عاشق است. او میگوید دیده حسن از ادراک جمال خویش بردوخته است؛ او کمال خویش را در نتواند یافت، الا در آینه عشق عاشق که چون آینهای در برابر معشوق، حسنش را به او منعکس میکند تا آن را بنگرد و اینچنین، عاشق به ادراک معشوق نزدیکتر از اوست؛ چراکه معشوق بهواسطه او جمال خویش را مشاهده میکند. اینگونه است که وجود عاشق برای قوت خوردن معشوق از جمال خویش بایسته است.<ref>کهدویی، محمدکاظم؛ آشنا، لاله، ص24</ref>. | ||
لازم به یادآوری است که عاشق و معشوق هردو از اشتقاقات عشق و دو اعتبار از اویند؛ بنابراین بیان این مطلب، استغنا و بینیازی عشق و وحدانیت آن را با مشکل مواجه نمیسازد؛ اینچنین از اصل عشق که قدیم است نقطه «ب» یحبهم صفت حق در زمین یحبهگونه افکنده شد؛ بلکه آن نقطه درهم افکنده شد تا یحبهگونه برآمد؛ چون از این تخم عبهر عشق برآمد، تخم همرنگ ثمره بود و ثمره همرنگ تخم. به این معنا که هردو عشق یک صفت داشت و آن صفت عشق حقتعالی بود، به عشقبازی با خویشتن مشغول<ref>همان، ص25</ref>. | لازم به یادآوری است که عاشق و معشوق هردو از اشتقاقات عشق و دو اعتبار از اویند؛ بنابراین بیان این مطلب، استغنا و بینیازی عشق و وحدانیت آن را با مشکل مواجه نمیسازد؛ اینچنین از اصل عشق که قدیم است نقطه «ب» یحبهم صفت حق در زمین یحبهگونه افکنده شد؛ بلکه آن نقطه درهم افکنده شد تا یحبهگونه برآمد؛ چون از این تخم عبهر عشق برآمد، تخم همرنگ ثمره بود و ثمره همرنگ تخم. به این معنا که هردو عشق یک صفت داشت و آن صفت عشق حقتعالی بود، به عشقبازی با خویشتن مشغول<ref>همان، ص25</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
این حالت نهایت عشق است که در آن عاشق بهجایی میرسد که معشوق را فراموش میکند؛ زیرا او را با معشوق کاری نیست. مقصود وی عشق است، حیات او از عشق باشد و بی آن مرگ او را فرا گیرد<ref>همان، ص26</ref>. | این حالت نهایت عشق است که در آن عاشق بهجایی میرسد که معشوق را فراموش میکند؛ زیرا او را با معشوق کاری نیست. مقصود وی عشق است، حیات او از عشق باشد و بی آن مرگ او را فرا گیرد<ref>همان، ص26</ref>. | ||
احمد غزالی گفتار خویش را از بیان حقیقت مطلق عشق که در حجاب تعزز خود متعزز است، آغاز میکند و در ادامه، به بیان ظهور این عشق یا قوس نزول میپردازد و سپس از سیر عاشق و معشوق یا قوس صعود سخن میگوید که در آن هستی عاشق به رؤیت تجلی صفات محبوب از او ستده و او به عالم فنا رهسپار میشود تا در عشق نیست شده و به نظر بیصبری بینای جمال ربوبیت شود<ref>همان</ref>. | [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالی]] گفتار خویش را از بیان حقیقت مطلق عشق که در حجاب تعزز خود متعزز است، آغاز میکند و در ادامه، به بیان ظهور این عشق یا قوس نزول میپردازد و سپس از سیر عاشق و معشوق یا قوس صعود سخن میگوید که در آن هستی عاشق به رؤیت تجلی صفات محبوب از او ستده و او به عالم فنا رهسپار میشود تا در عشق نیست شده و به نظر بیصبری بینای جمال ربوبیت شود<ref>همان</ref>. | ||
===رساله در عشق=== | ===رساله در عشق=== | ||
رساله در عشق، تألیف سیفالدین سعید بن مطهر بن سعید(586-659ق) معروف به سیفالدین باخرزی است | رساله در عشق، تألیف [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیفالدین سعید بن مطهر بن سعید]](586-659ق) معروف به [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیفالدین باخرزی]] است | ||
رساله عشق باخرزی از جمله رسالات عرفانی است که با اشعاری چند مشحون شده است. قبل از متن رساله باخرزی، شرحی از احوال و زندگی وی و اخلاف او فراهم آمده است. | رساله عشق باخرزی از جمله رسالات عرفانی است که با اشعاری چند مشحون شده است. قبل از متن رساله باخرزی، شرحی از احوال و زندگی وی و اخلاف او فراهم آمده است. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
===منقولات از أوراد الأحباب=== | ===منقولات از أوراد الأحباب=== | ||
أوراد الأحباب و فصوص الأداب اثر ابوالمخاخر یحیی بن احمد باخرزی(متوفی 736ق) است. شهرت و اهمیت باخرزی به سبب تألیف این اثر است كه آن را در بخارا و گویا بر سر قبر سیفالدین تألیف كرده است. كتاب شامل دو جلد است: جلد اول كه آن را اوراد الاحباب نامیده، مشتمل است بر اوراد، اوقات، عبادات و...كه در 723ق نوشته است. به نظر مىرسد كه ابوالمفاخر، بیش از همه از كتاب آداب المریدین ابونجیب سهروردی استفاده كرده و در تعیین ابواب و فصول و حتى مقامات و احوال، به این اثر نظر داشته و گاه برخى از موضوعات و طالب را - با اندكى تغییر در عبارات - از آن كتاب برگرفته است.<ref>ر.ک: شمس، محمدجواد، ج11، ص60</ref>. | أوراد الأحباب و فصوص الأداب اثر ابوالمخاخر [[یحیی بن احمد باخرزی]](متوفی 736ق) است. شهرت و اهمیت باخرزی به سبب تألیف این اثر است كه آن را در بخارا و گویا بر سر قبر سیفالدین تألیف كرده است. كتاب شامل دو جلد است: جلد اول كه آن را اوراد الاحباب نامیده، مشتمل است بر اوراد، اوقات، عبادات و...كه در 723ق نوشته است. به نظر مىرسد كه ابوالمفاخر، بیش از همه از كتاب آداب المریدین ابونجیب سهروردی استفاده كرده و در تعیین ابواب و فصول و حتى مقامات و احوال، به این اثر نظر داشته و گاه برخى از موضوعات و طالب را - با اندكى تغییر در عبارات - از آن كتاب برگرفته است.<ref>ر.ک: شمس، محمدجواد، ج11، ص60</ref>. | ||
در این اثر آداب و احوال، مقامات و کراماتی از سیفالدین باخرزی در اوراد الاحباب ذکر شده، در اینجا گردآوری شده است. | در این اثر آداب و احوال، مقامات و کراماتی از [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیفالدین باخرزی]] در اوراد الاحباب ذکر شده، در اینجا گردآوری شده است. | ||
از آدابی که در این کتاب آمده، آداب مهمانداری (ضیف) است او میگوید: درویشی به حضرت شیخ العالم سیفالدین باخرزی درآمد و گفت ای شیخ به من نظری کن که دستم به کاسه هزار صدیق درآمده است. شیخ فرمود اگر دست هزار زندیق در کاسه تو درآمده بودی ترا بهتر از آن بودی که دست تو در کاسه هزار صدیق درآمده<ref>ر.ک: همان، ص115</ref>. | |||
از آدابی که در این کتاب آمده، آداب مهمانداری (ضیف) است او میگوید: درویشی به حضرت شیخ العالم [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیفالدین باخرزی]] درآمد و گفت ای شیخ به من نظری کن که دستم به کاسه هزار صدیق درآمده است. شیخ فرمود اگر دست هزار زندیق در کاسه تو درآمده بودی ترا بهتر از آن بودی که دست تو در کاسه هزار صدیق درآمده<ref>ر.ک: همان، ص115</ref>. | |||
==پانويس == | ==پانويس == |