پرش به محتوا

اخلاقیات شعوبی و روحیه علمی؛ روایتی تاریخی از رشد و افول علم تجربی در ایران قرون سوم تا پنجم هجری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ب های ' به 'ب‌های '
جز (جایگزینی متن - ' می ش' به ' می‌ش')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ب های ' به 'ب‌های ')
خط ۴۴: خط ۴۴:
بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهند که در طی قرن‌های سوم، چهارم و پنجم هجری، فعالیت‌های علمی در بین ایرانیان توسعه پیدا می‌کند و پس از آن، رو به کاهش می گذارد. مورخان علم از یک دوره‌ی شکوفایی علم در تمدن اسلامی یا عصر طلایی تمدن ایرانی سخن می گوید. در این کتاب آماری از دانشوران صاحب اثر از قرن اول تا قرن سیزدهم هجری ارائه شده است که تراکم کمی فعالیت‌های علمی را در این دوران نشان می‌دهد. از نظر کیفی نیز کارهای دانشمندان این دوره از اهمیت و نوآوری محتوایی برخوردارند و این برجستگی کیفی شهرت جهانی را برای آنان به ارمغان آورده است. همچنین این اثر، به طور خاص و با استناد به شواهد آماری، تاریخی و جامعه شناختی، به مسئله‌ی «توسعه و رکود علم در ایران» در دوره‌ی اسلامی می پردازد. در این مطالعه تأکید می‌شود که رشد علم در آن دوره محصول فعالیت کنشگران، دانشمندان و شخصیت‌های ایرانی بوده است؛ عمدتا ایرانیان بودند که با کاربرد روش‌های تجربی، الگوی جدیدی را پدید آوردند که نظریه‌ی را به تجربه نزدیک می ساخت. هرچند رشد علمی در این دوره فراتر از سرزمین ایران و در سراسر قلمرو اسلامی تأثیر می گذارد، این اثر به چند دلیل بر رشد علمی در بین ایرانیان تأکید دارد. یکی اینکه ایرانیان در توسعه‌ی علمی در این دوران نقشی بسیار تعیین کننده داشتند و اکثر دانشمندان دارای خاستگاه ایرانی بودند. بررسی رشد علم در تمدن اسلامی، در عمل، به بررسی رشد علم در ایران منجر خواهد شد؛ زیرا دانشمندان و کارگزاران رشد علمی در دوره‌ی اسلامی عمدتا از ایرانیان بودند. بنابراین، گسترش دانش علمی در دوره‌ی اسلامی، تحولی برخاسته از حوزه‌ی فرهنگی - تمدنی ایران و البته در فرایند تفسیر خلاق و جهانی ایرانیان از دین اسلام بود. علاوه بر این، نوشتار حاضر در سیاق «جامعه‌شناسی تاریخی» به تبیین و فهم علل اجتماعی و دلایل معرفتی رشد علم بر برهه‌ای از تاریخ تمدن و فرهنگ ایران در دوره‌ی اسلامی و افول آتی آن پس از حمله‌ی ترکان و در نتیجه، فروپاشی حکومت‌های مستقل ایرانی می پردازد. این اثر داده‌های تاریخی مندرج در آثار کلاسیک مورخان، ادیبان، و فرهنگ پژوهان را در چهارچوب جامعه‌شناسی تفهیمی - تفسیری به کار می گیرد تا تحولات فرهنگی و سیاسی ایران در آن دوران و تأثیر آن بر سرنوشت معرفت علمی را مورد کاوش قرار دهد. ویژگی طرح مسئله‌ی این اثر پرداختن به موضوع خاص «علم تجربی» و نه علم و دانش در مفهوم کلی آن است؛ هرچند برای پاسخ گویی به این مسئله که در چه شرایط خاص تاریخی، تکوین روش شناسی تجربی در قلمرو فعالیت‌های دانشی رخ داد؟، ناگزیر انواع معرفت در دوره‌ی مورد مطالعه، طبقه بندی، توصیف و تبیین خواهند شد. با توجه به میزان تأکید بر بنیان‌های تجربی یا عقلانی دانش، می‌توان انواع الگوهای معرفتی در دوره‌ی رشد علم را به صورت سه الگوی تجربی، قیاسی و تأویلی از یکدیگر تمایز بخشید. روش شناسی تجربی در دوره‌ی طلایی را، با توجه به شیوه‌ی پیوند خاص آن بین نظریه و تجربه، می‌توان از روش شناسی تأویلی و قیاسی در همین دوره متمایز کرد. تمایز روش شناختی دانش در دوره‌ی مزبور را باید در توسعه‌ی الگوی تجربی جست و جو کرد. در این مطالعه، به جای مفهوم روان شناختی «انگیزه‌های روش شناختی دانش» از مفهوم جامعه شناختی «ارزش ها» استفاده می‌شود. بر اساس فرضیه‌ی این مطالعه، مجموعه‌ای از ارزش‌های فرهنگی در بین دانشمندان، جریان‌های تبادل فرهنگی و انتقال دانش ها را تسهیل کرد و و برای اولین بار صورت خاصی از دانش تجربی را توسعه داد. ارزش‌های فرهنگی تأثیرگذار با یک تفسیر خاص از دین اسلام همراهی داشت که به ویژه توسط ایرانیان نومسلمان گسترش یافت. بدین ترتیب می‌توان به تأثیر اجتماعی اسلام - اخلاقیات و فضای فرهنگی متناظر آن - بررشد روش شناسی علمی سخن گفت.
بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهند که در طی قرن‌های سوم، چهارم و پنجم هجری، فعالیت‌های علمی در بین ایرانیان توسعه پیدا می‌کند و پس از آن، رو به کاهش می گذارد. مورخان علم از یک دوره‌ی شکوفایی علم در تمدن اسلامی یا عصر طلایی تمدن ایرانی سخن می گوید. در این کتاب آماری از دانشوران صاحب اثر از قرن اول تا قرن سیزدهم هجری ارائه شده است که تراکم کمی فعالیت‌های علمی را در این دوران نشان می‌دهد. از نظر کیفی نیز کارهای دانشمندان این دوره از اهمیت و نوآوری محتوایی برخوردارند و این برجستگی کیفی شهرت جهانی را برای آنان به ارمغان آورده است. همچنین این اثر، به طور خاص و با استناد به شواهد آماری، تاریخی و جامعه شناختی، به مسئله‌ی «توسعه و رکود علم در ایران» در دوره‌ی اسلامی می پردازد. در این مطالعه تأکید می‌شود که رشد علم در آن دوره محصول فعالیت کنشگران، دانشمندان و شخصیت‌های ایرانی بوده است؛ عمدتا ایرانیان بودند که با کاربرد روش‌های تجربی، الگوی جدیدی را پدید آوردند که نظریه‌ی را به تجربه نزدیک می ساخت. هرچند رشد علمی در این دوره فراتر از سرزمین ایران و در سراسر قلمرو اسلامی تأثیر می گذارد، این اثر به چند دلیل بر رشد علمی در بین ایرانیان تأکید دارد. یکی اینکه ایرانیان در توسعه‌ی علمی در این دوران نقشی بسیار تعیین کننده داشتند و اکثر دانشمندان دارای خاستگاه ایرانی بودند. بررسی رشد علم در تمدن اسلامی، در عمل، به بررسی رشد علم در ایران منجر خواهد شد؛ زیرا دانشمندان و کارگزاران رشد علمی در دوره‌ی اسلامی عمدتا از ایرانیان بودند. بنابراین، گسترش دانش علمی در دوره‌ی اسلامی، تحولی برخاسته از حوزه‌ی فرهنگی - تمدنی ایران و البته در فرایند تفسیر خلاق و جهانی ایرانیان از دین اسلام بود. علاوه بر این، نوشتار حاضر در سیاق «جامعه‌شناسی تاریخی» به تبیین و فهم علل اجتماعی و دلایل معرفتی رشد علم بر برهه‌ای از تاریخ تمدن و فرهنگ ایران در دوره‌ی اسلامی و افول آتی آن پس از حمله‌ی ترکان و در نتیجه، فروپاشی حکومت‌های مستقل ایرانی می پردازد. این اثر داده‌های تاریخی مندرج در آثار کلاسیک مورخان، ادیبان، و فرهنگ پژوهان را در چهارچوب جامعه‌شناسی تفهیمی - تفسیری به کار می گیرد تا تحولات فرهنگی و سیاسی ایران در آن دوران و تأثیر آن بر سرنوشت معرفت علمی را مورد کاوش قرار دهد. ویژگی طرح مسئله‌ی این اثر پرداختن به موضوع خاص «علم تجربی» و نه علم و دانش در مفهوم کلی آن است؛ هرچند برای پاسخ گویی به این مسئله که در چه شرایط خاص تاریخی، تکوین روش شناسی تجربی در قلمرو فعالیت‌های دانشی رخ داد؟، ناگزیر انواع معرفت در دوره‌ی مورد مطالعه، طبقه بندی، توصیف و تبیین خواهند شد. با توجه به میزان تأکید بر بنیان‌های تجربی یا عقلانی دانش، می‌توان انواع الگوهای معرفتی در دوره‌ی رشد علم را به صورت سه الگوی تجربی، قیاسی و تأویلی از یکدیگر تمایز بخشید. روش شناسی تجربی در دوره‌ی طلایی را، با توجه به شیوه‌ی پیوند خاص آن بین نظریه و تجربه، می‌توان از روش شناسی تأویلی و قیاسی در همین دوره متمایز کرد. تمایز روش شناختی دانش در دوره‌ی مزبور را باید در توسعه‌ی الگوی تجربی جست و جو کرد. در این مطالعه، به جای مفهوم روان شناختی «انگیزه‌های روش شناختی دانش» از مفهوم جامعه شناختی «ارزش ها» استفاده می‌شود. بر اساس فرضیه‌ی این مطالعه، مجموعه‌ای از ارزش‌های فرهنگی در بین دانشمندان، جریان‌های تبادل فرهنگی و انتقال دانش ها را تسهیل کرد و و برای اولین بار صورت خاصی از دانش تجربی را توسعه داد. ارزش‌های فرهنگی تأثیرگذار با یک تفسیر خاص از دین اسلام همراهی داشت که به ویژه توسط ایرانیان نومسلمان گسترش یافت. بدین ترتیب می‌توان به تأثیر اجتماعی اسلام - اخلاقیات و فضای فرهنگی متناظر آن - بررشد روش شناسی علمی سخن گفت.


اخلاقیات شعوبی یک تفسیر از اخلاقیات اسلام بود که به ویژه توسط مسلمانان غیرعرب در دوره‌ی خلافت بنی عباس و در فرایندهای مبادله/مناظره/ مبارزه‌ی سیاسی و اجتماعی به عمل آمد. حاملان گوناگون نهضت شعوبیه، با برداشت‌های یکسویه از ارزش‌های دین نبوی، اندیشه‌های ناهمگونی را شکل دادند که ویژگی نامنسجم و متعارض واقعیت تاریخی جنبش مزبور را موجب گردید. هنجارهای اساسی اخلاقی شعوبی عبارت بودند از تسویه، تعلق، و تعارف. شعوبیه عناصر مزبور را، با تأکیدات و ترکیب های متفاوت به آیه‌ی 13 سوره‌ی حجرات استناد می دادند. جنبش شعوبیه در قرن سوم گسترش یافت ولی ریشه‌های آن را می‌توان از نیمه‌ی دوم قرن اول و به ویژه در قرن دوم جستجو کرد. سرانجام، با تشکیل دولت‌های مستقل ایرانی، نهضت شعوبیه به آرمان سیاسی خود رسید و با رهایی ارزش‌های تعارف و تسویه از غلبه‌ی وابستگی اجتماعی، صورتی متوازن از اندیشه‌ی شعوبی تشکیل گرفت. این الگوی اندیشه‌ای که با موقعیت اجتماعی ایرانیان در دوران استقلال سیاسی سازگار بود، در واقع همان مفهوم آرمانی اخلاقیات شعوبی است. این مطالعه تأثیر سه ارزش هویت اجتماعی، برابری انسانی، و شناخت متقابل که به مثابه تجلیات فرهنگی سه اصل تعلق، تسویه و تعارف در اخلاقیات شعوبی است را بر روش شناسی علم در دوره‌ی طلایی مورد بررسی قرار می‌دهد.<ref> [https://www.historylib.com/books/2292 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref>
اخلاقیات شعوبی یک تفسیر از اخلاقیات اسلام بود که به ویژه توسط مسلمانان غیرعرب در دوره‌ی خلافت بنی عباس و در فرایندهای مبادله/مناظره/ مبارزه‌ی سیاسی و اجتماعی به عمل آمد. حاملان گوناگون نهضت شعوبیه، با برداشت‌های یکسویه از ارزش‌های دین نبوی، اندیشه‌های ناهمگونی را شکل دادند که ویژگی نامنسجم و متعارض واقعیت تاریخی جنبش مزبور را موجب گردید. هنجارهای اساسی اخلاقی شعوبی عبارت بودند از تسویه، تعلق، و تعارف. شعوبیه عناصر مزبور را، با تأکیدات و ترکیب‌های متفاوت به آیه‌ی 13 سوره‌ی حجرات استناد می دادند. جنبش شعوبیه در قرن سوم گسترش یافت ولی ریشه‌های آن را می‌توان از نیمه‌ی دوم قرن اول و به ویژه در قرن دوم جستجو کرد. سرانجام، با تشکیل دولت‌های مستقل ایرانی، نهضت شعوبیه به آرمان سیاسی خود رسید و با رهایی ارزش‌های تعارف و تسویه از غلبه‌ی وابستگی اجتماعی، صورتی متوازن از اندیشه‌ی شعوبی تشکیل گرفت. این الگوی اندیشه‌ای که با موقعیت اجتماعی ایرانیان در دوران استقلال سیاسی سازگار بود، در واقع همان مفهوم آرمانی اخلاقیات شعوبی است. این مطالعه تأثیر سه ارزش هویت اجتماعی، برابری انسانی، و شناخت متقابل که به مثابه تجلیات فرهنگی سه اصل تعلق، تسویه و تعارف در اخلاقیات شعوبی است را بر روش شناسی علم در دوره‌ی طلایی مورد بررسی قرار می‌دهد.<ref> [https://www.historylib.com/books/2292 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref>


==پانويس ==
==پانويس ==