۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''تحقیق نصف النهار'''، اثر محمدباقر بن محمد میرداماد (960-1040ق)، کتابی است در علم نجوم و اصطلاحات آن، که با تصحیح و حاشیه هادی رستگار مقدم | '''تحقیق نصف النهار'''، اثر [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|محمدباقر بن محمد میرداماد]] (960-1040ق)، کتابی است در علم نجوم و اصطلاحات آن، که با تصحیح و حاشیه [[رستگار مقدم گوهری، هادی|هادی رستگار مقدم گوهری]]، منتشر شده است. | ||
رساله حاضر درباره زمین بهعنوان یک جرم سماوی و موقعیت آن نسبت به خورشید بحث میکند. این رساله، زمین را یک جرم در کره آسمان فرض نموده و حرکت او را در آن فضا، مورد دقت قرار داده است. این رساله، دارای برهانهایی است که موقعیتش را نسبت به خورشید به اثبات میرساند؛ اگرچه از اعداد و ارقام ریاضی خالی میباشد، اما دقیقا با هندسه فضایی ارتباط مستقیم یافته است. دقتهایی که در این خصوص انجام شده، انسان را دچار حیرت میکند. بنابراین مصحح برخی از مطالبی را که در این رساله بهکار رفته است، با زبان نجوم جدید، بیان نموده تا خواننده هم بهتر با فضای بحث آشنا شود و هم عظمت اندیشه گذشتگان، بیشتر آشکار گردد. ازاینرو با افلاک آغاز نموده تا با بیانی مختصر، گامبهگام، به تشریح مبادی تصوری رساله بپردازد<ref>ر.ک: مقدمه، ص11-12</ref>. | رساله حاضر درباره زمین بهعنوان یک جرم سماوی و موقعیت آن نسبت به خورشید بحث میکند. این رساله، زمین را یک جرم در کره آسمان فرض نموده و حرکت او را در آن فضا، مورد دقت قرار داده است. این رساله، دارای برهانهایی است که موقعیتش را نسبت به خورشید به اثبات میرساند؛ اگرچه از اعداد و ارقام ریاضی خالی میباشد، اما دقیقا با هندسه فضایی ارتباط مستقیم یافته است. دقتهایی که در این خصوص انجام شده، انسان را دچار حیرت میکند. بنابراین مصحح برخی از مطالبی را که در این رساله بهکار رفته است، با زبان نجوم جدید، بیان نموده تا خواننده هم بهتر با فضای بحث آشنا شود و هم عظمت اندیشه گذشتگان، بیشتر آشکار گردد. ازاینرو با افلاک آغاز نموده تا با بیانی مختصر، گامبهگام، به تشریح مبادی تصوری رساله بپردازد<ref>ر.ک: مقدمه، ص11-12</ref>. | ||
از جمله اصطلاحاتی که میرداماد در این رساله نام برده و مصحح به توضیح و تشریح آنها پرداخته است، عبارتند از: | از جمله اصطلاحاتی که [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] در این رساله نام برده و مصحح به توضیح و تشریح آنها پرداخته است، عبارتند از: | ||
# مقنطرات: میرداماد در این رساله، فقط به اصطلاح «مقنطرات ارتفاع» اشاره کرده و اصطلاح «مقنطرات انحطاط» را وانهاده است؛ زیرا مقنطرات انحطاط، برای ناظر زمینی که در نیمکره شمالی قرار دارد، قابل رؤیت نیست. دوایر کوچکی با دایره افقی حقیقی موازی هستند که به آن دوایر کوچک، «مقنطرات» گفته میشود. حال اگر این مقنطرات در بالای دایره افقی حقیقی قرار گیرند، به آنها «مقنطرات ارتفاع» گفته میشود و به دوایر کوچکی که در پایین دایره افق حقیقی قرار گیرند، «مقنطرات انحطاط» گفته میشود<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | # مقنطرات: [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] در این رساله، فقط به اصطلاح «مقنطرات ارتفاع» اشاره کرده و اصطلاح «مقنطرات انحطاط» را وانهاده است؛ زیرا مقنطرات انحطاط، برای ناظر زمینی که در نیمکره شمالی قرار دارد، قابل رؤیت نیست. دوایر کوچکی با دایره افقی حقیقی موازی هستند که به آن دوایر کوچک، «مقنطرات» گفته میشود. حال اگر این مقنطرات در بالای دایره افقی حقیقی قرار گیرند، به آنها «مقنطرات ارتفاع» گفته میشود و به دوایر کوچکی که در پایین دایره افق حقیقی قرار گیرند، «مقنطرات انحطاط» گفته میشود<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | ||
# نظیره: مؤلف از این واژه نیز استفاده کرده و فرموده: «لنظيره في الأفق الغربي»؛ اگرچه از ظاهر این واژه همانندی برداشت میشود که همان معنا نیز صحیح است، اما مصحح بهصورت مفصلتر به بررسی این موضوع پرداخته است که این همانندی در ترسیم نجوم، کجا بهکار برده میشود و چنین نتیجه گرفته است که: «اگر دایرهای از دو قطب بگذرد، در دو نقطعه معدل النهار را قطع میکند که این دو نقطه، متقاطر یکدیگرند؛ یعنی هریک جزء نظیر آن دیگری است»<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | # نظیره: مؤلف از این واژه نیز استفاده کرده و فرموده: «لنظيره في الأفق الغربي»؛ اگرچه از ظاهر این واژه همانندی برداشت میشود که همان معنا نیز صحیح است، اما مصحح بهصورت مفصلتر به بررسی این موضوع پرداخته است که این همانندی در ترسیم نجوم، کجا بهکار برده میشود و چنین نتیجه گرفته است که: «اگر دایرهای از دو قطب بگذرد، در دو نقطعه معدل النهار را قطع میکند که این دو نقطه، متقاطر یکدیگرند؛ یعنی هریک جزء نظیر آن دیگری است»<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | ||