۱۰۶٬۲۸۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می خ' به ' میخ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ک' به ' میک') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
کارشناسان بعدها گفتند که بنزین هواپیما بوده است، بنزین خاصی بود به نام بنزین اکتان و یا مواد دیگری که در دسترس همه کس نبود. هیات مستقلی برای رسیدگی به علت آتش سوزی سینما رکس آبادان اعزام شد. کارشناسان نظر دادند گو اینکه در اطفاء حریق تاخیری روی داده ولی مواد آتش سوزی به کار برده شده به اندازهای سریع عمل کرده که آتش و دود و گازهای خفه کننده موجود در سالن در همان دقایق اولیه موجب بی حسی و خفگی تماشاچیان گردیده است. | کارشناسان بعدها گفتند که بنزین هواپیما بوده است، بنزین خاصی بود به نام بنزین اکتان و یا مواد دیگری که در دسترس همه کس نبود. هیات مستقلی برای رسیدگی به علت آتش سوزی سینما رکس آبادان اعزام شد. کارشناسان نظر دادند گو اینکه در اطفاء حریق تاخیری روی داده ولی مواد آتش سوزی به کار برده شده به اندازهای سریع عمل کرده که آتش و دود و گازهای خفه کننده موجود در سالن در همان دقایق اولیه موجب بی حسی و خفگی تماشاچیان گردیده است. | ||
سرانجام تکبعلی زاده دستگیر شد. چهارم دی ماه 57، یک ماه و هجده روز قبل از انقلاب در خانه نشسته بود که ماموران آمدند و دستگیرش کردند و به زندان لین 10 (خیابان 10) احمد آباد آبادان منتقل شد. او در زندان بود که انقلاب پیروز شد و با باز شدن در زندان آبادان در آن هرج و مرج پیش از انقلاب همراه با سایر زندانیان از زندان فرار کرد. تلاش مردم آبادان برای دستگیری و محاکمه جنایتگار این واقعه در دل او رعب و وحشت ایجاد کرده بود و این در اعترافات او کاملا آشکار است. مطبوعات به عنوان رکن چهارم تاثیری تعیین کننده در این ماجرا داشتند. نشر عکس تکبعلی زاده در مجله جوانان و درخواست از مردم برای دستگیری او منجر به پناه آوردن وی به برخی از مسئولین برای تامین امنیت جانی همراه با این ادعا صورت گرفت که او بی گناه و به علت شکنجه در قبل از انقلاب اعتراف به این کار کرده است. تماس های مکرر او با مسئولین با این دروغ و ادعا صورت می گرفت که در این آتش سوزی دخالتی نداشته و فقط شاهد و بازمانده این حادثه بوده است تا از خود رفع اتهام کند. ضمن اینکه او با بی پروایی مردم آبادان را که بی دریغ در پی یافتن عامل آتش سوزی بودند در نامه های خود به عنوان ضد انقلاب معرفی | سرانجام تکبعلی زاده دستگیر شد. چهارم دی ماه 57، یک ماه و هجده روز قبل از انقلاب در خانه نشسته بود که ماموران آمدند و دستگیرش کردند و به زندان لین 10 (خیابان 10) احمد آباد آبادان منتقل شد. او در زندان بود که انقلاب پیروز شد و با باز شدن در زندان آبادان در آن هرج و مرج پیش از انقلاب همراه با سایر زندانیان از زندان فرار کرد. تلاش مردم آبادان برای دستگیری و محاکمه جنایتگار این واقعه در دل او رعب و وحشت ایجاد کرده بود و این در اعترافات او کاملا آشکار است. مطبوعات به عنوان رکن چهارم تاثیری تعیین کننده در این ماجرا داشتند. نشر عکس تکبعلی زاده در مجله جوانان و درخواست از مردم برای دستگیری او منجر به پناه آوردن وی به برخی از مسئولین برای تامین امنیت جانی همراه با این ادعا صورت گرفت که او بی گناه و به علت شکنجه در قبل از انقلاب اعتراف به این کار کرده است. تماس های مکرر او با مسئولین با این دروغ و ادعا صورت می گرفت که در این آتش سوزی دخالتی نداشته و فقط شاهد و بازمانده این حادثه بوده است تا از خود رفع اتهام کند. ضمن اینکه او با بی پروایی مردم آبادان را که بی دریغ در پی یافتن عامل آتش سوزی بودند در نامه های خود به عنوان ضد انقلاب معرفی میکرد. ادبیاتی که در نامه های به جا مانده از او به کار برده شده است، همان ادبیاتی است که گروهگ منافقین در نشریات و سخنرانیهای خود به کار می برد. به نظر می رسد نیروهای همسو با این گروهک که ملغمهای از کمونیسم و اسلام را در درون خود جای داده است از یک حشیش فروش که در کلاس های قران هم شرکت میکرده است برای اهداف خود استفاده کردهاند. سینما رکس آبادان بیست و نهمین سینمایی بود که طی دو ماه پیش از این حادثه در ایران به آتش کشیده شده بود و رد پای یک گروه در این آتش سوزیهای زنجیرهای به چشم میخورد. سرانجام تکبعلی زاده در آخرین روزهای حیاتش نامهی مفصلی در تقریبا شش صفحه به مادرش نوشت که سعی در توجیه جنایت خود کرد. اظهارات تکبعلی زاده در دادگاه انقلاب و شاهدین و نامه ها و تلگرام های وی و بازجوییهای دادگاه ارائه شده است. منابعی که به روشن کردن حادثه کمک میکند نیز آورده شده است تا خواننده خود به حقیقت ماجرا پی ببرد.<ref> [https://www.historylib.com/books/2343 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |