۱۰۴٬۶۸۸
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه هایی ' به 'ههایی ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می د' به ' مید') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
نوشتار حاضر، سبک و شیوهی زندگی مردم اصفهان را در مدت زمانی که این شهر پایتخت صفویان بوده است ارائه میکند و دربارهی الگوهایی که در آن عصر از ناحیهی قدرت شکل گرفت به بحث و بررسی می پردازد. همان الگوهایی که تعیین کنندهی سبک زندگی در قلمرو روزمره بود، چون | نوشتار حاضر، سبک و شیوهی زندگی مردم اصفهان را در مدت زمانی که این شهر پایتخت صفویان بوده است ارائه میکند و دربارهی الگوهایی که در آن عصر از ناحیهی قدرت شکل گرفت به بحث و بررسی می پردازد. همان الگوهایی که تعیین کنندهی سبک زندگی در قلمرو روزمره بود، چون میدانیم که در پی اصلاحات سیاسی شاه عباس، شهر اصفهان بازسازی شد و حتی گسترش پیدا کرد. واقعیت این است که در حیطهی علوم انسانی کارچندانی دربارهی این شهر و ساکنین آن انجام نگرفته است و این همان جایی است که کارگاه مطالعاتی کتاب حاضر برپا شده است. یافتن پتانسیل هایی که به لحاظ اجتماعی، آفریننده شهر اصفهان عهد صفوی بود. | ||
تمایل به شناخت نحوههای بودن، سبک زندگی، دیدگاه و شیوههایی که انسان نوعی آن عصر بر اساسش با خود، دیگری، شهر و جهان رابطه برقرار میکرد، ذهن انسان را سخت به خود مشغول میکند، زیرا با توجه به تجربه، یقین میتوان دانست که در پس آن تصویر مجذوب کنندهی به اصطلاح »بهشتی» شایگان؛ انسان و جامعهای وجود دارد که به عکس عمیقا استوار بر زمینند: وابسته و برخاسته از شرایطی کاملا مادی که از ویژگیهای مهمش میتوان به ستیز و نزاع اجتماعی و سیاسی برای بقا و قدرت اشاره کرد. پس ذهنن به جستجوی امکاناتی برمی آید که بتواند به طور نسبی مشخص کنندهی انسان نوعی عصر صفوی در اصفهان باشد. همانی که در ساختارهای مبتنی بر قدرتهای موجود در قلمرو فرهنگی و اجتماعی، (همچون تمامی وجودهای تاریخی و اجتماعی در هر عصر و زمانه ای)، گریزی از هستی دیالکتیکیاش ندارد و از این رو به میزانی که خود برآمده از فضای سنن و آداب اجتماعی و فرهنگی جامعه زیستیاش بود، از طریق نحوه زندگیاش نیز (که مالامال از کدهای قدرت گذاری شده زمانهی خود بود)، عنصری کوشا و جدی در بازتولید ساختار اجتماعی و فرهنگیاش با شمار می آمد، اما نکته جالب اینجاست که هرچه دامنهی مطالعات وسیع تر و عمیق تر میشود، متوجه خرده فرهنگ هایی میشویم که همگی برآمده از آزادسازی فرهنگی اصلاحات شاه عباسی بودند، و هرکدام میتوانستند نحوهی بودن گروههایی مشخص از ساکنین شهر اصفهان را ارائه و نمایندگی کنند. اما در خصوص روشی که در این کتاب به کار برده شده است، همین قدر باید گفت که به دلیل موقعیت هایی که از نگاه امروز میتوانند متناقض به نظر برسند، لازم بوده تا حتما مطالعات میان رشتهای برگزیده شود که از هرجهت قابل انعطاف باشد. ضمن آنکه تلاش شده تا در برخی مواقع از مقایسه تطبیقی - تاریخی به صورت حداکثری استفاده شود، زیرا جدا بر این باور باید بود که زمانی میتوان به طور نسبی، به «خود اجتماعی و اقتصادی» (انسان نوعی اجتماعی و اقتصادی یک عصر در یک مکان و در اینجا به طور مشخص اصفهان عصر صفوی) و نحوه زندگی این «خود متعارف و سرنمونی»، نزدیک شد که بتوان در همان عصر و زمانه نمونههایی در مکان و سرزمینی دیگر با ساختار اجتماعی و اقتصادی متفاوت در اختیار داشت. از این رو از انگلستان عصر الیزابت اول و فرانسه لویی چهاردهم یاری گرفته شده است. نمونههایی که علی رغم تفاوتهای خود، به طور نسبی امکان سنجش را برای درک و مطالعه بهتر موقعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اصفهان، بین سالهای 1722-1598 م. فراهم میکنند یعنی اصفهان صفوی از زمان طلوع تا افولش. اما در خصوص برخی از موقعیتهای «روزمره» تلاش شده است تا (برخلاف عادت تقلیل گرایی ناشی از عقلانیت تک محور) تفسیر و تحلیل تا حد امکان، باز و گشوده و فاقد مرز به روی ساحتهای به ظاهر متناقض خود باشد.<ref> [https://www.historylib.com/books/2319 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | تمایل به شناخت نحوههای بودن، سبک زندگی، دیدگاه و شیوههایی که انسان نوعی آن عصر بر اساسش با خود، دیگری، شهر و جهان رابطه برقرار میکرد، ذهن انسان را سخت به خود مشغول میکند، زیرا با توجه به تجربه، یقین میتوان دانست که در پس آن تصویر مجذوب کنندهی به اصطلاح »بهشتی» شایگان؛ انسان و جامعهای وجود دارد که به عکس عمیقا استوار بر زمینند: وابسته و برخاسته از شرایطی کاملا مادی که از ویژگیهای مهمش میتوان به ستیز و نزاع اجتماعی و سیاسی برای بقا و قدرت اشاره کرد. پس ذهنن به جستجوی امکاناتی برمی آید که بتواند به طور نسبی مشخص کنندهی انسان نوعی عصر صفوی در اصفهان باشد. همانی که در ساختارهای مبتنی بر قدرتهای موجود در قلمرو فرهنگی و اجتماعی، (همچون تمامی وجودهای تاریخی و اجتماعی در هر عصر و زمانه ای)، گریزی از هستی دیالکتیکیاش ندارد و از این رو به میزانی که خود برآمده از فضای سنن و آداب اجتماعی و فرهنگی جامعه زیستیاش بود، از طریق نحوه زندگیاش نیز (که مالامال از کدهای قدرت گذاری شده زمانهی خود بود)، عنصری کوشا و جدی در بازتولید ساختار اجتماعی و فرهنگیاش با شمار می آمد، اما نکته جالب اینجاست که هرچه دامنهی مطالعات وسیع تر و عمیق تر میشود، متوجه خرده فرهنگ هایی میشویم که همگی برآمده از آزادسازی فرهنگی اصلاحات شاه عباسی بودند، و هرکدام میتوانستند نحوهی بودن گروههایی مشخص از ساکنین شهر اصفهان را ارائه و نمایندگی کنند. اما در خصوص روشی که در این کتاب به کار برده شده است، همین قدر باید گفت که به دلیل موقعیت هایی که از نگاه امروز میتوانند متناقض به نظر برسند، لازم بوده تا حتما مطالعات میان رشتهای برگزیده شود که از هرجهت قابل انعطاف باشد. ضمن آنکه تلاش شده تا در برخی مواقع از مقایسه تطبیقی - تاریخی به صورت حداکثری استفاده شود، زیرا جدا بر این باور باید بود که زمانی میتوان به طور نسبی، به «خود اجتماعی و اقتصادی» (انسان نوعی اجتماعی و اقتصادی یک عصر در یک مکان و در اینجا به طور مشخص اصفهان عصر صفوی) و نحوه زندگی این «خود متعارف و سرنمونی»، نزدیک شد که بتوان در همان عصر و زمانه نمونههایی در مکان و سرزمینی دیگر با ساختار اجتماعی و اقتصادی متفاوت در اختیار داشت. از این رو از انگلستان عصر الیزابت اول و فرانسه لویی چهاردهم یاری گرفته شده است. نمونههایی که علی رغم تفاوتهای خود، به طور نسبی امکان سنجش را برای درک و مطالعه بهتر موقعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اصفهان، بین سالهای 1722-1598 م. فراهم میکنند یعنی اصفهان صفوی از زمان طلوع تا افولش. اما در خصوص برخی از موقعیتهای «روزمره» تلاش شده است تا (برخلاف عادت تقلیل گرایی ناشی از عقلانیت تک محور) تفسیر و تحلیل تا حد امکان، باز و گشوده و فاقد مرز به روی ساحتهای به ظاهر متناقض خود باشد.<ref> [https://www.historylib.com/books/2319 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> |