۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
جز (جایگزینی متن - 'حاكم' به 'حاكم ') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
کتاب، مشتمل بر شرح و توضيح جنبههاى اخلاقى در زندگى فردى، اجتماعى و سياسى اميرالمؤمنين(ع) و بيان تعاملات و برخوردهاى مختلف آن حضرت بهعنوان الگويى شايسته براى عبد مؤمن، حاكم عادل و معارض حكيم است. | کتاب، مشتمل بر شرح و توضيح جنبههاى اخلاقى در زندگى فردى، اجتماعى و سياسى اميرالمؤمنين(ع) و بيان تعاملات و برخوردهاى مختلف آن حضرت بهعنوان الگويى شايسته براى عبد مؤمن، [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم]] عادل و معارض حكيم است. | ||
مطالب کتاب، در سه محور اساسى بيان شده است: | مطالب کتاب، در سه محور اساسى بيان شده است: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
2. اخلاقيات معارض؛ | 2. اخلاقيات معارض؛ | ||
3. اخلاقيات حاكم. | 3. اخلاقيات [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم]] . | ||
در جلد اول، مؤلف، صفاتى را كه يك فرد مؤمن بايد داشته باشد، بيان نموده و كلمات و جملات على(ع) را پيرامون اين صفات ذكر كرده و شرح داده است. | در جلد اول، مؤلف، صفاتى را كه يك فرد مؤمن بايد داشته باشد، بيان نموده و كلمات و جملات على(ع) را پيرامون اين صفات ذكر كرده و شرح داده است. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
مؤلف، در قسمت دوم، پيرامون اخلاقيات معارض سخن مىگويد و در آغاز چنين مىنويسد: | مؤلف، در قسمت دوم، پيرامون اخلاقيات معارض سخن مىگويد و در آغاز چنين مىنويسد: | ||
«گاهى معارضه، با حكم باطلى است كه هيچ حقى با آن نياميخته و گاهى با حقى است كه باطل با آن درآميخته است. اولى، مانند اينكه بيگانه، جايى را اشغال كند و با زور بر مردم حاكم گردد... در اين صورت مىبايست معارضه، فراگير و بىحد و مرز باشد، مگر حد و مرزهايى كه به ارزشهاى انسانى مربوط مىشود. دومى، مانند اينكه مردم، خود، حكومتى را انتخاب كنند، ولى آن حكومت از ستم عارى نباشد و حق را به شكل كامل اجرا نكند... در اين صورت بايد معارضه، محدود به حدود اخلاقى و موازين شرعى ويژه خود باشد». | «گاهى معارضه، با حكم باطلى است كه هيچ حقى با آن نياميخته و گاهى با حقى است كه باطل با آن درآميخته است. اولى، مانند اينكه بيگانه، جايى را اشغال كند و با زور بر مردم [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم]] گردد... در اين صورت مىبايست معارضه، فراگير و بىحد و مرز باشد، مگر حد و مرزهايى كه به ارزشهاى انسانى مربوط مىشود. دومى، مانند اينكه مردم، خود، حكومتى را انتخاب كنند، ولى آن حكومت از ستم عارى نباشد و حق را به شكل كامل اجرا نكند... در اين صورت بايد معارضه، محدود به حدود اخلاقى و موازين شرعى ويژه خود باشد». | ||
در ادامه، مؤلف، اين مطلب را با توجه به زندگى اجتماعى و سياسى و فردى اميرالمؤمنين و جايگاه وى، شرح و توضيح مىدهد و در اين زمينه، قضاياى مختلفى را كه در زمان آن حضرت رخ داده و نحوه برخورد او را با مشكلات داخلى و خارجى بيان مىكند. | در ادامه، مؤلف، اين مطلب را با توجه به زندگى اجتماعى و سياسى و فردى اميرالمؤمنين و جايگاه وى، شرح و توضيح مىدهد و در اين زمينه، قضاياى مختلفى را كه در زمان آن حضرت رخ داده و نحوه برخورد او را با مشكلات داخلى و خارجى بيان مىكند. | ||
جلد دوم کتاب، مشتمل است بر قسمت سوم؛ يعنى اخلاقيات حاكم كه بخش اصلى و مفصل کتاب است و مؤلف در ابتداى آن مىنويسد: «جامعه بشرى بهطور عام، داراى دو گروه است: | جلد دوم کتاب، مشتمل است بر قسمت سوم؛ يعنى اخلاقيات [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم]] كه بخش اصلى و مفصل کتاب است و مؤلف در ابتداى آن مىنويسد: «جامعه بشرى بهطور عام، داراى دو گروه است: [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم]] ان و محكومان... و ارتباط ممكن بين اينها از سه حال خارج نيست: استبدادى، هرج و مرجى و شورايى...». | ||
وى در ادامه، با استناد به آيات و روايات، حكومت شورايى را تنها حكومت حق و غير آن را باطل مىداند و از حقوق متقابلى كه حاكم و محكوم يا امام و امت بر يكديگر دارند، سخن مىگويد و مقولاتى مانند تأمين آزادىهاى گوناگون (همچون آزادى اظهار نظر، آزادى تشكيل اجتماعات و احزاب و آزادى معارضه و مخالفت) | وى در ادامه، با استناد به آيات و روايات، حكومت شورايى را تنها حكومت حق و غير آن را باطل مىداند و از حقوق متقابلى كه [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم]] و محكوم يا امام و امت بر يكديگر دارند، سخن مىگويد و مقولاتى مانند تأمين آزادىهاى گوناگون (همچون آزادى اظهار نظر، آزادى تشكيل اجتماعات و احزاب و آزادى معارضه و مخالفت) [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم]] يت مردم، قداست قانون، احترام به حقوق انسانى، اعتراف به حق معارضه، التزام به عدالت در ابعاد مختلف، سختگيرى به خود و به خويشان و به مسئولين و... را مورد بررسى قرار داده و در اين باره، از كلمات و سيره اميرالمؤمنين(ع) استفاده نموده است. | ||
مؤلف، در جلد سوم، به ذكر كلمات و جملاتى كه در باره حضرت على(ع) گفته شده، پرداخته است و در اين مورد به آيه ولايت، سخنانان پيامبر اسلام(ص)، سخن خود حضرت امير(ع)، سخنان معاصرين با آن حضرت، سخنان علماء و متفكرين و متأخرين متمسك شده است، سپس نامه امام به مالك اشتر را تحت عنوان «دستور الامام(ع)لحكام العدل»، در صد و ده بند بيان كرده و در ادامه، دعا و مناجات حضرت، وصاياى حضرت رسول(ص) به آن حضرت و آخرين وصيت حضرت را ذكر نموده است. | مؤلف، در جلد سوم، به ذكر كلمات و جملاتى كه در باره حضرت على(ع) گفته شده، پرداخته است و در اين مورد به آيه ولايت، سخنانان پيامبر اسلام(ص)، سخن خود حضرت امير(ع)، سخنان معاصرين با آن حضرت، سخنان علماء و متفكرين و متأخرين متمسك شده است، سپس نامه امام به مالك اشتر را تحت عنوان «دستور الامام(ع)لحكام العدل»، در صد و ده بند بيان كرده و در ادامه، دعا و مناجات حضرت، وصاياى حضرت رسول(ص) به آن حضرت و آخرين وصيت حضرت را ذكر نموده است. |
ویرایش