۱۰۶٬۴۷۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می رفت' به 'میرفت') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ا' به ' میا') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
در فصلی دیگر به مسئلهی پیر طریقت و ضرورت آن در تصوّف و عرفان توجّه شده است و مقولهی پیر و مرشد را از مناظر گوناگون و از دید عارفان بزرگی چون: [[مولانا]]، [[ابوعلی جوزجانی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[احمد غزالی]]، [[عطار نیشابوری]]، و برخی دیگر از مشاهیر بیان کرده است. [[امیر حسین هروی]] در [[زاد المسافرین]] به مقولهی رهبری در سلوک اشارات وسیعی دارد که چنین مینماید برای رسیدن به مراد خود باید پیری برای آدمی وجود داشته باشد و چنانچه بدون رهبر و مرشد گامی نهاده شود احتمال گمشدن و گمراهی حتمی و قطعی است و لذا اگر کسی قصد سلوک یافت و طلب طریقت را در کار کرد باید در اوّل کار پیری آگاه را برای خود طلب کند و بعد از آن تن به سلوک بسپارد<ref>متن، ص 53</ref>. | در فصلی دیگر به مسئلهی پیر طریقت و ضرورت آن در تصوّف و عرفان توجّه شده است و مقولهی پیر و مرشد را از مناظر گوناگون و از دید عارفان بزرگی چون: [[مولانا]]، [[ابوعلی جوزجانی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[احمد غزالی]]، [[عطار نیشابوری]]، و برخی دیگر از مشاهیر بیان کرده است. [[امیر حسین هروی]] در [[زاد المسافرین]] به مقولهی رهبری در سلوک اشارات وسیعی دارد که چنین مینماید برای رسیدن به مراد خود باید پیری برای آدمی وجود داشته باشد و چنانچه بدون رهبر و مرشد گامی نهاده شود احتمال گمشدن و گمراهی حتمی و قطعی است و لذا اگر کسی قصد سلوک یافت و طلب طریقت را در کار کرد باید در اوّل کار پیری آگاه را برای خود طلب کند و بعد از آن تن به سلوک بسپارد<ref>متن، ص 53</ref>. | ||
[[مولانا]] نیز در [[مثنوی معنوی]] به وفور از ضرورت پیر یاد کرده و چنان میداند که هر که بدون مرشدی در کار شود گرفتار غولان میشود و به چاه فرو | [[مولانا]] نیز در [[مثنوی معنوی]] به وفور از ضرورت پیر یاد کرده و چنان میداند که هر که بدون مرشدی در کار شود گرفتار غولان میشود و به چاه فرو میافتد، و مراد از چاه نیز هواهای نفسانی است. در عین حال از آنجا که غولان راهزن و راهبران ابلیسی در لباس پیران طریقت خود را برای سالکان ظاهر میکنند این هشدار کولانا نیز از مهمّات سلوک و طریقت معنوی است که گفت: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''ای بسا ابلیس آدم رو که هست''|2=''پس به هر دستی نشاید داد دست''<ref>مثنوی، د1، ب 316</ref>}} | {{ب|''ای بسا ابلیس آدم رو که هست''|2=''پس به هر دستی نشاید داد دست''<ref>مثنوی، د1، ب 316</ref>}} |