۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می خ' به ' میخ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه شناسی ' به 'هشناسی ') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
این کتاب دانشنامه ایست دربارهی تهران که در آن سخن قناعت به حدود جغرافیایی این ابرشهر نکرده است بلکه مجموعه ایست از مسائل | این کتاب دانشنامه ایست دربارهی تهران که در آن سخن قناعت به حدود جغرافیایی این ابرشهر نکرده است بلکه مجموعه ایست از مسائل جامعهشناسی و مردم شناسی این کلان شهر که از خواص جغرافیایی کنونی آن در امروز بدون حدود در بعد و به ظاهر با فزونی روزانه کوچهها و خیابانهای نوین آن هم بدون وقفه رو به نهایت ندارد و خواننده با انصاف تصدیق خواهد کرد که فراهم آوری این همه اطلاعات از چنین شهری که منابع اطلاعاتی آن در پارهای از مواضیع صفر و در پارهی دیگر آنقدر نارساست که در نزد اهل تحقیق به صورت سند ارزشی ندارد. چنین کوششی برای تألیف و تدوین چنین مجلداتی همت عالی میخواهد و آگاهان به این مسائل خوب میدانند که چه رنجی مؤلف آن باید برده باشد تا مطالبی چنین سند پسند عرضه کند. | ||
باری به قول منطقیها بهتر است که بدانیم این تهران که موضوع این مجلد است چیست و به چه صورت میتوان عوارض ذاتی آن را عرضه کرد تا بتوان مسائل تهرانشناسی را از آن به دست آورد. تهران به ظاهر رونق خود را از فتنه خانمان برانداز مغول فراگرفته و هرچه مغولان بالفعل در براندازی ری کوشیدند بالقوه در احیای رونق تهران اثر گذاردند. باستان شناسان در دههی چهل همین قرن در دامنهی شرقی تپههای قیطریه یعنی در غرب جادهای که قیطریه با به دهکدهی دروس وصل میکرد با حفاریهای خود به آثار باستانی رسیدند و آن را در منظر عام قرار دادند و با تشخیص خود این آثار را به قومی نسبت دادند که پیوند فرهنگی آن به فرهنگ قومی میخورد که در «سیالک» به حدود هزار و پانصد سال قبل از میلاد زندگی میکرد و فرهنگی شکوفا داشت و بدین ترتیب این اثر باستانی میرساند که این قوم اثر باستانی گذارندهی هزار و پانصد ساله و مقیم در قیطریه از حوالی تهران کنونی در امروز، باید تهران را با تاریخ سه هزار و پانصد ساله قرین با «ری» قدیم کند که در تورات موسی و تواریخ کهن یونانیان نام «ری» میدرخشد. آنچه مبهم مانده این است که نام تهران در کتابهای مسالک و ممالک تدوین شدهی بعد از اسلام تا آنجا که در دست است دیده شده و کتب انساب محدثین، [[محمد بن حماد تهرانی دولابی]] را معرفی میکند معروف به ابو عبدالله که به سال 261 یا 271 هجری قمری درگذشته است. این ترکیب «تهرانی دولابی» خوشبختانه سرنخی به دست برای شناخت تهران میدهد، یعنی با شناختن «دولاب» شاید بتوان تهران را از «دولاب» شناخت. در اینجا تاریخ بیهقی به وقت ذکر حمله سلطان محمود غزنوی به ری دولاب را معرفی مینماید چه این تاریخ می گوید محمود در «دولاب» ری به قول امروزیها جایی برای استاد لشکر خود تعیین کرد و از آنجا برای غارت ری و خشنودی خلیفهی فاسد بغداد به نام اسلام با جنایاتی بس مخوف تر از حملهی مغولان چهارصد سال بعدی به شیعیان با فرهنگی ری زد. این ترکیب «تهرانی دولابی» میرساند چنان ری مشهور و چنان تهران حقیر بوده که معرف آن باید «دولاب» می گردید که از آن اجلی و اشرف باشد و تهران بدین ترتیب به وسیلهی دولاب شناخته شود و به «ری» بپیوندد. در ضمن به گردش ایام بنگرید که چگونه گذشته روزگار دولاب را به این روزها به وضعی اند که آن را در وسعت گسترهی تهران کنونی حتی به نام محلی از آن نام نمی برند. | باری به قول منطقیها بهتر است که بدانیم این تهران که موضوع این مجلد است چیست و به چه صورت میتوان عوارض ذاتی آن را عرضه کرد تا بتوان مسائل تهرانشناسی را از آن به دست آورد. تهران به ظاهر رونق خود را از فتنه خانمان برانداز مغول فراگرفته و هرچه مغولان بالفعل در براندازی ری کوشیدند بالقوه در احیای رونق تهران اثر گذاردند. باستان شناسان در دههی چهل همین قرن در دامنهی شرقی تپههای قیطریه یعنی در غرب جادهای که قیطریه با به دهکدهی دروس وصل میکرد با حفاریهای خود به آثار باستانی رسیدند و آن را در منظر عام قرار دادند و با تشخیص خود این آثار را به قومی نسبت دادند که پیوند فرهنگی آن به فرهنگ قومی میخورد که در «سیالک» به حدود هزار و پانصد سال قبل از میلاد زندگی میکرد و فرهنگی شکوفا داشت و بدین ترتیب این اثر باستانی میرساند که این قوم اثر باستانی گذارندهی هزار و پانصد ساله و مقیم در قیطریه از حوالی تهران کنونی در امروز، باید تهران را با تاریخ سه هزار و پانصد ساله قرین با «ری» قدیم کند که در تورات موسی و تواریخ کهن یونانیان نام «ری» میدرخشد. آنچه مبهم مانده این است که نام تهران در کتابهای مسالک و ممالک تدوین شدهی بعد از اسلام تا آنجا که در دست است دیده شده و کتب انساب محدثین، [[محمد بن حماد تهرانی دولابی]] را معرفی میکند معروف به ابو عبدالله که به سال 261 یا 271 هجری قمری درگذشته است. این ترکیب «تهرانی دولابی» خوشبختانه سرنخی به دست برای شناخت تهران میدهد، یعنی با شناختن «دولاب» شاید بتوان تهران را از «دولاب» شناخت. در اینجا تاریخ بیهقی به وقت ذکر حمله سلطان محمود غزنوی به ری دولاب را معرفی مینماید چه این تاریخ می گوید محمود در «دولاب» ری به قول امروزیها جایی برای استاد لشکر خود تعیین کرد و از آنجا برای غارت ری و خشنودی خلیفهی فاسد بغداد به نام اسلام با جنایاتی بس مخوف تر از حملهی مغولان چهارصد سال بعدی به شیعیان با فرهنگی ری زد. این ترکیب «تهرانی دولابی» میرساند چنان ری مشهور و چنان تهران حقیر بوده که معرف آن باید «دولاب» می گردید که از آن اجلی و اشرف باشد و تهران بدین ترتیب به وسیلهی دولاب شناخته شود و به «ری» بپیوندد. در ضمن به گردش ایام بنگرید که چگونه گذشته روزگار دولاب را به این روزها به وضعی اند که آن را در وسعت گسترهی تهران کنونی حتی به نام محلی از آن نام نمی برند. |