پرش به محتوا

عتقی، عبدالرحمن بن قاسم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:


او از موالى‌ منتسب‌ به‌ «عُتَقا» بود و این‌ لقب‌ به‌ جماعتى‌ از قبایلى‌ چند اطلاق‌ مى‌شد که‌ در زمان‌ رسول‌اکرم‌ (ص‌) بر آن‌ حضرت‌ تعرض‌ کرده‌، اسیر و سپس‌ به‌ دست‌ آن‌ بزرگوار آزاد شده‌ بودند.
او از موالى‌ منتسب‌ به‌ «عُتَقا» بود و این‌ لقب‌ به‌ جماعتى‌ از قبایلى‌ چند اطلاق‌ مى‌شد که‌ در زمان‌ رسول‌اکرم‌ (ص‌) بر آن‌ حضرت‌ تعرض‌ کرده‌، اسیر و سپس‌ به‌ دست‌ آن‌ بزرگوار آزاد شده‌ بودند.


==ولادت==
==ولادت==
خط ۵۷: خط ۵۶:
پدرش‌ دیوانى‌ِ صاحب‌ مقامى‌ بود که‌ پس‌ از مرگ‌، ماترکى‌ جهت‌ فرزندش‌ به‌ جای‌ گذارد و ابن‌ قاسم‌ آن‌ را در راه‌ طلب‌ علم‌ و سفرهایى‌ چند برای‌ استفاده‌ از محضر مالک‌ صرف‌ کرد. ابن‌ قاسم‌ مدت‌ 20 سال‌ نزد مالک‌ دانش‌ اندوخت.
پدرش‌ دیوانى‌ِ صاحب‌ مقامى‌ بود که‌ پس‌ از مرگ‌، ماترکى‌ جهت‌ فرزندش‌ به‌ جای‌ گذارد و ابن‌ قاسم‌ آن‌ را در راه‌ طلب‌ علم‌ و سفرهایى‌ چند برای‌ استفاده‌ از محضر مالک‌ صرف‌ کرد. ابن‌ قاسم‌ مدت‌ 20 سال‌ نزد مالک‌ دانش‌ اندوخت.


وی‌ افزون‌ بر مالک‌ نزد استادان‌ دیگری‌ نیز چون‌ ابن‌ ابى‌ حازم‌، ابن‌ ماجشون‌، ابومسعود ابن‌ اَشْرَس‌ و بکر بن‌ مضر به‌ آموختن‌ فقه‌ و حدیث‌ پرداخت‌.  
وی‌ افزون‌ بر مالک‌ نزد استادان‌ دیگری‌ نیز چون‌ [[ابن‌ ابى‌حازم‌]]، [[ابن‌ ماجشون‌]]، ابومسعود ابن‌ اَشْرَس‌ و بکر بن‌ مضر به‌ آموختن‌ فقه‌ و حدیث‌ پرداخت‌.  




==شاگردان==
==شاگردان==


افرادی‌ چون‌ حارث‌ بن‌ مسکین‌، ابن‌ عبدالحکم‌، سعید بن‌ تلید، یحیى‌ ابن‌ یحیى‌ اندلسى‌، سَحنون‌، اسد بن‌ فرات‌ و دیگران‌ از محضر او سود جسته‌، به‌ فراگیری‌ فقه‌ و حدیث‌ پرداختند.
افرادی‌ چون‌ حارث‌ بن‌ مسکین‌، ابن‌ عبدالحکم‌، سعید بن‌ تلید، یحیى‌ ابن‌ یحیى‌ اندلسى‌، [[سحنون|سَحنون‌]]، اسد بن‌ فرات‌ و دیگران‌ از محضر او سود جسته‌، به‌ فراگیری‌ فقه‌ و حدیث‌ پرداختند.


او یکى‌ از راویان‌ الموَطَأ مالک‌ بوده‌ و قاضى‌ عیاض‌ از قول‌ نسایى‌، ثبت‌ صحیح‌ وی‌ از الموطأ را بى‌بدیل‌ دانسته‌ و ابن‌ عبدالبر علاوه‌ بر تصریح‌ بر ضابط بودن‌ وی‌، روایتش‌ را صحیح‌ و کم‌خطا شمرده‌ است‌.
او یکى‌ از راویان‌ [[موطأ الإمام مالك|الموَطَأ مالک‌]] بوده‌ و [[قاضی عیاض، عیاض بن موسی|قاضى‌ عیاض‌]] از قول‌ [[نسائی، احمد بن علی|نسایى‌]]، ثبت‌ صحیح‌ وی‌ از [[موطأ الإمام مالك|الموطأ]] را بى‌بدیل‌ دانسته‌ و ابن‌ عبدالبر علاوه‌ بر تصریح‌ بر ضابط بودن‌ وی‌، روایتش‌ را صحیح‌ و کم‌خطا شمرده‌ است‌.


محمد فؤاد عبدالباقى‌ در تصحیح‌ متن‌ الموطأ از اجزاء باقى‌ مانده روایت‌ ابن‌ قاسم‌ نیز استفاده‌ کرده‌ است‌؛
[[عبدالباقی، محمد فؤاد|محمد فؤاد عبدالباقى‌]] در تصحیح‌ متن‌ [[موطأ الإمام مالك|الموطأ]] از اجزاء باقى‌ مانده روایت‌ ابن‌ قاسم‌ نیز استفاده‌ کرده‌ است‌؛
علاوه‌ بر این‌ در میان‌ شاگردان‌ مالک‌، وی‌ به‌ فقاهت‌ شهره‌ بوده‌، تا حدی‌ که‌ مالک‌ خود در قیاس‌ با شاگرد دیگرش‌ ابن‌ وهب‌، با لفظ «فقیه‌» از ابن‌ قاسم‌ یاد مى‌کند و قاضى‌ عیاض‌ ضمن‌ تأیید اینکه‌ او افقه‌ صحابه مالک‌ بوده‌، به‌ تبحرش‌ در خصوص‌ مسائل‌ مربوط به‌ معاملات‌ تأکید مى‌کند.
ابن‌ قاسم‌ از اولین‌ شاگردان‌ مالک‌ بود که‌ مذهب‌ او را به‌ مصر برد. وی‌ با همراهى‌ عبدالرحیم‌ بن‌ خالد بن‌ یزید، ابن‌ عبدالحکم‌ و دیگران‌، فقه‌ مالکى‌ را، تا زمان‌ غلبه فقه‌ شافعى‌ د رآن‌ دیار رایج‌ ساخت‌.


علاوه‌ بر این‌ در میان‌ شاگردان‌ [[مالک بن انس|مالک‌]]، وی‌ به‌ فقاهت‌ شهره‌ بوده‌، تا حدی‌ که‌ مالک‌ خود در قیاس‌ با شاگرد دیگرش‌ ابن‌ وهب‌، با لفظ «فقیه‌» از ابن‌ قاسم‌ یاد مى‌کند و قاضى‌ عیاض‌ ضمن‌ تأیید اینکه‌ او افقه‌ صحابه مالک‌ بوده‌، به‌ تبحرش‌ در خصوص‌ مسائل‌ مربوط به‌ معاملات‌ تأکید مى‌کند.


ابن‌ قاسم‌ از اولین‌ شاگردان‌ [[مالک بن انس|مالک‌]] بود که‌ مذهب‌ او را به‌ مصر برد. وی‌ با همراهى‌ عبدالرحیم‌ بن‌ خالد بن‌ یزید، ابن‌ عبدالحکم‌ و دیگران‌، فقه‌ مالکى‌ را، تا زمان‌ غلبه فقه‌ شافعى‌ د رآن‌ دیار رایج‌ ساخت‌.
== تدوین‌ فتاوی‌ ابن مالک==
== تدوین‌ فتاوی‌ ابن مالک==


نقش‌ عمده‌ای‌ که‌ ابن‌ قاسم‌ در تاریخ‌ مذهب‌ مالک‌ دارد، تدوین‌ فتاوی‌ اوست‌. البته‌ در تدوین‌ این‌ فتاوی‌ نباید نقش‌ دو تن‌ از شاگردان‌ او به‌ نام‌ اسد بن‌ فرات‌ و سحنون‌ بن‌ سعید را از یاد برد. اسد که‌ در راه‌ طلب‌ علم‌، در عراق‌ شاگردان‌ ابوحنیفه‌ چون‌ محمد بن‌ حسن‌ شیبانى‌ را درک‌ کرده‌ بود، پس‌ از مرگ‌ مالک‌، نزد اصحاب‌ وی‌ در مصر حضور یافت‌ و سرانجام‌، جهت‌ علم‌اندوزی‌ و یافتن‌ پاسخ‌ سؤالات‌ فقهى‌ در درس‌ ابن‌ قاسم‌ شرکت‌ کرد و آراء برگرفته‌ از وی‌ را در مجموعه‌ای‌ که‌ به‌ الاسدیه شناخته‌ مى‌شود، گرد آورد. ابن‌ قاسم‌ در بعضى‌ موارد در مقابل‌ سؤالات‌ اسد کلماتى‌ حاکى‌ از تردید، در نقل‌، بیان‌ مى‌داشت‌ (همچون‌ «اخال‌»، «اظن‌»، «احسب‌») و چون‌ مجموعه مزبور توسط اسد به‌ قیروان‌ برده‌ شد، به‌ سبب‌ وجود همین‌ کلمات‌ تردیدآمیز، مورد بى‌مهری‌ مردم‌ قرار گرفت‌.
نقش‌ عمده‌ای‌ که‌ ابن‌ قاسم‌ در تاریخ‌ مذهب‌ مالک‌ دارد، تدوین‌ فتاوی‌ اوست‌. البته‌ در تدوین‌ این‌ فتاوی‌ نباید نقش‌ دو تن‌ از شاگردان‌ او به‌ نام‌ اسد بن‌ فرات‌ و [[سحنون‌ بن‌ سعید]] را از یاد برد. اسد که‌ در راه‌ طلب‌ علم‌، در عراق‌ شاگردان‌ ابوحنیفه‌ چون‌ [[شیبانی، محمد بن حسن|محمد بن‌ حسن‌ شیبانى‌]] را درک‌ کرده‌ بود، پس‌ از مرگ‌ مالک‌، نزد اصحاب‌ وی‌ در مصر حضور یافت‌ و سرانجام‌، جهت‌ علم‌اندوزی‌ و یافتن‌ پاسخ‌ سؤالات‌ فقهى‌ در درس‌ ابن‌ قاسم‌ شرکت‌ کرد و آراء برگرفته‌ از وی‌ را در مجموعه‌ای‌ که‌ به‌ الاسدیه شناخته‌ مى‌شود، گرد آورد. ابن‌ قاسم‌ در بعضى‌ موارد در مقابل‌ سؤالات‌ اسد کلماتى‌ حاکى‌ از تردید، در نقل‌، بیان‌ مى‌داشت‌ (همچون‌ «اخال‌»، «اظن‌»، «احسب‌») و چون‌ مجموعه مزبور توسط اسد به‌ قیروان‌ برده‌ شد، به‌ سبب‌ وجود همین‌ کلمات‌ تردیدآمیز، مورد بى‌مهری‌ مردم‌ قرار گرفت‌.


به‌ هر صورت‌ این‌ اولین‌ گام‌ بود که‌ در راه‌ تدوین‌ فتاوی‌ مالک‌ از طریق‌ ابن‌ قاسم‌ - پس‌ از 179 ق‌ - برداشته‌ شد.
به‌ هر صورت‌ این‌ اولین‌ گام‌ بود که‌ در راه‌ تدوین‌ فتاوی‌ مالک‌ از طریق‌ ابن‌ قاسم‌ - پس‌ از 179 ق‌ - برداشته‌ شد.
خط ۸۰: خط ۷۹:
ابن‌ قاسم‌ المدونه را تأیید کرد و در نامه‌ای‌ به‌ اسد، کتابش‌ را منسوخ‌ خواند. اسد به‌ گفته ابن‌ قاسم‌ تن‌ نداد، اما مردم‌، گردآورده او را واگذارده‌ و المدونه را پذیرفتند.
ابن‌ قاسم‌ المدونه را تأیید کرد و در نامه‌ای‌ به‌ اسد، کتابش‌ را منسوخ‌ خواند. اسد به‌ گفته ابن‌ قاسم‌ تن‌ نداد، اما مردم‌، گردآورده او را واگذارده‌ و المدونه را پذیرفتند.
به‌ اظهار مالکى‌ از همان‌ اوایل‌، التفات‌ هر چه‌ بیشتر به‌ المدونه، از توجه‌ به‌ الاسدیه کاسته‌ بود، تا آنجا که‌ ابن‌ رشد با وصف‌ کتاب‌ سحنون‌، کتاب‌ اسد را به‌ گونه‌ای‌ منسوخ‌ مطرح‌ مى‌کند و سرانجام‌ ابن‌ حاجب‌، کتاب‌ اخیر را در عصر خود مهجور مى‌داند.
به‌ اظهار مالکى‌ از همان‌ اوایل‌، التفات‌ هر چه‌ بیشتر به‌ المدونه، از توجه‌ به‌ الاسدیه کاسته‌ بود، تا آنجا که‌ ابن‌ رشد با وصف‌ کتاب‌ سحنون‌، کتاب‌ اسد را به‌ گونه‌ای‌ منسوخ‌ مطرح‌ مى‌کند و سرانجام‌ ابن‌ حاجب‌، کتاب‌ اخیر را در عصر خود مهجور مى‌داند.
این‌ اثر که‌ قدر مسلم‌ پس‌ از 188ق‌ تدوین‌ یافته‌، در سالهای‌ 1324- 1325ق‌ توسط محمد ساسى‌ مغربى‌ در مصر به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
 
این‌ اثر که‌ قدر مسلم‌ پس‌ از 188ق‌ تدوین‌ یافته‌، در سالهای‌ 1324- 1325ق‌ توسط [[محمد ساسى‌ مغربى‌]] در مصر به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
 
در جای‌ جای‌ المدونه علاوه‌ بر آراء منقول‌ از مالک‌، نظرات‌ خود ابن‌ قاسم‌ نیز به‌ چشم‌ مى‌خورد. این‌ اظهار نظرها در مسائلى‌ است‌ که‌ مالک‌ به‌ آن‌ها نپرداخته‌ و نیاز به‌ پاسخ‌گویى‌ و گشایش‌ داشته‌ است‌.
در جای‌ جای‌ المدونه علاوه‌ بر آراء منقول‌ از مالک‌، نظرات‌ خود ابن‌ قاسم‌ نیز به‌ چشم‌ مى‌خورد. این‌ اظهار نظرها در مسائلى‌ است‌ که‌ مالک‌ به‌ آن‌ها نپرداخته‌ و نیاز به‌ پاسخ‌گویى‌ و گشایش‌ داشته‌ است‌.


ابن‌ قاسم‌ غالباً در این‌ موارد، با تصریح‌ به‌ اینکه‌ مالک‌ در این‌ باب‌ سخنى‌ نگفته‌، به‌ اجتهاد پرداخته‌ است‌.
ابن‌ قاسم‌ غالباً در این‌ موارد، با تصریح‌ به‌ اینکه‌ مالک‌ در این‌ باب‌ سخنى‌ نگفته‌، به‌ اجتهاد پرداخته‌ است‌.
در واقع‌ او در کلیات‌ تابع‌ مالک‌ بوده‌ و براساس‌ آن‌ کلیات‌، در مواردی‌ که‌ مالک‌ سکوت‌ کرده‌، به‌ استنباط پرداخته‌ است‌.
در واقع‌ او در کلیات‌ تابع‌ مالک‌ بوده‌ و براساس‌ آن‌ کلیات‌، در مواردی‌ که‌ مالک‌ سکوت‌ کرده‌، به‌ استنباط پرداخته‌ است‌.


== تمایلات‌ زهدگرایانه‌==
== تمایلات‌ زهدگرایانه‌==
خط ۹۱: خط ۹۲:
ابن‌ قاسم‌ تمایلات‌ زهدگرایانه‌ نیز داشته‌ است‌. او دوری‌ و پرهیز از صاحبان‌ مال‌ و قدرت‌ را بیشتر مى‌پسندیده‌ و حتى‌ نزدیکى‌ به‌ آنان‌ را عیب‌ مى‌دانسته‌ است‌، تا آنجا که‌ اموالى‌ را که‌ هارون‌الرشید به‌ وی‌ پیشکش‌ کرد، نپذیرفت.
ابن‌ قاسم‌ تمایلات‌ زهدگرایانه‌ نیز داشته‌ است‌. او دوری‌ و پرهیز از صاحبان‌ مال‌ و قدرت‌ را بیشتر مى‌پسندیده‌ و حتى‌ نزدیکى‌ به‌ آنان‌ را عیب‌ مى‌دانسته‌ است‌، تا آنجا که‌ اموالى‌ را که‌ هارون‌الرشید به‌ وی‌ پیشکش‌ کرد، نپذیرفت.


در میان‌ مشایخ‌ وی‌، از سلیمان‌ بن‌ قاسم‌ نامى‌، به‌ عنوان‌ شیخ‌ او در زهدیات‌ یاد شده‌ است‌، آنچنانکه‌ قاضى‌ عیاض‌ نقل‌ مى‌کند، ابن‌ قاسم‌ در فقه‌ به‌ مالک‌ و در ورع‌ و زهد به‌ سلیمان‌ اقتدا کرده‌ است‌.
در میان‌ مشایخ‌ وی‌، از سلیمان‌ بن‌ قاسم‌ نامى‌، به‌ عنوان‌ شیخ‌ او در زهدیات‌ یاد شده‌ است‌، آنچنانکه‌ [[قاضی عیاض، عیاض بن موسی|قاضى‌ عیاض‌]] نقل‌ مى‌کند، ابن‌ قاسم‌ در فقه‌ به‌ مالک‌ و در ورع‌ و زهد به‌ سلیمان‌ اقتدا کرده‌ است‌.


در طبقات‌ الاولیاء اشاره‌ای‌ است‌ بر اینکه‌ مردم‌ به‌ زیارت‌ قبر ابن‌ قاسم‌ مى‌رفتند و برای‌ اجابت‌ دعاهای‌ خود به‌ وی‌ متوسل‌ مى‌شدند.  
در طبقات‌ الاولیاء اشاره‌ای‌ است‌ بر اینکه‌ مردم‌ به‌ زیارت‌ قبر ابن‌ قاسم‌ مى‌رفتند و برای‌ اجابت‌ دعاهای‌ خود به‌ وی‌ متوسل‌ مى‌شدند.