۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن عربى' به 'ابن عربى') |
جز (جایگزینی متن - 'خواجه عبد الله انصارى' به 'خواجه عبد الله انصارى ') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
«شرح منازل السائرين»، اثر كمال الدين عبد الرزاق قاسانى (735ق)، شرحى بر «منازل السائرين» خواجه عبد الله انصارى (481ق) است. شارح، «منازل السائرين» را به زبان خود منازل؛ يعنى عربى شرح كرده و اين مهم را به درخواست غياث الدين محمد بن رشيد الدين فضل الله، وزير سلطان ابوسعيد بهادرخان (736-716) به انجام رسانده و در تاريخ دوشنبه، بيست رجب 731، در ربع رشيدى تبريز از تأليف آن، فراغت يافته است. | «شرح منازل السائرين»، اثر كمال الدين عبد الرزاق قاسانى (735ق)، شرحى بر «منازل السائرين» [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبد الله انصارى]] (481ق) است. شارح، «منازل السائرين» را به زبان خود منازل؛ يعنى عربى شرح كرده و اين مهم را به درخواست غياث الدين محمد بن رشيد الدين فضل الله، وزير سلطان ابوسعيد بهادرخان (736-716) به انجام رسانده و در تاريخ دوشنبه، بيست رجب 731، در ربع رشيدى تبريز از تأليف آن، فراغت يافته است. | ||
اين شرح، مهمترين اثر شارح و در ميان شروح منازل، بهترين شرح و مهمترين كتاب در حوزه عرفان عملى است و به تعبير استاد، سيد جلال الدين آشتيانى، شرح قاسانى بر «منازل السائرين» خواجه عبد الله | اين شرح، مهمترين اثر شارح و در ميان شروح منازل، بهترين شرح و مهمترين كتاب در حوزه عرفان عملى است و به تعبير استاد، سيد جلال الدين آشتيانى، شرح قاسانى بر «منازل السائرين» [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبد الله انصارى]] ، حاكى از عظمت و بزرگىِ نظر و مقام و سعه باع و تضلع كامل او در تصوف علمى است (آشتيانى، 1380، ص 57). پرورش يافتن شاگردانى چون قاضى سعيد قمى و قيصرى در مكتب عرفان عملى و نظرى ملا عبد الرزاق، خود دليل تبحر و تضلع اوست (عابدى، 1373، ص 28). البته قدرت فكر و باريكانديشىهاى قاسانى، نه تنها در «شرح منازل»، بلكه در ساير كتابهاى او، مثل «شرح فصوص» بىنياز از تعريف است. | ||
«شرح منازل»، بهصورت غير مزجى و بر وفق «منازل السائرين»، در ده قسم كلى باببندى شده است. اين مقامات دهگانه، هريك، خود به ده باب منقسم مىباشد و هر قسم در سه مرحله در طول يكديگر بيان مىشود. شارح در اين مقام چنين مىفرمايد: «اندراج هريك تحت ديگرى، بسان اندراج و ترتب انواع و اجناس منطقى است كه هريك از اعالى را صورتى در اسافل و هريك از اسافل را صورتى در اعالى است؛ نه چون بالارونده از پلكان كه چون پاى از درجتى برداشت و به بالاتر جهيد در جهت، فروتر را فروهلد، بلكه در عين اينكه پاى در منزل برتر دارد، در منزل فروتر نيز حضورى و صورتى جداگانه دارد؛ بدين ترتيب، هريك از صد مقام به حسب صورتش در ديگر ابواب دهگانه، خود صد صورت دارد كه مجموعا هزار مىشود» (تبادكانى، 1382، ص 22). | «شرح منازل»، بهصورت غير مزجى و بر وفق «منازل السائرين»، در ده قسم كلى باببندى شده است. اين مقامات دهگانه، هريك، خود به ده باب منقسم مىباشد و هر قسم در سه مرحله در طول يكديگر بيان مىشود. شارح در اين مقام چنين مىفرمايد: «اندراج هريك تحت ديگرى، بسان اندراج و ترتب انواع و اجناس منطقى است كه هريك از اعالى را صورتى در اسافل و هريك از اسافل را صورتى در اعالى است؛ نه چون بالارونده از پلكان كه چون پاى از درجتى برداشت و به بالاتر جهيد در جهت، فروتر را فروهلد، بلكه در عين اينكه پاى در منزل برتر دارد، در منزل فروتر نيز حضورى و صورتى جداگانه دارد؛ بدين ترتيب، هريك از صد مقام به حسب صورتش در ديگر ابواب دهگانه، خود صد صورت دارد كه مجموعا هزار مىشود» (تبادكانى، 1382، ص 22). | ||
اگرچه خواجه عبد الله انصارى در «منازل السائرين»، صد منزل شمرده، ولى اين كليات است و حقيقت اين است كه انسان از وقتى پا از رتبه طبيعت بيرون مىگذارد و در مقام سير الى الله برمىآيد تا به آخرين مقام، مراتب غير متناهيه طى مىكند. همان طور كه بين ظلمت و نور شديد مراتب روشنايى غير متناهى است، مراتب محبت و علم نيز همين است (حسنزاده آملى، 1379، ج 2، ص 262). | اگرچه [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبد الله انصارى]] در «منازل السائرين»، صد منزل شمرده، ولى اين كليات است و حقيقت اين است كه انسان از وقتى پا از رتبه طبيعت بيرون مىگذارد و در مقام سير الى الله برمىآيد تا به آخرين مقام، مراتب غير متناهيه طى مىكند. همان طور كه بين ظلمت و نور شديد مراتب روشنايى غير متناهى است، مراتب محبت و علم نيز همين است (حسنزاده آملى، 1379، ج 2، ص 262). | ||
ملا عبد الرزاق كاشى، داراى ذوقى سرشار و قلمى تواناست و قادر است كه مطالب مفصلى را با كمال سهولت، روان و جذاب و قابل فهم، بهصورت اختصار درآورد (جامى، 1370، ص 38). | ملا عبد الرزاق كاشى، داراى ذوقى سرشار و قلمى تواناست و قادر است كه مطالب مفصلى را با كمال سهولت، روان و جذاب و قابل فهم، بهصورت اختصار درآورد (جامى، 1370، ص 38). |
ویرایش