پرش به محتوا

مسلمانان در اسپانیا (سال‌های 1614-1500م/ 1019-905ق): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' می شود' به ' می‌شود'
جز (جایگزینی متن - 'ش های ' به 'ش‌های ')
جز (جایگزینی متن - ' می شود' به ' می‌شود')
خط ۵۸: خط ۵۸:
ترجمه‌ی کتابی که پیش روی خوانندگان است در زمینه‌ی مطالعات تاریخ اسپانیای اسلامی با آگاهی از سرنوشت مسلمانان پس از فروپاشی دولت‌های اسلامی در آنجا نوشته شده است و به خوبی نمایانگر شرایط دشوار حاکم بر مسلمانان از فاصله‌ی سال های 1614-1500 م است. یعنی سال های پس از معاهده‌ی دولت مسلمان بنواحمر در گرانادا/غرناطه در سال 1492م. با مسیحیان و واگذاری حکومت به آن هاست. در این دوره‌ی زمانی که به تدریج این عهدنامه از سوی مسیحیان زیر پا نهاده شد و به سمت تغییر مذهب اجباری مسلمانانی که پس از سقوط اسلام در اندلس بر دین خود باقی مانده بودند پیش رفت، مسلمانانی که در ادبیات تاریخی اسپانیا و نیز تاریخ ادبیات عرب به مدجنان یا مودخارها معروف هستند، این مسلمانان با صدور احکام جدید از سوی مسیحیان مجبور به تغییر مذهب یا اخراج از اسپانیا شدند. این فرمان‌های جدید در برخی مناطق موجب نارضایتی مسلمانان و منجر به قیام هایی از سوی آنان شد. مسیحیان حاکم تمامی این قیام ها را سرکوب و در نهایت مسلمانان در این دوره شیوه‌ی جدیدی از «زیست پنهانی» را آغاز کردند. نویسنده در این کتاب به استناد اسناد دست اول به تبیین شرایط زیستی و فرهنگی مسلمانان در آن دوران و نیز به بررسی این فرمان‌ها و احکام در مناطق مختلف پرداخته و آن‌ها را تجزیه و تحلیل کرده است. این اثر تحقیقی منبعی مهم در این دوره‌ی تاریخی از حیات سیاسی- اجتماعی مسلمانان پس از عصر سقوط است که پژوهشگران کمتر با آن آشنایی دارند.
ترجمه‌ی کتابی که پیش روی خوانندگان است در زمینه‌ی مطالعات تاریخ اسپانیای اسلامی با آگاهی از سرنوشت مسلمانان پس از فروپاشی دولت‌های اسلامی در آنجا نوشته شده است و به خوبی نمایانگر شرایط دشوار حاکم بر مسلمانان از فاصله‌ی سال های 1614-1500 م است. یعنی سال های پس از معاهده‌ی دولت مسلمان بنواحمر در گرانادا/غرناطه در سال 1492م. با مسیحیان و واگذاری حکومت به آن هاست. در این دوره‌ی زمانی که به تدریج این عهدنامه از سوی مسیحیان زیر پا نهاده شد و به سمت تغییر مذهب اجباری مسلمانانی که پس از سقوط اسلام در اندلس بر دین خود باقی مانده بودند پیش رفت، مسلمانانی که در ادبیات تاریخی اسپانیا و نیز تاریخ ادبیات عرب به مدجنان یا مودخارها معروف هستند، این مسلمانان با صدور احکام جدید از سوی مسیحیان مجبور به تغییر مذهب یا اخراج از اسپانیا شدند. این فرمان‌های جدید در برخی مناطق موجب نارضایتی مسلمانان و منجر به قیام هایی از سوی آنان شد. مسیحیان حاکم تمامی این قیام ها را سرکوب و در نهایت مسلمانان در این دوره شیوه‌ی جدیدی از «زیست پنهانی» را آغاز کردند. نویسنده در این کتاب به استناد اسناد دست اول به تبیین شرایط زیستی و فرهنگی مسلمانان در آن دوران و نیز به بررسی این فرمان‌ها و احکام در مناطق مختلف پرداخته و آن‌ها را تجزیه و تحلیل کرده است. این اثر تحقیقی منبعی مهم در این دوره‌ی تاریخی از حیات سیاسی- اجتماعی مسلمانان پس از عصر سقوط است که پژوهشگران کمتر با آن آشنایی دارند.


ماجرای این گزارش تاریخی از سال 1500م/905ه، و یا به طور دقیق تر از 18 دسامبر سال 1499م/904ه آغاز می شود. در آن زمان ساکنان آلباییسین / البیازین در بخش مهم مسلمان نشین گرانادا / غرناطه از ناکارآمدی مقامات کاستیل / قشتاله در رعایت مفاد اساسی مشخص شده برای این شهر که هشت سال پیش تسلیم شده بود به ویژه تعهداتی که نسبت به حقوق مسلمانان وجود داشت، به ستوه آمده و شورش کردند تا زمام امور شهر را به عهده بگیرند. ساکنان آنجا به آسانی کنترل محله‌های باریک و پرپیچ و خم را در دست گرفتند، اما از آنجا که این جنبش بسیار ناگهانی و بدون برنامه ریزی صحیح صورت گرفته بود، در عرض سه روز از هم پاشید و هنگامی که دامنه‌ی این جنبش به کوه‌های آلپوخاراس/ البشارات، که شرایط در آنجا متفاوت از آلباییسین / البیازین بود، کشانده شد، در آلباییسین/ البیازین به سرعت نظمی دوباره حاکم شد. با وجود این، رخدادهایی که بین دسامبر 1499 م / 904 ه، تا ژانویه 1500 م، در گرنادا / غرناطه رخ داد، تاکنون هم در خاطره ها باقی مانده است. اگر به آن حوادث فقط به عنوان حوادث بومی نگریسته شود باید آن را به مثابه جنبش مدنی نگریست، که توسط عملیات شدید نظامی سرکوب شد، در غیر این صورت اگر در زمره تاریخ شبه جزیره ایبری در نظر گرفته شود، به عنوان شروع دوره‌ای مورد توجه قرار می گیرد که منجر به پایان یافتن اسلام اسپانیایی در حدود 114 سال پس از آغاز آن شد.
ماجرای این گزارش تاریخی از سال 1500م/905ه، و یا به طور دقیق تر از 18 دسامبر سال 1499م/904ه آغاز می‌شود. در آن زمان ساکنان آلباییسین / البیازین در بخش مهم مسلمان نشین گرانادا / غرناطه از ناکارآمدی مقامات کاستیل / قشتاله در رعایت مفاد اساسی مشخص شده برای این شهر که هشت سال پیش تسلیم شده بود به ویژه تعهداتی که نسبت به حقوق مسلمانان وجود داشت، به ستوه آمده و شورش کردند تا زمام امور شهر را به عهده بگیرند. ساکنان آنجا به آسانی کنترل محله‌های باریک و پرپیچ و خم را در دست گرفتند، اما از آنجا که این جنبش بسیار ناگهانی و بدون برنامه ریزی صحیح صورت گرفته بود، در عرض سه روز از هم پاشید و هنگامی که دامنه‌ی این جنبش به کوه‌های آلپوخاراس/ البشارات، که شرایط در آنجا متفاوت از آلباییسین / البیازین بود، کشانده شد، در آلباییسین/ البیازین به سرعت نظمی دوباره حاکم شد. با وجود این، رخدادهایی که بین دسامبر 1499 م / 904 ه، تا ژانویه 1500 م، در گرنادا / غرناطه رخ داد، تاکنون هم در خاطره ها باقی مانده است. اگر به آن حوادث فقط به عنوان حوادث بومی نگریسته شود باید آن را به مثابه جنبش مدنی نگریست، که توسط عملیات شدید نظامی سرکوب شد، در غیر این صورت اگر در زمره تاریخ شبه جزیره ایبری در نظر گرفته شود، به عنوان شروع دوره‌ای مورد توجه قرار می گیرد که منجر به پایان یافتن اسلام اسپانیایی در حدود 114 سال پس از آغاز آن شد.


حاکمان مسیحی مناطق مختلف اسپانیا تا پیش از پایان سال 1499م، هم بر مسلمانان و هم بر شهروندان مسیحی حکمرانی می‌کردند و مسلمانان در اسپانیا از جایگاه خوب و مطمئنی برخوردار بودند. اگرچه گاهی اوقات و در مکان هایی دشمنی با مسلمانان نمود پیدا می‌کرد، ولی هرگز در این مسئله که آن‌ها به سرزمینی تعلق دارند که در آن به دنیا آمده اند، تردید به وجود نیامده بود. تا اینکه در اوائل سال 1500 م، به بعد به طور جدی روندی آغاز شد که منجر به حذف مسلمانان از جامعه‌ی اسپانیا شد. در مرحله‌ی اول آن‌ها را مجبور به تغییر دین می‌کردند. البته این کار به یک باره انجام نشد و روند اجرای آن تا اواسط دهه‌ی 1520م/925ه، که باقی مانده‌ی مسلمانان مجبور به تسلیم شدند، ادامه یافت و به دنبال آن و در اواخر قرن شانزدهم، دوران آزار و اذیت مسلمانان آغاز شد و سرانجام زمان اخراج و محو تمام مسلمانان از خاک اسپانیا فرا رسید. یعنی اخراج 1614-1609م/1019-1014ه. پس از آن تاریخ، حداقل در ظاهر هیچ مسلمانی باقی نماند. در حقیقت تعداد مسلمان به جای مانده به قدری کم بود که می توان گفت سال 1614م، عملا خاتمه‌ی حضور مسلمانان و اسلام در اسپانیا بود.  
حاکمان مسیحی مناطق مختلف اسپانیا تا پیش از پایان سال 1499م، هم بر مسلمانان و هم بر شهروندان مسیحی حکمرانی می‌کردند و مسلمانان در اسپانیا از جایگاه خوب و مطمئنی برخوردار بودند. اگرچه گاهی اوقات و در مکان هایی دشمنی با مسلمانان نمود پیدا می‌کرد، ولی هرگز در این مسئله که آن‌ها به سرزمینی تعلق دارند که در آن به دنیا آمده اند، تردید به وجود نیامده بود. تا اینکه در اوائل سال 1500 م، به بعد به طور جدی روندی آغاز شد که منجر به حذف مسلمانان از جامعه‌ی اسپانیا شد. در مرحله‌ی اول آن‌ها را مجبور به تغییر دین می‌کردند. البته این کار به یک باره انجام نشد و روند اجرای آن تا اواسط دهه‌ی 1520م/925ه، که باقی مانده‌ی مسلمانان مجبور به تسلیم شدند، ادامه یافت و به دنبال آن و در اواخر قرن شانزدهم، دوران آزار و اذیت مسلمانان آغاز شد و سرانجام زمان اخراج و محو تمام مسلمانان از خاک اسپانیا فرا رسید. یعنی اخراج 1614-1609م/1019-1014ه. پس از آن تاریخ، حداقل در ظاهر هیچ مسلمانی باقی نماند. در حقیقت تعداد مسلمان به جای مانده به قدری کم بود که می توان گفت سال 1614م، عملا خاتمه‌ی حضور مسلمانان و اسلام در اسپانیا بود.