۱۰۶٬۱۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''ابن جَلاّء، ابوعبدالله احمد بن یحیى جلاء''' (د 306ق/918م)، از صوفیان نامدار شام. | '''ابن جَلاّء، ابوعبدالله احمد بن یحیى جلاء''' (د 306ق/918م)، از صوفیان نامدار شام. | ||
سلمى و به تبع وی انصاری، نام وی را محمد نیز گفتهاند، ولى احمد را درستتر دانستهاند. خود او درباره شهرت پدرش به «جلاء» گفته است: پدرم زنگ از آهن نمىزدود، بلكه با سخنان خود زنگ گناهان از دلها پاك مىكرد، و این لقب را ذوالنون به وی داده بوده است. | [[سلمی، محمد بن حسین|سلمى]] و به تبع وی انصاری، نام وی را محمد نیز گفتهاند، ولى احمد را درستتر دانستهاند. خود او درباره شهرت پدرش به «جلاء» گفته است: پدرم زنگ از آهن نمىزدود، بلكه با سخنان خود زنگ گناهان از دلها پاك مىكرد، و این لقب را ذوالنون به وی داده بوده است. | ||
ابن جلاء در خانوادهای صوفى مشرب زاده شد. پدرش كه خود از مشایخ تصوف بود، با بشر حافى، معروف كرخى، سَرِیّ سَقَطى و ذوالنون مصری كه از بزرگترین مشایخ آن عصر بودند، ارتباط داشت. از این رو ابن جلاء از اوان جوانى با بزرگان طریقت آشنا بوده و گاه برخى از آنان را خدمت مىكرده است. | ابن جلاء در خانوادهای صوفى مشرب زاده شد. پدرش كه خود از مشایخ تصوف بود، با بشر حافى، معروف كرخى، سَرِیّ سَقَطى و ذوالنون مصری كه از بزرگترین مشایخ آن عصر بودند، ارتباط داشت. از این رو ابن جلاء از اوان جوانى با بزرگان طریقت آشنا بوده و گاه برخى از آنان را خدمت مىكرده است. | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
خط ۵۲: | خط ۵۳: | ||
از سوانح زندگى او پیش از ترك بغداد اطلاعى در دست نیست و روشن نیست كه در چه دورهای از زندگى و به چه سبب، دیار خویش را ترك گفته؛ گر چه چنین به نظر مىرسد كه به قصد ورود به طریقه تصوف از بغداد راهى سفر به شهرهایى چون مكه، مدینه، رمله و دمشق شده است. در این باب روایتى از خود او نقل شده است كه مؤید این معنى است. وی گوید: «در ابتدا، پدر و مادر را گفتم مرا در كار خدا كنید. گفتند كردیم. پس از پیش ایشان برفتم مدتى؛ چون باز آمدم، به در خانه رفتم و در بزدم. پدرم گفت: كیستى؟ گفتم فرزند تو. گفت: ما را فرزندی بود و به خدای بخشیدیم و بخشیده بازنستانیم، و در به من نگشاد». سراج از اقامت 18 ساله او در مكه یاد كرده است، اما منابع دیگر به اقامت طولانى او در مكه اشارهای نكردهاند. از حكایاتى كه از قول او درباره مشاهداتش در جامع قیروان ذكر كردهاند، چنین برمىآید كه وی در سفر به مغرب تا قیروان پیش رفته و احتمالاً در طى همین سفرها به دیدار تنى چند از مشایخ صوفیه نائل شده است؛ و اینكه منابع از دیدار وی با 600 تن از پیران صوفیه سخن گفتهاند، حاكى از سفرهای او به نقاط مختلف است. | از سوانح زندگى او پیش از ترك بغداد اطلاعى در دست نیست و روشن نیست كه در چه دورهای از زندگى و به چه سبب، دیار خویش را ترك گفته؛ گر چه چنین به نظر مىرسد كه به قصد ورود به طریقه تصوف از بغداد راهى سفر به شهرهایى چون مكه، مدینه، رمله و دمشق شده است. در این باب روایتى از خود او نقل شده است كه مؤید این معنى است. وی گوید: «در ابتدا، پدر و مادر را گفتم مرا در كار خدا كنید. گفتند كردیم. پس از پیش ایشان برفتم مدتى؛ چون باز آمدم، به در خانه رفتم و در بزدم. پدرم گفت: كیستى؟ گفتم فرزند تو. گفت: ما را فرزندی بود و به خدای بخشیدیم و بخشیده بازنستانیم، و در به من نگشاد». سراج از اقامت 18 ساله او در مكه یاد كرده است، اما منابع دیگر به اقامت طولانى او در مكه اشارهای نكردهاند. از حكایاتى كه از قول او درباره مشاهداتش در جامع قیروان ذكر كردهاند، چنین برمىآید كه وی در سفر به مغرب تا قیروان پیش رفته و احتمالاً در طى همین سفرها به دیدار تنى چند از مشایخ صوفیه نائل شده است؛ و اینكه منابع از دیدار وی با 600 تن از پیران صوفیه سخن گفتهاند، حاكى از سفرهای او به نقاط مختلف است. | ||
==اساتید== | ==اساتید== | ||
مؤلفان تذكرهها و طبقات صوفیه، نام گروهى از بزرگان صوفیه را كه ابن جلاء با آنان دیدار و ارتباط داشته، ذكر كردهاند. ذوالنون مصری، ابوتراب نخشبى، سری سقطى، ابوعلى | مؤلفان تذكرهها و طبقات صوفیه، نام گروهى از بزرگان صوفیه را كه ابن جلاء با آنان دیدار و ارتباط داشته، ذكر كردهاند. ذوالنون مصری، ابوتراب نخشبى، سری سقطى، [[ابوعلى رودباری]]، [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]]، [[ابوالحسن نوری]] و [[على بن بندار صیرفى]] از آن جملهاند. | ||
اولین راهنما و پیر او پدرش یحیى جلاء بوده و پس از او ظاهراً بشر حافى و ذوالنون مصری را خدمت مىكرده و استاد او در طریقت ابوتراب نخشبى بوده است. | اولین راهنما و پیر او پدرش یحیى جلاء بوده و پس از او ظاهراً بشر حافى و ذوالنون مصری را خدمت مىكرده و استاد او در طریقت ابوتراب نخشبى بوده است. | ||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
گروهى از عرفای بنام سده 4ق/10م، چون ابوبكر محمد بن داوود دقى، محمد بن سلیمان لباد و محمد بن حسن یقطینى را در شمار شاگردان و مریدان او ذكر كردهاند. برخى از اینان و نیز چند تن دیگر راویان گفتههای او بودهاند و ابن | گروهى از عرفای بنام سده 4ق/10م، چون ابوبكر محمد بن داوود دقى، محمد بن سلیمان لباد و محمد بن حسن یقطینى را در شمار شاگردان و مریدان او ذكر كردهاند. برخى از اینان و نیز چند تن دیگر راویان گفتههای او بودهاند و [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]، اسامى این راویان را بدین شرح آورده است: محمد بن سلیمان لبّاد، [[ابوبكر محمد بن داوود دقى]]، ابوالعباس وراق دمشقى، [[محمد بن حسن یقطینى]] و محمد بن عبدالله جلندی. | ||
از آنجا كه ابن جلاء و پدرش هر دو از صوفیان بنام زمان خود بودهاند، تذكرهنویسان در مواردی روایات مربوط به آن دو را خلط كردهاند، چنانكه داستان خندیدن پس از مرگ به هنگام غسل و تكفین را برخى به ابن جلاء و برخى دیگر به پدرش نسبت دادهاند. | از آنجا كه ابن جلاء و پدرش هر دو از صوفیان بنام زمان خود بودهاند، تذكرهنویسان در مواردی روایات مربوط به آن دو را خلط كردهاند، چنانكه داستان خندیدن پس از مرگ به هنگام غسل و تكفین را برخى به ابن جلاء و برخى دیگر به پدرش نسبت دادهاند. |