۱۰۶٬۲۵۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'آیةالله' به 'آیتالله ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ، ' به '، ') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
# قصد مسافت؛ لذا مجرد پیمودن مسیر، بدون قصد، موجب تقصیر و شکستن نماز نمیشود؛ بنابراین کسی که بدون مقصد راهی را میپیماید، یا کسی که در پی گمشده یا کسی که فرار کرده، رفته و هرگاه او را بیابد بازمیگردد، اگرچه به میزان هشت فرسخ یا بیشتر رفته باشد، بازهم نمازش شکسته نیست<ref>ر.ک: همان، ص48</ref>. | # قصد مسافت؛ لذا مجرد پیمودن مسیر، بدون قصد، موجب تقصیر و شکستن نماز نمیشود؛ بنابراین کسی که بدون مقصد راهی را میپیماید، یا کسی که در پی گمشده یا کسی که فرار کرده، رفته و هرگاه او را بیابد بازمیگردد، اگرچه به میزان هشت فرسخ یا بیشتر رفته باشد، بازهم نمازش شکسته نیست<ref>ر.ک: همان، ص48</ref>. | ||
# قطع نکردن سفر با یکی از قواطع؛ این شرط، گاهی شرط اصل مشروعیت قصر است و گاهی شرط استمرار آن؛ یعنی اگر در آغاز سفر خود قصد کند که در اثنای سفر، قبل از رسیدن به هشت فرسخ یا مرور به وطن خود، اقامت نماید، از اول سفر بر او واجب است که نماز را تمام بخواند، اما اگر از اول نیتش چنین نباشد، ولی بعداً چنین نیتی بر وی عارض گردد، پس قصد اقامت نماید، در حین عروض این قصد، بر وی واجب است تمام بخواند...<ref>ر.ک: همان، ص63</ref>. | # قطع نکردن سفر با یکی از قواطع؛ این شرط، گاهی شرط اصل مشروعیت قصر است و گاهی شرط استمرار آن؛ یعنی اگر در آغاز سفر خود قصد کند که در اثنای سفر، قبل از رسیدن به هشت فرسخ یا مرور به وطن خود، اقامت نماید، از اول سفر بر او واجب است که نماز را تمام بخواند، اما اگر از اول نیتش چنین نباشد، ولی بعداً چنین نیتی بر وی عارض گردد، پس قصد اقامت نماید، در حین عروض این قصد، بر وی واجب است تمام بخواند...<ref>ر.ک: همان، ص63</ref>. | ||
# سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنابراین اگر سفر او معصیت و حرام باشد، اعم از اینکه خود سفر حرام باشد، مثل فرار از جنگ، اباق و یا نشوز و یا هدف از سفر، کار | # سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنابراین اگر سفر او معصیت و حرام باشد، اعم از اینکه خود سفر حرام باشد، مثل فرار از جنگ، اباق و یا نشوز و یا هدف از سفر، کار حرامیباشد، مثل سفر برای راهزنی، سفر برای سعایت و ضرر رساندن به مسلمین، حکم سفر را ندارد و نماز تمام است<ref>ر.ک: همان، ص133</ref>. | ||
# مسافرت را شغل خود قرار نداده و شغلش مسافرت نباشد. نویسنده، معتقد است این تعبیر، از تعابیری که در «الشرائع» و «الإرشاد» و کتب فقهی مانند آن، مبنی بر اینکه «سفر شخص بیشتر از حضرش نباشد»، بهتر و بلیغتر است. | # مسافرت را شغل خود قرار نداده و شغلش مسافرت نباشد. نویسنده، معتقد است این تعبیر، از تعابیری که در «الشرائع» و «الإرشاد» و کتب فقهی مانند آن، مبنی بر اینکه «سفر شخص بیشتر از حضرش نباشد»، بهتر و بلیغتر است. | ||
# رسیدن به حد ترخص؛ در این زمینه پنج نظریه وجود داشته که نویسنده، به بررسی آنها پرداخته است: | # رسیدن به حد ترخص؛ در این زمینه پنج نظریه وجود داشته که نویسنده، به بررسی آنها پرداخته است: |