۱۰۲٬۰۷۸
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می شد' به ' میشد') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'هی ') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''سنتگرایی بازتابی: مبانی جامعهشناسی سیاسی ایران (عصر قاجار)''' تألیف کرامتالله راسخ؛ این پژوهش نشان می دهد که مناسبات اجتماعی ایران برای تحول | '''سنتگرایی بازتابی: مبانی جامعهشناسی سیاسی ایران (عصر قاجار)''' تألیف کرامتالله راسخ؛ این پژوهش نشان می دهد که مناسبات اجتماعی ایران برای تحول جامعهی سنتی ایران به جامعهی مدنی با سرمشق گرفتن از غرب مناسب نبوده است. تحول حقوقی انجام شده مناسب با زایش عنصر شهروند با حقوق و وظایف مشخص نبوده است و مردم کشور هم چنان همان شاخص های حقوقی افراد مکلف و رعیتهای موظف در جوامع ماقبل سرمایه داری را داشته اند... | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب در دو بخش و چهارده فصل به نگارش درآمده است. فهرست عناوین اصلی کتاب عبارت است از: | کتاب در دو بخش و چهارده فصل به نگارش درآمده است. فهرست عناوین اصلی کتاب عبارت است از: | ||
بخش یکم: | بخش یکم: زمینهی تاریخی | ||
فصل یکم: کلیات | فصل یکم: کلیات | ||
فصل دوم: | فصل دوم: زمینهی تاریخی سنت گرایی بازتابی | ||
بخش دوم: سفرنامه ها | بخش دوم: سفرنامه ها | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
نژاد، زبان، قومیت، دین و مذهب عناصر پنچ | نژاد، زبان، قومیت، دین و مذهب عناصر پنچ گانهی هویت اولیه هستند و خاطرات، آداب، رسوم و تعلق مکانی اجزای هویت سنتی را می سازند. قبل از عصر جدید، هویت اولیه و سنتی محتوای هویت عمومی بشر را می ساخت. تحولات بنیادی عموما از قرن شانزدهم در جوامع غربی شروع شد که در نهایت به تغییر هویت عمومی در این جوامع و شکل گیری هویت عمومی شهروندی انجامید. نگارنده این فرایند را در اثری دیگر به تفصیل بررسی کرده است. قبل از عصر جدید و در قرون وسطی مردم در غرب مستقیما در سرنوشت خود دخالت نداشتند، بلکه گروههای عموما کوچک بودند که عموم مردم از جمله طبقات اجتماعی بزرگ را نمایندگی می کردند. حوزهی عمومی که به این ترتیب شکل می گرفت «حوزهی عمومی نمایندگی» نامیده میشد، زیرا گروههای اجتماعی کوچک صاحب نفوذ، عموم مردم را نمایندگی می کردند. ساختار حوزهی عمومی از آغاز عصر جدید، یعنی از قرن شانزدهم، تغییر کرد و مفاهیم بسیاری مضمونهای جدیدی یافت و به این ترتیب زمینهی تولد عنصر شهروند، جدایی دولت از جامعه، تغییر ساختار خانواده، شکل گیری دولت ملی یا دولت - ملت، استقرار حوزهی عمومی شهروندی و در نهایت جامعهی رفاه در نیمهی دوم قرن بیستم در غرب فراهم شد. پیدایش حوزهی عمومی شهروندی در عصر مدرن و در جوامع غربی محصول دگرگونی های بنیادین اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی فرهنگی بود. نظام اقتصاد فئودالی به نظام اقتصادی مرکانتیلیستی و سرانجام نظام سرمایه داری متحول شد، در سپهر سیاسی نظام حاکمیت قرون وسطایی بعضا حکومتهای مطلقه و در نهایت دولتهای ملی، به عبارتی دولت - ملت ها، شکل گرفت و هویت فردی شهروندی در حوزهی فرهنگی جایگزین هویت جمعی قرون وسطایی با عنصر هویتهای اولیه شد. | ||
جوامع خاورمیانه، از جمله ایران، بدون شک در دو قرن گذشته شاهد تحولاتی بوده، لیکن محتوا و حتی شکل این تغییرات با دگرگونی های بنیادین غرب فرق داشته است. تحولات غربی با درکی متفاوت از زمان شروع شد و جهت گیری آن به سمت آینده بود، ضمن آن که مناسبات موجود را نقد و حتی نفی می کرد، در حالی که تغییرات در جوامع خاورمیانه جهت گیری متفاوتی داشت. این جهت گیری نه فقط با درک متفاوت از زمان همراه نبود، بلکه در مواردی در صدد احیای گذشته بر می آمد. عموم، عمومی و | جوامع خاورمیانه، از جمله ایران، بدون شک در دو قرن گذشته شاهد تحولاتی بوده، لیکن محتوا و حتی شکل این تغییرات با دگرگونی های بنیادین غرب فرق داشته است. تحولات غربی با درکی متفاوت از زمان شروع شد و جهت گیری آن به سمت آینده بود، ضمن آن که مناسبات موجود را نقد و حتی نفی می کرد، در حالی که تغییرات در جوامع خاورمیانه جهت گیری متفاوتی داشت. این جهت گیری نه فقط با درک متفاوت از زمان همراه نبود، بلکه در مواردی در صدد احیای گذشته بر می آمد. عموم، عمومی و حوزهی عمومی با اشراف، دربار و روحانیون عموم مردم را نمایندگی می کردند و حوزهی عمومی همان حوزهی عمومی نمایندگی باقی ماند. حتی امروز نیز نمی توان از حوزهی عمومی به معنای غربی آن در ایران و دیگر جوامع خاورمیانه سخن گفت. طبقهی متوسط در حال شکل گیری و گروه بزرگ تحصیل کردگان ایرانی در عصر پهلولی نیز نتوانستند حوزهی عمومی سیاسی خاص خود را تشکیل دهند و خود را نمایندگی کنند. آنها نیز نمایندگی شدند... | ||
نتیجه کلی حاصل از این پژوهش نشان می دهد که مناسبات اجتماعی ایران برای تحول | نتیجه کلی حاصل از این پژوهش نشان می دهد که مناسبات اجتماعی ایران برای تحول جامعهی سنتی ایران به جامعهی مدنی با سرمشق گرفتن از غرب مناسب نبوده است. تحل حقوقی انجام شده مناسب با زایش عنصر شهروند با حقوق و وظایف مشخص نبوده است و مردم کشور هم چنان همان شاخص های حقوقی افراد مکلف و رعیتهای موظف در جوامع ماقبل سرمایه داری را داشته اند. جامعهی مدنی به منظور نمایندگی مصالح و منافع طبقات اجتماعی و در نهایت عموم شکل نگرفت، در نتیجه زمینهی جدایی دولت از جامعه فراهم نشد و جامعهی جماعتی هم چنان در قیمومیت حوزهی سیاسی و جلوهی آن حاکم سیاسی مستبد - باقی ماند. جامعهی جماعیت متشکل از گروههای ذی نغوذ تشکیل شد؛ گروه هایی که منافع و مصالحی خاص را نمایندگی می کردند. در نهایت این مناسبات الزاما به نوع دیگری از تحول انجامید که در اینجا از آن با عنوان سنت گرایی بازتابی نام برده می شود.<ref> [https://www.historylib.com/books/2357 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |