۱۱۶٬۸۶۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مهم تر' به 'مهمتر') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ن شناسی ' به 'نشناسی ') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
#مقالة فی أمارات الإقبال و الدولة: ابن ابیاصیبعه نام این مقاله را «کتاب علامات إقبال الدولة» دانسته است. محتوای سیاسی این مقاله بیش از مطالب فلسفی آن است و شاید رازی آن را به جهت تقرب به برخی امرای زمانش نوشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص135</ref> | #مقالة فی أمارات الإقبال و الدولة: ابن ابیاصیبعه نام این مقاله را «کتاب علامات إقبال الدولة» دانسته است. محتوای سیاسی این مقاله بیش از مطالب فلسفی آن است و شاید رازی آن را به جهت تقرب به برخی امرای زمانش نوشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص135</ref> | ||
#من کتاب اللذة: رازی دیدگاه خود درباره لذت را در کتاب «الطب الروحانی» و نیز در «السیرة الفلسفیة» مطرح کرده است و در این مقاله به طور خاص به این موضوع پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص139</ref>این رساله ناقص است، اما از آنجا که ناصرخسرو قبادیانی بخشهایی از آن را به فارسی ترجمه کرده و در کتاب «زاد المسافر» آورده است، کراوس مطالب ناصرخسرو را به متن عربی افزوده و پس از آن دیدگاه قبادیانی در رد سخنان او را آورده است. رازی معتقد است که لذت چیزی نیست مگر راحتی یافتن از رنج، اما ناصرخسرو میان این دو تفاوت قائل است.<ref>ر.ک: همان، ص164-163</ref> | #من کتاب اللذة: رازی دیدگاه خود درباره لذت را در کتاب «الطب الروحانی» و نیز در «السیرة الفلسفیة» مطرح کرده است و در این مقاله به طور خاص به این موضوع پرداخته است.<ref>ر.ک: همان، ص139</ref>این رساله ناقص است، اما از آنجا که ناصرخسرو قبادیانی بخشهایی از آن را به فارسی ترجمه کرده و در کتاب «زاد المسافر» آورده است، کراوس مطالب ناصرخسرو را به متن عربی افزوده و پس از آن دیدگاه قبادیانی در رد سخنان او را آورده است. رازی معتقد است که لذت چیزی نیست مگر راحتی یافتن از رنج، اما ناصرخسرو میان این دو تفاوت قائل است.<ref>ر.ک: همان، ص164-163</ref> | ||
#من کتاب العلم الإلهی: این کتاب از مهمترین و معروف ترین کتابهای محمد بن زکریای رازی است که در آن مباحث عقلی و مطالب فلسفی و | #من کتاب العلم الإلهی: این کتاب از مهمترین و معروف ترین کتابهای محمد بن زکریای رازی است که در آن مباحث عقلی و مطالب فلسفی و جهانشناسی را مورد بحث قرار داده واندیشههای خاص خود را در آن آشکار ساخته است. اصطلاح «علم الهی» یا «الهیات» نزد دانشمندان باستان بسیار متداول بود؛ زیرا آنان فلسفه را به دو قسم نظری و عملی و سپس نظری را به سه قسم طبیعی، تعلیمی و الهی تقسیم کردهاند. اموری که خارج از مادّه است و همچنین سببهای نخستین وجود طبیعیات و تعلیمیات و آنچه که بدان دو بستگی دارد در علم الهی مورد بحث قرار میگیرد و بدین مناسبت آنکه از علم الهی سخن میگوید میتواند بسیاری از مسائل علم طبیعی و تعلیمی و منطقی را مورد بررسی قرار دهد. بنابراین جای شگفت نیست که رازی در این کتاب بسیاری از مسائل مختلف علم طبیعی و مباحث جهانشناسی را به میان کشیده است.<ref>ر.ک: محقق، مهدی، ص437</ref> | ||
#القول فی القدماء الخمسة: پول کراوس در ابتدای این مقاله دیدگاه رازی درباره قدمای خمسه و ارتباط آن با صابئیهای حرانی را مطرح کرده است. پس از آن دیدگاه بیرونی به نقل از کتاب «تحقیق ما للهند» و نیز [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در «منهاج السنة النبویة» و نظر احمد بن محمد مرزوقی اصفهانی در «الأزمنة و الأمکنة» را در رد آن ذکر کرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص216-191</ref> | #القول فی القدماء الخمسة: پول کراوس در ابتدای این مقاله دیدگاه رازی درباره قدمای خمسه و ارتباط آن با صابئیهای حرانی را مطرح کرده است. پس از آن دیدگاه بیرونی به نقل از کتاب «تحقیق ما للهند» و نیز [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در «منهاج السنة النبویة» و نظر احمد بن محمد مرزوقی اصفهانی در «الأزمنة و الأمکنة» را در رد آن ذکر کرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص216-191</ref> | ||
#القول فی الهیولی: ابن ندیم، بیرونی، ابن ابیاصیبعه و دیگران آثاری را در موضوع هیولی به رازی نسبت دادهاند، اما تنها آنچه ناصرخسرو به فارسی در کتاب «زاد المسافرین» ذکر کرده، باقی مانده است. مطلبی نیز فخرالدین رازی به عربی در کتاب «المطالب العالیة» آورده که شبیه دیدگاه رازی است، بدون اینکه تصریح به انتساب به او کرده باشد<ref>ر.ک: همان، ص240-217</ref> | #القول فی الهیولی: ابن ندیم، بیرونی، ابن ابیاصیبعه و دیگران آثاری را در موضوع هیولی به رازی نسبت دادهاند، اما تنها آنچه ناصرخسرو به فارسی در کتاب «زاد المسافرین» ذکر کرده، باقی مانده است. مطلبی نیز فخرالدین رازی به عربی در کتاب «المطالب العالیة» آورده که شبیه دیدگاه رازی است، بدون اینکه تصریح به انتساب به او کرده باشد<ref>ر.ک: همان، ص240-217</ref> |