پرش به محتوا

سینما رکس: شرح و تحلیل سینما رکس آبادان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' می رس' به ' می‌رس'
جز (جایگزینی متن - ' می برد.' به ' می‌برد.')
جز (جایگزینی متن - ' می رس' به ' می‌رس')
خط ۴۸: خط ۴۸:
حسین تکبعلی زاده، عامل فاجعه، سابقه فروش حشیش و مصرف هروئین را داشت. در کودکی پدرش را از دست داد و مادرش دوباره شوهر کرد. یک نوشابه فروش که دکه داشت و اهل درگیری بود جای پدرش را پر کرد. در چنین شرایطی وی به یک خلافکار واقعی تبدیل شد. او قبل از فاجعه سینما رکس اقدام به آتش زدن محل دفتر روزنامه‌ی رستاخیز در آبادان به همراه دوستانش کرد. تکبعلی زاده تا هفتم جانباختگان در آبادان ماند و بعد به اصفهان رفت. دستگیری هاشم عبدالرضا آشور (هاشم منیشه پور) به کمکش آمد. هفتم شهریور 1357 یعنی ده روز بعد از حادث روزنامه ها اعلام کردند: «عالم فاجعه آبادان دستگیر شد».
حسین تکبعلی زاده، عامل فاجعه، سابقه فروش حشیش و مصرف هروئین را داشت. در کودکی پدرش را از دست داد و مادرش دوباره شوهر کرد. یک نوشابه فروش که دکه داشت و اهل درگیری بود جای پدرش را پر کرد. در چنین شرایطی وی به یک خلافکار واقعی تبدیل شد. او قبل از فاجعه سینما رکس اقدام به آتش زدن محل دفتر روزنامه‌ی رستاخیز در آبادان به همراه دوستانش کرد. تکبعلی زاده تا هفتم جانباختگان در آبادان ماند و بعد به اصفهان رفت. دستگیری هاشم عبدالرضا آشور (هاشم منیشه پور) به کمکش آمد. هفتم شهریور 1357 یعنی ده روز بعد از حادث روزنامه ها اعلام کردند: «عالم فاجعه آبادان دستگیر شد».


روزنامه اطلاعات از قول خبرگزاری عراق اعلام کرد: یک ایرانی که قصد داشت در محلی واقع در 15 کیلومتری شرق بصره از مرز گذشته وارد خاک عراق شود، توسط پلیس عراق دستگیر شد و نزد ماموران دولت عراق اعتراف کرد در فاجعه سینما رکس دست داشته است. تبلیغات وسیعی در این زمینه صورت گرفت. او از مرزنشینان عرب بود. کارگر راه آهن و ساکن خرمشهر، که می‌خواست از طریق مرز عراق برای کار به کشورهای خلیج فارس برود. در بغداد پایتخت این کشور تحویل ماموران دولت ایران شد و با هواپیما به تهران انتقال یافت. در دادگاه گفت چون شرایط زندان حزب بعث عراق سخت و دشوار بود به دروغ اعتراف به آتش زدن سینمما رکس کرد تا تحویل مقامات ایرانی شود و به ایران منتقل شود. بعد از بازجویی به زندان آبادان منتقل شد. اعترافات بی سرو تهی داشت. بعدها گفتند از نظر هوش در سطح پایینی بوده است. با توجه به اینکه گروهک منافقین همواره مورد حمایت و پشتیبانی دولت بعث عراق بود، به طوری که طی جنگ ایران و دولت بعثی به عنوان نیروی نظامی مستقیما با هموطنان خود جنگید. به نظر می رسد تحویل چنین شخصی با این کیفیات از طرف دولت عراق در جهت انحراف تحقیقات و از تیررس خارج کردن سازمان منافقین انجام گرفته است.
روزنامه اطلاعات از قول خبرگزاری عراق اعلام کرد: یک ایرانی که قصد داشت در محلی واقع در 15 کیلومتری شرق بصره از مرز گذشته وارد خاک عراق شود، توسط پلیس عراق دستگیر شد و نزد ماموران دولت عراق اعتراف کرد در فاجعه سینما رکس دست داشته است. تبلیغات وسیعی در این زمینه صورت گرفت. او از مرزنشینان عرب بود. کارگر راه آهن و ساکن خرمشهر، که می‌خواست از طریق مرز عراق برای کار به کشورهای خلیج فارس برود. در بغداد پایتخت این کشور تحویل ماموران دولت ایران شد و با هواپیما به تهران انتقال یافت. در دادگاه گفت چون شرایط زندان حزب بعث عراق سخت و دشوار بود به دروغ اعتراف به آتش زدن سینمما رکس کرد تا تحویل مقامات ایرانی شود و به ایران منتقل شود. بعد از بازجویی به زندان آبادان منتقل شد. اعترافات بی سرو تهی داشت. بعدها گفتند از نظر هوش در سطح پایینی بوده است. با توجه به اینکه گروهک منافقین همواره مورد حمایت و پشتیبانی دولت بعث عراق بود، به طوری که طی جنگ ایران و دولت بعثی به عنوان نیروی نظامی مستقیما با هموطنان خود جنگید. به نظر می‌رسد تحویل چنین شخصی با این کیفیات از طرف دولت عراق در جهت انحراف تحقیقات و از تیررس خارج کردن سازمان منافقین انجام گرفته است.


تکبعلی زاده در مورد مواد به کار برده شده برای آتش زدن سینما گفت: «فرج می گفت تینر است که با روغن مخلوط کرده است؛ بوی موادی که ظهر در سینما سهیلا ریختم مشخص بود که تینر است، بوی تینر پیچیده بود اما بوی این مواد تازه را نفهمیدم، موقع ریختن مواد در سینما هم احساس نکردم که چه بویی دارد.»
تکبعلی زاده در مورد مواد به کار برده شده برای آتش زدن سینما گفت: «فرج می گفت تینر است که با روغن مخلوط کرده است؛ بوی موادی که ظهر در سینما سهیلا ریختم مشخص بود که تینر است، بوی تینر پیچیده بود اما بوی این مواد تازه را نفهمیدم، موقع ریختن مواد در سینما هم احساس نکردم که چه بویی دارد.»
خط ۵۴: خط ۵۴:
کارشناسان بعدها گفتند که بنزین هواپیما بوده است، بنزین خاصی بود به نام بنزین اکتان و یا مواد دیگری که در دسترس همه کس نبود. هیات مستقلی برای رسیدگی به علت آتش سوزی سینما رکس آبادان اعزام شد. کارشناسان نظر دادند گو اینکه در اطفاء حریق تاخیری روی داده ولی مواد آتش سوزی به کار برده شده به اندازه‌ای سریع عمل کرده که آتش و دود و گازهای خفه کننده موجود در سالن در همان دقایق اولیه موجب بی حسی و خفگی تماشاچیان گردیده است.
کارشناسان بعدها گفتند که بنزین هواپیما بوده است، بنزین خاصی بود به نام بنزین اکتان و یا مواد دیگری که در دسترس همه کس نبود. هیات مستقلی برای رسیدگی به علت آتش سوزی سینما رکس آبادان اعزام شد. کارشناسان نظر دادند گو اینکه در اطفاء حریق تاخیری روی داده ولی مواد آتش سوزی به کار برده شده به اندازه‌ای سریع عمل کرده که آتش و دود و گازهای خفه کننده موجود در سالن در همان دقایق اولیه موجب بی حسی و خفگی تماشاچیان گردیده است.


سرانجام تکبعلی زاده دستگیر شد. چهارم دی ماه 57، یک ماه و هجده روز قبل از انقلاب در خانه نشسته بود که ماموران آمدند و دستگیرش کردند و به زندان لین 10 (خیابان 10) احمد آباد آبادان منتقل شد. او در زندان بود که انقلاب پیروز شد و با باز شدن در زندان آبادان در آن هرج و مرج پیش از انقلاب همراه با سایر زندانیان از زندان فرار کرد. تلاش مردم آبادان برای دستگیری و محاکمه جنایتگار این واقعه در دل او رعب و وحشت ایجاد کرده بود و این در اعترافات او کاملا آشکار است. مطبوعات به عنوان رکن چهارم تاثیری تعیین کننده در این ماجرا داشتند. نشر عکس تکبعلی زاده در مجله جوانان و درخواست از مردم برای دستگیری او منجر به پناه آوردن وی به برخی از مسئولین برای تامین امنیت جانی همراه با این ادعا صورت گرفت که او بی گناه و به علت شکنجه در قبل از انقلاب اعتراف به این کار کرده است. تماس های مکرر او با مسئولین با این دروغ و ادعا صورت می گرفت که در این آتش سوزی دخالتی نداشته و فقط شاهد و بازمانده این حادثه بوده است تا از خود رفع اتهام کند. ضمن اینکه او با بی پروایی مردم آبادان را که بی دریغ در پی یافتن عامل آتش سوزی بودند در نامه‌های خود به عنوان ضد انقلاب معرفی می‌کرد. ادبیاتی که در نامه‌های به جا مانده از او به کار برده شده است، همان ادبیاتی است که گروهگ منافقین در نشریات و سخنرانی‌های خود به کار می‌برد. به نظر می رسد نیروهای همسو با این گروهک که ملغمه‌ای از کمونیسم و اسلام را در درون خود جای داده است از یک حشیش فروش که در کلاس های قران هم شرکت می‌کرده است برای اهداف خود استفاده کرده‌اند. سینما رکس آبادان بیست و نهمین سینمایی بود که طی دو ماه پیش از این حادثه در ایران به آتش کشیده شده بود و رد پای یک گروه در این آتش سوزی‌های زنجیره‌ای به چشم می‌خورد. سرانجام تکبعلی زاده در آخرین روزهای حیاتش نامه‌ی مفصلی در تقریبا شش صفحه به مادرش نوشت که سعی در توجیه جنایت خود کرد. اظهارات تکبعلی زاده در دادگاه انقلاب و شاهدین و نامه ها و تلگرام های وی و بازجویی‌های دادگاه ارائه شده است. منابعی که به روشن کردن حادثه کمک می‌کند نیز آورده شده است تا خواننده خود به حقیقت ماجرا پی ببرد.<ref> [https://www.historylib.com/books/2343 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref>
سرانجام تکبعلی زاده دستگیر شد. چهارم دی ماه 57، یک ماه و هجده روز قبل از انقلاب در خانه نشسته بود که ماموران آمدند و دستگیرش کردند و به زندان لین 10 (خیابان 10) احمد آباد آبادان منتقل شد. او در زندان بود که انقلاب پیروز شد و با باز شدن در زندان آبادان در آن هرج و مرج پیش از انقلاب همراه با سایر زندانیان از زندان فرار کرد. تلاش مردم آبادان برای دستگیری و محاکمه جنایتگار این واقعه در دل او رعب و وحشت ایجاد کرده بود و این در اعترافات او کاملا آشکار است. مطبوعات به عنوان رکن چهارم تاثیری تعیین کننده در این ماجرا داشتند. نشر عکس تکبعلی زاده در مجله جوانان و درخواست از مردم برای دستگیری او منجر به پناه آوردن وی به برخی از مسئولین برای تامین امنیت جانی همراه با این ادعا صورت گرفت که او بی گناه و به علت شکنجه در قبل از انقلاب اعتراف به این کار کرده است. تماس های مکرر او با مسئولین با این دروغ و ادعا صورت می گرفت که در این آتش سوزی دخالتی نداشته و فقط شاهد و بازمانده این حادثه بوده است تا از خود رفع اتهام کند. ضمن اینکه او با بی پروایی مردم آبادان را که بی دریغ در پی یافتن عامل آتش سوزی بودند در نامه‌های خود به عنوان ضد انقلاب معرفی می‌کرد. ادبیاتی که در نامه‌های به جا مانده از او به کار برده شده است، همان ادبیاتی است که گروهگ منافقین در نشریات و سخنرانی‌های خود به کار می‌برد. به نظر می‌رسد نیروهای همسو با این گروهک که ملغمه‌ای از کمونیسم و اسلام را در درون خود جای داده است از یک حشیش فروش که در کلاس های قران هم شرکت می‌کرده است برای اهداف خود استفاده کرده‌اند. سینما رکس آبادان بیست و نهمین سینمایی بود که طی دو ماه پیش از این حادثه در ایران به آتش کشیده شده بود و رد پای یک گروه در این آتش سوزی‌های زنجیره‌ای به چشم می‌خورد. سرانجام تکبعلی زاده در آخرین روزهای حیاتش نامه‌ی مفصلی در تقریبا شش صفحه به مادرش نوشت که سعی در توجیه جنایت خود کرد. اظهارات تکبعلی زاده در دادگاه انقلاب و شاهدین و نامه ها و تلگرام های وی و بازجویی‌های دادگاه ارائه شده است. منابعی که به روشن کردن حادثه کمک می‌کند نیز آورده شده است تا خواننده خود به حقیقت ماجرا پی ببرد.<ref> [https://www.historylib.com/books/2343 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref>


==پانويس ==
==پانويس ==