۱٬۱۲۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←وفات) |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
بایزید بسطامى در 73 سالگى در زادگاه خود بسطام درگذشت. سال درگذشت او در منابع كهنتر به دو صورت 261ق و 234ق ثبت شده است. تاریخ اول مستند به سلسله اسنادی خانوادگى است كه به برادرزاده بایزید مىرسد و كسانى چون سلمى و خواجه عبدالله انصاری آن را نقل كردهاند و تاریخ دوم كه سهلجى آن را ذكر كرده است، با شواهد غیرمستقیمى همچون دیدار بایزید با شقیق بلخى (د 194ق/810م) و نیز گفتوگوی بایزید با مرید او كه در منابع مختلف آمده است و همچنین حكایت انتظار او برای رسیدن جواب بایزید و درگذشتش پیش از رسیدن جواب تأیید مىشود. اما از سوی دیگر ابن خرقانى به نقل از ابن فوطى مورخ بغدادی آورده است كه بایزید در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز (99-101ق)، خلیفه اموی متولد شد. همو در جای دیگری از این كتاب آورده است كه شیخ ابوالحسن خرقانى 171 سال پس از مرگ بایزید به دنیا آمد. با توجه به تاریخ درگذشت خرقانى (425ق) و اینكه او 73 سال زیسته است، تاریخ درگذشت بایزید 181ق خواهد بود. همچنین در برخى از منابع كهن، ابراهیم هروی، معروف به ستَنْبه (یا استنبه) را از مصاحبان بایزید و از راویان اقوال او به شمار آوردهاند؛ و از سوی دیگر، ابونعیم اصفهانى در حلیةالأولیاء، همین ابراهیم هروی را از نزدیكان ابراهیم ادهم (د 166ق) خوانده است. بهاین ترتیب، شاید بتوان دوران حیات او را در اواخر سده 2ق/8م قرار داد، و در این صورت مسأله شاگردی او در محضر امام صادق(ع) و دیدارش با شقیق بلخى نیز محتملتر مىنماید و بعید نیست كه چند كس به نامهای مشابه و نزدیك به هم از این خاندان در اواخر سده 2ق و اواسط سده 3ق مىزیستهاند و سالهای وفات آنها با هم خلط شده است. | بایزید بسطامى در 73 سالگى در زادگاه خود بسطام درگذشت. سال درگذشت او در منابع كهنتر به دو صورت 261ق و 234ق ثبت شده است. تاریخ اول مستند به سلسله اسنادی خانوادگى است كه به برادرزاده بایزید مىرسد و كسانى چون سلمى و خواجه عبدالله انصاری آن را نقل كردهاند و تاریخ دوم كه سهلجى آن را ذكر كرده است، با شواهد غیرمستقیمى همچون دیدار بایزید با شقیق بلخى (د 194ق/810م) و نیز گفتوگوی بایزید با مرید او كه در منابع مختلف آمده است و همچنین حكایت انتظار او برای رسیدن جواب بایزید و درگذشتش پیش از رسیدن جواب تأیید مىشود. اما از سوی دیگر ابن خرقانى به نقل از ابن فوطى مورخ بغدادی آورده است كه بایزید در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز (99-101ق)، خلیفه اموی متولد شد. همو در جای دیگری از این كتاب آورده است كه شیخ ابوالحسن خرقانى 171 سال پس از مرگ بایزید به دنیا آمد. با توجه به تاریخ درگذشت خرقانى (425ق) و اینكه او 73 سال زیسته است، تاریخ درگذشت بایزید 181ق خواهد بود. همچنین در برخى از منابع كهن، ابراهیم هروی، معروف به ستَنْبه (یا استنبه) را از مصاحبان بایزید و از راویان اقوال او به شمار آوردهاند؛ و از سوی دیگر، ابونعیم اصفهانى در حلیةالأولیاء، همین ابراهیم هروی را از نزدیكان ابراهیم ادهم (د 166ق) خوانده است. بهاین ترتیب، شاید بتوان دوران حیات او را در اواخر سده 2ق/8م قرار داد، و در این صورت مسأله شاگردی او در محضر امام صادق(ع) و دیدارش با شقیق بلخى نیز محتملتر مىنماید و بعید نیست كه چند كس به نامهای مشابه و نزدیك به هم از این خاندان در اواخر سده 2ق و اواسط سده 3ق مىزیستهاند و سالهای وفات آنها با هم خلط شده است. | ||
چنانكه اشاره شد، از بایزید اثر مكتوبى برجای نمانده است، اما علاوه بر حكایتها و اقوال او كه در كتابهای مختلف آمده، در برخى منابع رباعیهایى نیز به او نسبت داده شده است كه البته صحت انتساب آنها قابل اثبات نیست. | |||
مزار بایزید در بسطام از همان ابتدا مورد توجه صوفیان و اهل ذوق و عرفان قرار گرفت كه برای تبرك و كسب فیض به زیارت آن مىآمدند و گاهى نیز چندی در آنجا مجاور مىشدند. | مزار بایزید در بسطام از همان ابتدا مورد توجه صوفیان و اهل ذوق و عرفان قرار گرفت كه برای تبرك و كسب فیض به زیارت آن مىآمدند و گاهى نیز چندی در آنجا مجاور مىشدند. | ||
==میراث معنوی== | ==میراث معنوی== | ||
میراث معنوی بایزید بیش از همه در میان اعضای خاندانش و بهخصوص فرزندان و نوادگان برادرش آدم باقى ماند كه تا سالها پس از درگذشت او سخنان و حكایتهایش را برای جویندگان و مشتاقان نقل مىكردند و به پرسشهای كسانى كه جویای احوال او بودند، پاسخ مىدادند. تأثیر شخصیت بایزید در میان اطرافیانش چنان بود كه پس از او بسیاری از فرزندان این خانواده به احترام او طیفور یا ابویزید و یا حتى به نام پدر و برادران او عیسى، على و آدم نامیده مىشدند. همین امر ظاهراً باعث شده است كه مورخان و تذكرهنویسان گاه دچار اشتباه شده، بعضى نامها را با یكدیگر خلط و در سلسله نقلقولها خطا كنند. ابن خرقانى نیز با نسبت دادن فرزند پسری به نام آدم به بایزید، فرزندان و نوادگان ابوموسى اكبر را، فرزندان بایزید و سپس جانشینان او معرفى كرده است. | میراث معنوی بایزید بیش از همه در میان اعضای خاندانش و بهخصوص فرزندان و نوادگان برادرش آدم باقى ماند كه تا سالها پس از درگذشت او سخنان و حكایتهایش را برای جویندگان و مشتاقان نقل مىكردند و به پرسشهای كسانى كه جویای احوال او بودند، پاسخ مىدادند. تأثیر شخصیت بایزید در میان اطرافیانش چنان بود كه پس از او بسیاری از فرزندان این خانواده به احترام او طیفور یا ابویزید و یا حتى به نام پدر و برادران او عیسى، على و آدم نامیده مىشدند. همین امر ظاهراً باعث شده است كه مورخان و تذكرهنویسان گاه دچار اشتباه شده، بعضى نامها را با یكدیگر خلط و در سلسله نقلقولها خطا كنند. ابن خرقانى نیز با نسبت دادن فرزند پسری به نام آدم به بایزید، فرزندان و نوادگان ابوموسى اكبر را، فرزندان بایزید و سپس جانشینان او معرفى كرده است. |