پرش به محتوا

كشف الأسرار و عدة الأبرار: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'میبدی، ابوالفضل رشیدالدین' به 'میبدی، احمد بن محمد'
جز (جایگزینی متن - 'کشف الاسرار و عدة الابرار' به 'كشف الأسرار و عدة الأبرار')
جز (جایگزینی متن - 'میبدی، ابوالفضل رشیدالدین' به 'میبدی، احمد بن محمد')
خط ۸: خط ۸:
[[انصاری، عبدالله بن محمد]] (نویسنده)
[[انصاری، عبدالله بن محمد]] (نویسنده)


[[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی، احمد بن محمد]] (نویسنده)
[[میبدی، احمد بن محمد|میبدی، احمد بن محمد]] (نویسنده)


[[حکمت، علی‌اصغر]] (اهتمام)
[[حکمت، علی‌اصغر]] (اهتمام)
خط ۳۷: خط ۳۷:
{{کاربردهای دیگر|كشف الأسرار (ابهام زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|كشف الأسرار (ابهام زدایی)}}


'''كشف الأسرار و عدة الأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)'''، تأليف [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ابوالفضل، رشيدالدين ميبدى]] بر اساس [[كشف الأسرار و عدة الأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)|تفسير خواجه عبدالله انصارى]]، منبعى غنى از تفسير، تأويل، معارف اسلامى، شعر و ادب عربى و فارسى است. در بين ترجمه‌ها و تفسيرهاى معتبر قرآن به زبان فارسى، «كشف الأسرار» ارزشى والا و مقامى خاص دارد.
'''كشف الأسرار و عدة الأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)'''، تأليف [[میبدی، احمد بن محمد|ابوالفضل، رشيدالدين ميبدى]] بر اساس [[كشف الأسرار و عدة الأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)|تفسير خواجه عبدالله انصارى]]، منبعى غنى از تفسير، تأويل، معارف اسلامى، شعر و ادب عربى و فارسى است. در بين ترجمه‌ها و تفسيرهاى معتبر قرآن به زبان فارسى، «كشف الأسرار» ارزشى والا و مقامى خاص دارد.
اين كتاب را [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ميبدى]] در اوايل سال 520، آغاز كرده است و سرمشق او در اين كار، تفسير معروف [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] بوده است كه متأسفانه اكنون به‌تمامى در دسترس نيست و احتمال دارد كه در اثر حوادث روزگار از ميان رفته باشد.
اين كتاب را [[میبدی، احمد بن محمد|ميبدى]] در اوايل سال 520، آغاز كرده است و سرمشق او در اين كار، تفسير معروف [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] بوده است كه متأسفانه اكنون به‌تمامى در دسترس نيست و احتمال دارد كه در اثر حوادث روزگار از ميان رفته باشد.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۲: خط ۵۲:
«كتاب فريد عصر و وحيد دهر، شيخ‌الاسلام، ابواسماعيل، عبدالله بن محمد بن على انصارى را در تفسير قرآن و كشف معانى آن خواندم كه در لفظ و معنى و تحقيق و زيبايى به حد اعجاز رسيده بود، ولى چون در نهايت ايجاز و كوتاهى بود، مقصود آموزندگان و رهروان از آن برآورده نمى‌شد، پس به شرح و تفصيل آن پرداختم.»
«كتاب فريد عصر و وحيد دهر، شيخ‌الاسلام، ابواسماعيل، عبدالله بن محمد بن على انصارى را در تفسير قرآن و كشف معانى آن خواندم كه در لفظ و معنى و تحقيق و زيبايى به حد اعجاز رسيده بود، ولى چون در نهايت ايجاز و كوتاهى بود، مقصود آموزندگان و رهروان از آن برآورده نمى‌شد، پس به شرح و تفصيل آن پرداختم.»


تفسير خواجه هم‌اكنون در دست نيست، ولى چهل سال پس از وفات [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله]]، در دست [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ميبدى]] بوده و او آن را شالوده كار خود در نوشتن «كشف الأسرار» قرار داده و در بسيارى جاها از خواجه به القاب پير طريقت، عالم طريقت و جمال اهل حقيقت، شيخ‌الاسلام انصارى و... ياد و سخنانش را نقل كرده است. در نوبت سوم تفسير كه جنبه عرفانى دارد، همه جا آهنگ سخن خواجه به گوش مى‌رسد كه مى‌توان گفت يا عين كلام اوست يا با تصرف‌هايى، نقل گفتار او و يا ملهم از افاضات و شيوه بيان اوست.
تفسير خواجه هم‌اكنون در دست نيست، ولى چهل سال پس از وفات [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله]]، در دست [[میبدی، احمد بن محمد|ميبدى]] بوده و او آن را شالوده كار خود در نوشتن «كشف الأسرار» قرار داده و در بسيارى جاها از خواجه به القاب پير طريقت، عالم طريقت و جمال اهل حقيقت، شيخ‌الاسلام انصارى و... ياد و سخنانش را نقل كرده است. در نوبت سوم تفسير كه جنبه عرفانى دارد، همه جا آهنگ سخن خواجه به گوش مى‌رسد كه مى‌توان گفت يا عين كلام اوست يا با تصرف‌هايى، نقل گفتار او و يا ملهم از افاضات و شيوه بيان اوست.


مؤلف، ديباچه كلام خود را به‌خوبى مى‌گشايد و با نگارش جمله «خير كلمات الشكر ما افتتح به القرآن من الحمد، فالحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام على رسوله محمد و آله اجمعين...»<ref>ج 1/1</ref>، عمل به اين سخن مروى از صاحب شريعت، رسول خاتم(ص) كرده است كه فرمود: «به هنگام درود فرستادن بر من، آن را ناقص نگوييد، بلكه بر خاندان من نيز درود فرستيد و آنان را از من جدا مسازید، همانا كه در روز قيامت تمامى سبب‌ها و نسب‌ها جز سبب و نسب من، بريده خواهد شد».
مؤلف، ديباچه كلام خود را به‌خوبى مى‌گشايد و با نگارش جمله «خير كلمات الشكر ما افتتح به القرآن من الحمد، فالحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام على رسوله محمد و آله اجمعين...»<ref>ج 1/1</ref>، عمل به اين سخن مروى از صاحب شريعت، رسول خاتم(ص) كرده است كه فرمود: «به هنگام درود فرستادن بر من، آن را ناقص نگوييد، بلكه بر خاندان من نيز درود فرستيد و آنان را از من جدا مسازید، همانا كه در روز قيامت تمامى سبب‌ها و نسب‌ها جز سبب و نسب من، بريده خواهد شد».


[[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ميبدى]] در ديباچه، برخلاف دانشمندان اهل سنت، بر اصحاب درود نمى‌فرستد و از شيوه انديشمندان شيعى و تفاسير شيعه پيروى مى‌نمايد.
[[میبدی، احمد بن محمد|ميبدى]] در ديباچه، برخلاف دانشمندان اهل سنت، بر اصحاب درود نمى‌فرستد و از شيوه انديشمندان شيعى و تفاسير شيعه پيروى مى‌نمايد.


اساس كار [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ميبدى]] در اين تفسير، آن است كه هر آيه‌اى را سه بار مطرح مى‌كند:
اساس كار [[میبدی، احمد بن محمد|ميبدى]] در اين تفسير، آن است كه هر آيه‌اى را سه بار مطرح مى‌كند:


#در نوبت اول، معنى تحت اللفظى آيه (و در عين حال، سليس و روان آن) را مى‌آورد. در اين قسمت، لغات و تركيبات بسيار جالب فارسى در مقابل كلمات عربى آمده است و شايسته تحقيق و تدقيق بسيار است. مهم‌ترين نكته‌اى كه در اين نوبت به چشم مى‌خورد، برابرهاى پارسى است كه [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ميبدى]] در برگرداندن برخى از لغت‌هاى قرآن آورده و بسا كه بعضى از آنها، نوساخته خود اوست و نمودارى است از شيوه واژه‌سازى پيشينيان.
#در نوبت اول، معنى تحت اللفظى آيه (و در عين حال، سليس و روان آن) را مى‌آورد. در اين قسمت، لغات و تركيبات بسيار جالب فارسى در مقابل كلمات عربى آمده است و شايسته تحقيق و تدقيق بسيار است. مهم‌ترين نكته‌اى كه در اين نوبت به چشم مى‌خورد، برابرهاى پارسى است كه [[میبدی، احمد بن محمد|ميبدى]] در برگرداندن برخى از لغت‌هاى قرآن آورده و بسا كه بعضى از آنها، نوساخته خود اوست و نمودارى است از شيوه واژه‌سازى پيشينيان.
#:علاوه بر اين، دقت و توجهى ويژه به ريزه‌كارى‌ها و ظرائف موجود در آيات قرآن شده است و سعى شده كه آن ظرائف، در ترجمه نيز منعكس گردد.
#:علاوه بر اين، دقت و توجهى ويژه به ريزه‌كارى‌ها و ظرائف موجود در آيات قرآن شده است و سعى شده كه آن ظرائف، در ترجمه نيز منعكس گردد.
#:البته مى‌دانيم كه گذشت زمان و دگرگونى زبان، برخى از كاربردهاى لفظى «كشف الأسرار» و امثال آن را منسوخ كرده است و گاه تركيب‌ها يا تعبيرهايى كه در اين‌گونه آثار آمده، در نثر امروز خوشايند نيست و نبايد به كار رود، اما نكات قابل توجه و ريزه‌كارى‌هاى پسنديده هم در آنها اندك نيست كه مى‌توان به كار بست و بدين طريق پيام آسمانى قرآن را زيبا و رسا، مؤثر و گويا به پارسى برگرداند.
#:البته مى‌دانيم كه گذشت زمان و دگرگونى زبان، برخى از كاربردهاى لفظى «كشف الأسرار» و امثال آن را منسوخ كرده است و گاه تركيب‌ها يا تعبيرهايى كه در اين‌گونه آثار آمده، در نثر امروز خوشايند نيست و نبايد به كار رود، اما نكات قابل توجه و ريزه‌كارى‌هاى پسنديده هم در آنها اندك نيست كه مى‌توان به كار بست و بدين طريق پيام آسمانى قرآن را زيبا و رسا، مؤثر و گويا به پارسى برگرداند.
خط ۶۹: خط ۶۹:
#:در اين كتاب، رد بر فلاسفه و زنادقه و جهميه و ديگر فرق نيز به چشم مى‌خورد كه براى كسانى كه به ملل و نحل اهتمام مى‌ورزند، اين ايرادها سودمند است.
#:در اين كتاب، رد بر فلاسفه و زنادقه و جهميه و ديگر فرق نيز به چشم مى‌خورد كه براى كسانى كه به ملل و نحل اهتمام مى‌ورزند، اين ايرادها سودمند است.
#:بيشتر اشعار عربى كه در اين كتاب به كار رفته، يا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و يا به نثر روان رسايى به فارسى برگردانده شده و اين مطلب، وقتى با ترجمه تحت اللفظى آيات و احاديث ضميمه شود، مترجمان عربى و دانشجويان ادب فارسى و عربى را سود بسيار مى‌بخشد.
#:بيشتر اشعار عربى كه در اين كتاب به كار رفته، يا ترجمه شعرى آن پس از آن آورده شده و يا به نثر روان رسايى به فارسى برگردانده شده و اين مطلب، وقتى با ترجمه تحت اللفظى آيات و احاديث ضميمه شود، مترجمان عربى و دانشجويان ادب فارسى و عربى را سود بسيار مى‌بخشد.
#:در اين بخش، عشق و محبت [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ميبدى]] به خاندان پيامبر گرامى(ص) تبلور مى‌نمايد و فضايل بى‌شمارى را به‌عنوان شأن نزول آيات، ويژه پنج تن آل عبا و اصحاب كسا نقل مى‌نمايد و جلوه‌هاى زيادى از ولايت را متجلى مى‌سازد.
#:در اين بخش، عشق و محبت [[میبدی، احمد بن محمد|ميبدى]] به خاندان پيامبر گرامى(ص) تبلور مى‌نمايد و فضايل بى‌شمارى را به‌عنوان شأن نزول آيات، ويژه پنج تن آل عبا و اصحاب كسا نقل مى‌نمايد و جلوه‌هاى زيادى از ولايت را متجلى مى‌سازد.
#در نوبت سوم، چند آيه را كه در نوبت اول آورده، از نظر عرفانى مورد بحث قرار مى‌دهد. در اين قسمت، به اشعار عربى و فارسى فراوانى برمى‌خوريم كه تفسير را از حالت يك‌نواختى بيرون مى‌آورد و هنر نويسندگى و ذوق [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ميبدى]] و تأثر او از خواجه عبدالله را نشان مى‌دهد و اين قسمت را بايد شاهكارى در تفسير و نويسندگى و ذوقيات دانست، اما چنان‌كه اشاره شد همه آيات قرآنى در اين قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آيه‌اى در نوبت دوم مطرح نمى‌شود كه البته اين، به‌ندرت اتفاق مى‌افتد.
#در نوبت سوم، چند آيه را كه در نوبت اول آورده، از نظر عرفانى مورد بحث قرار مى‌دهد. در اين قسمت، به اشعار عربى و فارسى فراوانى برمى‌خوريم كه تفسير را از حالت يك‌نواختى بيرون مى‌آورد و هنر نويسندگى و ذوق [[میبدی، احمد بن محمد|ميبدى]] و تأثر او از خواجه عبدالله را نشان مى‌دهد و اين قسمت را بايد شاهكارى در تفسير و نويسندگى و ذوقيات دانست، اما چنان‌كه اشاره شد همه آيات قرآنى در اين قسمت مطرح نشده است و گاهى هم آيه‌اى در نوبت دوم مطرح نمى‌شود كه البته اين، به‌ندرت اتفاق مى‌افتد.


مؤلف، در نوبت سوم، مطالب شيرين و دل‌پذير و داستان‌هاى اخلاقى فراوانى را آورده است؛ داستان‌هايى كه سخت‌ترين دل‌ها را نرم مى‌كند و آدمى هنگام مطالعه آن‌ها خود را فراموش مى‌نمايد. اين داستان‌هاى جذاب و حكايات جالب، اگر گردآورى شود، خود مجموعه نفيسى از حكمت و عرفان عملى خواهد بود و براى آنان كه با آثار مولوى، حافظ و عطار دمسازند و با اصطلاحات عرفانى آشنايند، بسيار دل‌پذير و روح‌بخش خواهد بود.
مؤلف، در نوبت سوم، مطالب شيرين و دل‌پذير و داستان‌هاى اخلاقى فراوانى را آورده است؛ داستان‌هايى كه سخت‌ترين دل‌ها را نرم مى‌كند و آدمى هنگام مطالعه آن‌ها خود را فراموش مى‌نمايد. اين داستان‌هاى جذاب و حكايات جالب، اگر گردآورى شود، خود مجموعه نفيسى از حكمت و عرفان عملى خواهد بود و براى آنان كه با آثار مولوى، حافظ و عطار دمسازند و با اصطلاحات عرفانى آشنايند، بسيار دل‌پذير و روح‌بخش خواهد بود.


يكى از استفاده‌هاى شايانى كه [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ميبدى]] در اين قسمت، از [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] نموده، مناجات در قالب نثر مسجع است. مقايسه مناجات‌هاى مشترك ميان «[[طبقات الصوفية (للسلمي)|طبقات الصوفية]]» (اثر [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]]) و «كشف الأسرار» از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پيش از مناجات‌ها، غير از وحدت گوينده، وحدت حال و مقام او را نيز نشان مى‌دهد با اين تفاوت كه در «[[طبقات الصوفية (للسلمي)|طبقات الصوفية]]» بيشتر مناجات‌ها به دنبال يك‌ديگر آمده است و بسيار طولانى‌تر از مناجات‌هاى كشف الأسرار است و بخش كمتر مناجات‌ها به‌صورت قطعات كوتاه وجود دارد.
يكى از استفاده‌هاى شايانى كه [[میبدی، احمد بن محمد|ميبدى]] در اين قسمت، از [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]] نموده، مناجات در قالب نثر مسجع است. مقايسه مناجات‌هاى مشترك ميان «[[طبقات الصوفية (للسلمي)|طبقات الصوفية]]» (اثر [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]]) و «كشف الأسرار» از نظر موضع و مقام و ارتباط آنها با مطالب پيش از مناجات‌ها، غير از وحدت گوينده، وحدت حال و مقام او را نيز نشان مى‌دهد با اين تفاوت كه در «[[طبقات الصوفية (للسلمي)|طبقات الصوفية]]» بيشتر مناجات‌ها به دنبال يك‌ديگر آمده است و بسيار طولانى‌تر از مناجات‌هاى كشف الأسرار است و بخش كمتر مناجات‌ها به‌صورت قطعات كوتاه وجود دارد.


در «كشف الأسرار»، مناجات‌هاى طولانى كه سجع و قرينه آن‌ها تا آخر يكى باشد، تقريبا وجود ندارد. در اين كتاب، مناجات‌ها در قالب قطعات كوتاه و چندبندى ايراد شده است و حتى مناجات‌هاى طولانى و دراز «[[طبقات الصوفية (للسلمي)|طبقات الصوفية]]»، در بخش‌هاى مختلف و به‌صورت پراكنده و كوتاه آمده است.
در «كشف الأسرار»، مناجات‌هاى طولانى كه سجع و قرينه آن‌ها تا آخر يكى باشد، تقريبا وجود ندارد. در اين كتاب، مناجات‌ها در قالب قطعات كوتاه و چندبندى ايراد شده است و حتى مناجات‌هاى طولانى و دراز «[[طبقات الصوفية (للسلمي)|طبقات الصوفية]]»، در بخش‌هاى مختلف و به‌صورت پراكنده و كوتاه آمده است.