پرش به محتوا

قرآن کريم (ترجمه میبدی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'میبدی، ابوالفضل رشیدالدین' به 'میبدی، احمد بن محمد'
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'میبدی، ابوالفضل رشیدالدین' به 'میبدی، احمد بن محمد')
خط ۵: خط ۵:
| پدیدآورندگان
| پدیدآورندگان
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین]] (نويسنده)
[[میبدی، احمد بن محمد]] (نويسنده)
[[ملک ثابت، مهدی]] (تصحیح و مقابله)
[[ملک ثابت، مهدی]] (تصحیح و مقابله)
[[رواقی، علی]] (تصحیح و مقابله)
[[رواقی، علی]] (تصحیح و مقابله)
خط ۲۸: خط ۲۸:
}}
}}
{{کاربردهای دیگر|ترجمه قرآن (ابهام‌ زدایی)}}
{{کاربردهای دیگر|ترجمه قرآن (ابهام‌ زدایی)}}
'''قرآن کریم، ترجمه ابوالفضل رشیدالدین میبدی'''، نوشته [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|ابوالفضل احمد بن ابو سعد بن احمد بن مهریزد میبدى]] (متوفای 530ق) از عارفان بنام سده پنجم و ششم هجری است که به خط [[محمدحسین بن علی عسكر ارسنجانی]] (1300 ق) و با تصحیح و مقابلۀ [[ملک ثابت، مهدی|مهدی ملك ثابت]] و [[رواقی، علی|علی رواقی]] چاپ شده است.  
'''قرآن کریم، ترجمه ابوالفضل رشیدالدین میبدی'''، نوشته [[میبدی، احمد بن محمد|ابوالفضل احمد بن ابو سعد بن احمد بن مهریزد میبدى]] (متوفای 530ق) از عارفان بنام سده پنجم و ششم هجری است که به خط [[محمدحسین بن علی عسكر ارسنجانی]] (1300 ق) و با تصحیح و مقابلۀ [[ملک ثابت، مهدی|مهدی ملك ثابت]] و [[رواقی، علی|علی رواقی]] چاپ شده است.  


این ترجمه، نخستین بخش یا «نوبة الأولی» از بخش‌های سه‌گانۀ تفسیر «[[كشف الأسرار و عدة الأبرار|کشف الأسرار]]» [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] است؛ او در «مجلس» یا «نوبت اول» به ترجمۀ فارسی آیات و با ارائۀ معنای صریح و بدون پیرایۀ آن‌ها پرداخته است. این ترجمه را در جنب ترجمه [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|تفسیر طبری]] و [[تفسیر سورآبادی]]، می‌توان جزو بهترین ترجمه‌های فارسی کهن قرآن کریم برشمرد. اشکال این ترجمه و همه ترجمه‌های کهن این است که تحت‌اللفظی است و اجزای کلام در نثر ترجمه در محل طبیعی خود قرار نگرفته است. از سوی دیگر این ترجمه‌ها بدون نوسازی برای خواننده متوسط‌الحال امروزی مفهوم نیست؛ نوبت دوم، تفسیر به معنای متعارف است که بحث‌هایی را در وجوه معانی، قرائت‌های مشهور، سبب نزول، بیان احکام، ذکر اخبار و آثار آیات و مانند آن دربردارد؛ و در نوبت یا مجلس سوم، از رموز کلام عارفان و اشارات صوفیان پرده برداشته و بیش از همه به نقل سخنان [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] می‌پردازد. او تأویلاتش را از آیات قرآنی با نثری مسجع و آهنگین بیان می‌کند.<ref>ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین</ref>‏
این ترجمه، نخستین بخش یا «نوبة الأولی» از بخش‌های سه‌گانۀ تفسیر «[[كشف الأسرار و عدة الأبرار|کشف الأسرار]]» [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] است؛ او در «مجلس» یا «نوبت اول» به ترجمۀ فارسی آیات و با ارائۀ معنای صریح و بدون پیرایۀ آن‌ها پرداخته است. این ترجمه را در جنب ترجمه [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|تفسیر طبری]] و [[تفسیر سورآبادی]]، می‌توان جزو بهترین ترجمه‌های فارسی کهن قرآن کریم برشمرد. اشکال این ترجمه و همه ترجمه‌های کهن این است که تحت‌اللفظی است و اجزای کلام در نثر ترجمه در محل طبیعی خود قرار نگرفته است. از سوی دیگر این ترجمه‌ها بدون نوسازی برای خواننده متوسط‌الحال امروزی مفهوم نیست؛ نوبت دوم، تفسیر به معنای متعارف است که بحث‌هایی را در وجوه معانی، قرائت‌های مشهور، سبب نزول، بیان احکام، ذکر اخبار و آثار آیات و مانند آن دربردارد؛ و در نوبت یا مجلس سوم، از رموز کلام عارفان و اشارات صوفیان پرده برداشته و بیش از همه به نقل سخنان [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] می‌پردازد. او تأویلاتش را از آیات قرآنی با نثری مسجع و آهنگین بیان می‌کند.<ref>ر.ک: خرمشاهی، بهاءالدین</ref>‏


البته، ترجمه کلام وحی به دست کسی از اهل سنت که قرآن را قدیم می‌داند، خود مانع از آن می‌شود که سیمای فقهی، کلامی و عرفانی مترجم بتواند بخوبی از میان متن ترجمه جِلوه کند. با این حال، او با چیره‌دستی که در حوزه واژگان عصر خود داشته است، ترجمه‌ای استادانه، روان و روشمند از قرآن بر جای گذاشته است. او در کار خویش، به ترجمه‌های پیش از خود، مانند ترجمه تفسیر طبری، نگاهی افکنده است؛ اما نه اینکه از آن‌ها بی چون و جرا پیروی نموده و از روش خود دست کشیده باشد.<ref>ر.ک: مهیار، محمد، ص365-364</ref>‏
البته، ترجمه کلام وحی به دست کسی از اهل سنت که قرآن را قدیم می‌داند، خود مانع از آن می‌شود که سیمای فقهی، کلامی و عرفانی مترجم بتواند بخوبی از میان متن ترجمه جِلوه کند. با این حال، او با چیره‌دستی که در حوزه واژگان عصر خود داشته است، ترجمه‌ای استادانه، روان و روشمند از قرآن بر جای گذاشته است. او در کار خویش، به ترجمه‌های پیش از خود، مانند ترجمه تفسیر طبری، نگاهی افکنده است؛ اما نه اینکه از آن‌ها بی چون و جرا پیروی نموده و از روش خود دست کشیده باشد.<ref>ر.ک: مهیار، محمد، ص365-364</ref>‏


از آنجا که مترجمان، هنگام ترجمه قرآن محتاط خواهند بود كه برای حفظ امانت، آن را واژه به واژه ترجمه كنند، این وسواس، دغدغه و دقت سبب می‌شود كه زیبایی كلام قرآن فدای دقت و امانت شود. با این حال، [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] جهشی در این باره انجام داده است تا به خود در سنت ترجمه، آزادی ببخشد. دریغ که تلاش [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] در این باره از سوی مترجمان پس از وی دنبال نشده است و آنان به همان قیود و سبك ترجمه تحت‌اللفظی پیشین بازگشتند. اگر مترجمان در هر قرن، به اندازه [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] از طبری فاصله گرفته بودند، امروز نیازمند شمار فراوانی از ترجمه‌های قرآن به فارسی نبودیم. نثر فارسی [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] ظرافت و لطافت نثر [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه‌ عبدالله انصاری]] را در سبك خود دارا است و آن را حفظ كرده است. امروزه هیچ مترجمی از مراجعه به [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] بی‌نیاز نیست و تدوین لغت‌نامه قرآن بر اساس ترجمه میبدی، بایسته گشته است.<ref>ر.ک: حداد عادل، غلام‌علی</ref>
از آنجا که مترجمان، هنگام ترجمه قرآن محتاط خواهند بود كه برای حفظ امانت، آن را واژه به واژه ترجمه كنند، این وسواس، دغدغه و دقت سبب می‌شود كه زیبایی كلام قرآن فدای دقت و امانت شود. با این حال، [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] جهشی در این باره انجام داده است تا به خود در سنت ترجمه، آزادی ببخشد. دریغ که تلاش [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] در این باره از سوی مترجمان پس از وی دنبال نشده است و آنان به همان قیود و سبك ترجمه تحت‌اللفظی پیشین بازگشتند. اگر مترجمان در هر قرن، به اندازه [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] از طبری فاصله گرفته بودند، امروز نیازمند شمار فراوانی از ترجمه‌های قرآن به فارسی نبودیم. نثر فارسی [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] ظرافت و لطافت نثر [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه‌ عبدالله انصاری]] را در سبك خود دارا است و آن را حفظ كرده است. امروزه هیچ مترجمی از مراجعه به [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] بی‌نیاز نیست و تدوین لغت‌نامه قرآن بر اساس ترجمه میبدی، بایسته گشته است.<ref>ر.ک: حداد عادل، غلام‌علی</ref>


‏نکته درخور توجه در این ترجمه، این است که زبان ترجمه در «نوبت اول» با زبان «نوبت دوم و سوم» هم از نظر واژگان اختلاف فاحش دارد و هم از نظر ساختارِ دستوری؛ در نوبت اول، ساختار عبارت‌ها فارسی نیست زیرا او آیات الهی را بخش‌بخش و گاه کلمه به کلمه ترجمه کرده و خود می‌دانسته که از آن‌گونه ترتیب، جملۀ فارسی درستی فراهم نمی‌آید. از این جهت، ژرف‌ساختِ ترجمۀ [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] با ترجمه رسمی معروف به ترجمه «تفسیر طبری» تفاوت چندانی ندارد. البته [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] گه‌گاه، با تغییردادن جای افعال، جمله‌های خود را اندکی فارسی‌تر گردانیده است. همچنین، در بیشتر جاها، کلمه‌ای یا جمله‌ای را به ترجمۀ رسمی خود افزوده است و با این کار، جمله‌های پیچیده‌ای که در ترجمۀ رسمی دچار گنگی مطلق‌اند، در اثر او مفهوم شده‌اند.<ref>ر.ک: دشتی، مهدی، ص38،40</ref>‏  
‏نکته درخور توجه در این ترجمه، این است که زبان ترجمه در «نوبت اول» با زبان «نوبت دوم و سوم» هم از نظر واژگان اختلاف فاحش دارد و هم از نظر ساختارِ دستوری؛ در نوبت اول، ساختار عبارت‌ها فارسی نیست زیرا او آیات الهی را بخش‌بخش و گاه کلمه به کلمه ترجمه کرده و خود می‌دانسته که از آن‌گونه ترتیب، جملۀ فارسی درستی فراهم نمی‌آید. از این جهت، ژرف‌ساختِ ترجمۀ [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] با ترجمه رسمی معروف به ترجمه «تفسیر طبری» تفاوت چندانی ندارد. البته [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] گه‌گاه، با تغییردادن جای افعال، جمله‌های خود را اندکی فارسی‌تر گردانیده است. همچنین، در بیشتر جاها، کلمه‌ای یا جمله‌ای را به ترجمۀ رسمی خود افزوده است و با این کار، جمله‌های پیچیده‌ای که در ترجمۀ رسمی دچار گنگی مطلق‌اند، در اثر او مفهوم شده‌اند.<ref>ر.ک: دشتی، مهدی، ص38،40</ref>‏  


==چگونگی ترجمۀ واژه‌های قرآنی==
==چگونگی ترجمۀ واژه‌های قرآنی==
[[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] در ترجمۀ خود، هم کوشیده است که ترتیب الفاظ قرآن را حفظ کند و هم خواسته است به گونه‌ای از آن تنگنا به در آید؛ از این رو، گاه فعل جمله را به سیاق فارسی در آخر جمله نهاده است و در بسیاری جاها، چندین کلمۀ تفسیرگونه به ترجمه افزوده است.<ref>ر.ک: مرتضایی، عزت‌الله، ص58-57</ref>[[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|‏میبدی]] در بخش نخست، آیه‌های قرآن را با اختصار و رعایت امانت به فارسی روان ترجمه کرده است؛ به گونه‌ای که از واژه‌های اصیل فارسی و ترکیب‌های زیبای آن بهره‌های فراوان برده است تا آنجا که می‌توان آن را فرهنگ‌واژۀ ارزشمندی به شمار آورد.   
[[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] در ترجمۀ خود، هم کوشیده است که ترتیب الفاظ قرآن را حفظ کند و هم خواسته است به گونه‌ای از آن تنگنا به در آید؛ از این رو، گاه فعل جمله را به سیاق فارسی در آخر جمله نهاده است و در بسیاری جاها، چندین کلمۀ تفسیرگونه به ترجمه افزوده است.<ref>ر.ک: مرتضایی، عزت‌الله، ص58-57</ref>[[میبدی، احمد بن محمد|‏میبدی]] در بخش نخست، آیه‌های قرآن را با اختصار و رعایت امانت به فارسی روان ترجمه کرده است؛ به گونه‌ای که از واژه‌های اصیل فارسی و ترکیب‌های زیبای آن بهره‌های فراوان برده است تا آنجا که می‌توان آن را فرهنگ‌واژۀ ارزشمندی به شمار آورد.   


او از ترکیب‌ واژه‌ها، برابرنهاده‌های تازه‌ای آفریده است. ترکیب‌هایی مانند ابریق=آبریز؛ آّب‌دستان در آیۀ «بِأَكۡوَابٖ وَ أَبَارِیقَ»: می‌گردانند بر سر ایشان صراحی و کوزاوری‌ها بی‌گوشه و آب‌دستان‌ها با گوشه و دسته.
او از ترکیب‌ واژه‌ها، برابرنهاده‌های تازه‌ای آفریده است. ترکیب‌هایی مانند ابریق=آبریز؛ آّب‌دستان در آیۀ «بِأَكۡوَابٖ وَ أَبَارِیقَ»: می‌گردانند بر سر ایشان صراحی و کوزاوری‌ها بی‌گوشه و آب‌دستان‌ها با گوشه و دسته.
خط ۴۹: خط ۴۹:
مطابقت مسند با مسندٌ‌ الیهِ جمع ذی‌روح: در دستگاه مطابقۀ زبان فارسی اگر مسند الیه جاندار باشد، فعل با آن در جمع و اِفراد مطابقت می‌کند. اما مسند یا مفعول همیشه مفرد است. این انطباق تحت تأثیر زبان عربی در کشف الأسرار نمود یافته است. در جمله‌های مختوم به فعل ربطی هرگاه مسند الیه جمع ذی روح باشد، علاوه بر رابطه، گاه مسند هم جمع می‌آید؛ مانند «مِنهُمُ الصالِحُونَ (اعراف،168)»: هست از ایشان که مسلمانان‌اند و نیکان؛ و مانند «إنَّکُم مُجرِمُونَ(مرسلات46)»: شما بدکردارانید.
مطابقت مسند با مسندٌ‌ الیهِ جمع ذی‌روح: در دستگاه مطابقۀ زبان فارسی اگر مسند الیه جاندار باشد، فعل با آن در جمع و اِفراد مطابقت می‌کند. اما مسند یا مفعول همیشه مفرد است. این انطباق تحت تأثیر زبان عربی در کشف الأسرار نمود یافته است. در جمله‌های مختوم به فعل ربطی هرگاه مسند الیه جمع ذی روح باشد، علاوه بر رابطه، گاه مسند هم جمع می‌آید؛ مانند «مِنهُمُ الصالِحُونَ (اعراف،168)»: هست از ایشان که مسلمانان‌اند و نیکان؛ و مانند «إنَّکُم مُجرِمُونَ(مرسلات46)»: شما بدکردارانید.


مطابقت صفت با موصوف: مطابقت‌نکردن صفت با موصوف جمع از قاعده‌های زبان فارسی است. اما مطابقت نیز، در نمونه‌های فراوان نظم و نثر قدیم دیده می‌شود؛ [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] برای رعایت امانت متن عربی، این مطابقت را غالباً رعایت کرده است؛ «وَ الیَتامی (بقره،177)»: و نارسیدگان پدرمُردگان را؛ و مانند «كَبٰائِرَ الْإِثْمِ (شوری،37)»: از بزرگ‌های گناهان.
مطابقت صفت با موصوف: مطابقت‌نکردن صفت با موصوف جمع از قاعده‌های زبان فارسی است. اما مطابقت نیز، در نمونه‌های فراوان نظم و نثر قدیم دیده می‌شود؛ [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] برای رعایت امانت متن عربی، این مطابقت را غالباً رعایت کرده است؛ «وَ الیَتامی (بقره،177)»: و نارسیدگان پدرمُردگان را؛ و مانند «كَبٰائِرَ الْإِثْمِ (شوری،37)»: از بزرگ‌های گناهان.


میبدی مطابقۀ صفت با موصوف در تأنیث را -که متأثر از زبان عربی است و کم‌کم از قرن ششم رواج یافته است- به ندرت، به کار برده است؛ مانند «الزَّانیَةُ وَ الزَّانی (نور،2)»: زن زانیۀ شوی‌نداشته و مرد زانیِ زن‌نداشته.  
میبدی مطابقۀ صفت با موصوف در تأنیث را -که متأثر از زبان عربی است و کم‌کم از قرن ششم رواج یافته است- به ندرت، به کار برده است؛ مانند «الزَّانیَةُ وَ الزَّانی (نور،2)»: زن زانیۀ شوی‌نداشته و مرد زانیِ زن‌نداشته.  


الحاق «الف تعظیم و اعجاب» به آخر دو واژۀ «نیک» و «بد»، معادل زیبایی است که [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] برای برگرداندن افعال مدح و ذم عربی به فارسی در این تفسیر آورده است؛ مانند «وَ نِعْمَ اَجْرُ الْعَامِلِینَ (آل عمران،136)»: ای نیکا سرانجام که ایشان یافتند.
الحاق «الف تعظیم و اعجاب» به آخر دو واژۀ «نیک» و «بد»، معادل زیبایی است که [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] برای برگرداندن افعال مدح و ذم عربی به فارسی در این تفسیر آورده است؛ مانند «وَ نِعْمَ اَجْرُ الْعَامِلِینَ (آل عمران،136)»: ای نیکا سرانجام که ایشان یافتند.


اسم اشاره مرکب «آنک»: در آثار کهن فارسی «آنک در مورد اشاره دور که به حالت تنبیه یا تبشیر باشد، می آمده است ولی [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] این واژه را در مقابل «هذا» (اسم اشاره نزدیک) و «تلک» (اسم اشاره دور) هنگام تنبیه یا تبشیر آورده است و معانی «آنجای»، «آنگاه» و «اینک» از آن برمی‌آید؛ مانند «هَذِهِ نَاقَة اللَّهِ (اعراف،72): آنک این ماده شتر خدای است.
اسم اشاره مرکب «آنک»: در آثار کهن فارسی «آنک در مورد اشاره دور که به حالت تنبیه یا تبشیر باشد، می آمده است ولی [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] این واژه را در مقابل «هذا» (اسم اشاره نزدیک) و «تلک» (اسم اشاره دور) هنگام تنبیه یا تبشیر آورده است و معانی «آنجای»، «آنگاه» و «اینک» از آن برمی‌آید؛ مانند «هَذِهِ نَاقَة اللَّهِ (اعراف،72): آنک این ماده شتر خدای است.


اسم اشاره مرکب «اینچه» در ترجمه «هذا» و «ما» موصول: [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] اینچه را در نوبت اول ترجمه‌اش، در مقابل «هذا» و مای موصول آورده است؛ در اشاره به چیزهای نزدیک، مانند «قَالَ أَ لَيْسَ هَٰذَا بِالْحَقِّ (انعام،30)»: گوید اینچه می‌بینید، راست نیست.
اسم اشاره مرکب «اینچه» در ترجمه «هذا» و «ما» موصول: [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] اینچه را در نوبت اول ترجمه‌اش، در مقابل «هذا» و مای موصول آورده است؛ در اشاره به چیزهای نزدیک، مانند «قَالَ أَ لَيْسَ هَٰذَا بِالْحَقِّ (انعام،30)»: گوید اینچه می‌بینید، راست نیست.


کاربرد مصدر مرخّم به جای مصدر: این کار، بویژه در ترجمه مصدرهای عربی از ویژگی‌های این ترجمه است؛ مانند «لا بَیعٌ فِیهِ (بقره،254)»: که در آن روز، خرید و فروخت نبود.
کاربرد مصدر مرخّم به جای مصدر: این کار، بویژه در ترجمه مصدرهای عربی از ویژگی‌های این ترجمه است؛ مانند «لا بَیعٌ فِیهِ (بقره،254)»: که در آن روز، خرید و فروخت نبود.


حذف فعل ربطی بدون قرینه: [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] این حذف را انجام داده است، (با آنکه آمدنش در سیاق عبارت لازم است)؛ مانند «وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ (انعام،101)»: و او بر همه چیز دانا.
حذف فعل ربطی بدون قرینه: [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] این حذف را انجام داده است، (با آنکه آمدنش در سیاق عبارت لازم است)؛ مانند «وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ (انعام،101)»: و او بر همه چیز دانا.


[[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] غالباً فعل ربطی «است» را در غیر از «غایب مفرد» حذف می‌کند که در این حالت، ضمیر متصل فاعلی جانشین رابطه می‌شود؛ مانند «وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (انعام،104)»: و من بر شما گوشوان نه ام [نیستم].
[[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] غالباً فعل ربطی «است» را در غیر از «غایب مفرد» حذف می‌کند که در این حالت، ضمیر متصل فاعلی جانشین رابطه می‌شود؛ مانند «وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (انعام،104)»: و من بر شما گوشوان نه ام [نیستم].


کاربست واژۀ «ای» به جای «آیا»: (البته، تلفظ قطعی آن معلوم نبوده و مشخص نیست که به صورت اَی ay یا گونه‌ای دیگر ادا می‌شود)؛ مانند «وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ (قصص،82)»: ای ما به جای رحمت، بدانکه سرانجام نیک نیاید ناگرویدگان.
کاربست واژۀ «ای» به جای «آیا»: (البته، تلفظ قطعی آن معلوم نبوده و مشخص نیست که به صورت اَی ay یا گونه‌ای دیگر ادا می‌شود)؛ مانند «وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ (قصص،82)»: ای ما به جای رحمت، بدانکه سرانجام نیک نیاید ناگرویدگان.
خط ۶۹: خط ۶۹:
کاربست «و» به جای همزه استفهام و واژۀ «هل»؛ مانند «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (بقره،107)»: و نمیدانی ای آدمی... که الله راست پادشاهی آسمان‌ها و زمین؟»
کاربست «و» به جای همزه استفهام و واژۀ «هل»؛ مانند «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (بقره،107)»: و نمیدانی ای آدمی... که الله راست پادشاهی آسمان‌ها و زمین؟»


ترجمه مفعول مطلق: [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] مفعول مطلق عربی را بخلاف رویه مترجمان زمانه‌اش، به فارسی ترجمه کرده است؛ مانند «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ (حجر،85)»: فراگذار، فراگذاشتن نیکو.
ترجمه مفعول مطلق: [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] مفعول مطلق عربی را بخلاف رویه مترجمان زمانه‌اش، به فارسی ترجمه کرده است؛ مانند «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ (حجر،85)»: فراگذار، فراگذاشتن نیکو.


ترجمه «کان» ناقصه: [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] با این کار، قید استمرارِ «همیشه» یا «از همیشه» و یا «همیشه‌ای» را افزوده است تا مفهوم زمان گذشته را -که از کان برمی‌آید- از میان برده و رسانندۀ دوام و ثبوت برای صفت‌های الهی باشد؛ مانند «وَ كانَ اللهُ‌ عَلیماً حَكیماً (نساء،17)»: و خدای دانای راست دانش است همیشه؛ «وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِیماً (نساءف158)»؛ و خدای توانا، دانا است همیشه‌ای؛ «وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (احزاب،5)»: و الله آمرزگاری بخشاینده است از همیشه. همچنین، [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] در ترجمه جمله‌هایی که کان همراه با «ما»ی نفی و یا فعل‌های منفی که با «لم» آمده، واژۀ «هرگز» را به کار برده است؛ مانند «مَا كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها (بقره،114)»: که هرگز در آن مسجد نَشند پسِ آن.
ترجمه «کان» ناقصه: [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] با این کار، قید استمرارِ «همیشه» یا «از همیشه» و یا «همیشه‌ای» را افزوده است تا مفهوم زمان گذشته را -که از کان برمی‌آید- از میان برده و رسانندۀ دوام و ثبوت برای صفت‌های الهی باشد؛ مانند «وَ كانَ اللهُ‌ عَلیماً حَكیماً (نساء،17)»: و خدای دانای راست دانش است همیشه؛ «وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِیماً (نساءف158)»؛ و خدای توانا، دانا است همیشه‌ای؛ «وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (احزاب،5)»: و الله آمرزگاری بخشاینده است از همیشه. همچنین، [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] در ترجمه جمله‌هایی که کان همراه با «ما»ی نفی و یا فعل‌های منفی که با «لم» آمده، واژۀ «هرگز» را به کار برده است؛ مانند «مَا كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها (بقره،114)»: که هرگز در آن مسجد نَشند پسِ آن.
کاربرد إن در معنی حرف نفی: میبدی در جلد ششم کشف الاسرار (ص: 27) می‌گوید: «و روا باشد که إن به معنی مای نفی بوَد»؛ مانند «وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ (یوسف،3)»: و نبودی پیش از فروآمدن این نامه مگر از ناآگاهان.
کاربرد إن در معنی حرف نفی: میبدی در جلد ششم کشف الاسرار (ص: 27) می‌گوید: «و روا باشد که إن به معنی مای نفی بوَد»؛ مانند «وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ (یوسف،3)»: و نبودی پیش از فروآمدن این نامه مگر از ناآگاهان.


ترجمه موصول با صله: [[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] این موصول را با صله‌ای که طولانی است، به صورت اسم فاعل و به گونه‌ای مختصر ترجمه کرده است؛ مانند «وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا (مائده،53)»: و مؤمنان گفتند؛ او گاهی نیز، موصول را به «ایشان که» ترجمه کرده است؛ مانند «اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ (بقره،274)»: ایشان که نفقت می‌کنند مال‌های خویش.
ترجمه موصول با صله: [[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] این موصول را با صله‌ای که طولانی است، به صورت اسم فاعل و به گونه‌ای مختصر ترجمه کرده است؛ مانند «وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا (مائده،53)»: و مؤمنان گفتند؛ او گاهی نیز، موصول را به «ایشان که» ترجمه کرده است؛ مانند «اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ (بقره،274)»: ایشان که نفقت می‌کنند مال‌های خویش.


ترجمه جمله‌های استفهامی قرآن بدون نشانۀ پرسشی: میبدی نیز مانند شیوه‌ای که در زبان‌های ایرانی باستان برای نشان‌دادن جمله پرسشی رواج داشته، آن را با آهنگ و بدون ادات استفهام ترجمه کرده است؛ مانند «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ؟ (بقره،107)»: و نمی‌دانی ای آدمی! که الله راست پادشاهی آسمان‌ها و زمین. او در برخی موردها، از واژه‌های پرسشی «چه»، «چون» و «هیچ» برای رساندن استفهام بهره‌گرفته است؛ در ترجمۀ «فَأَنّی‌ تُصرَفُون‌َ (یونس،32)»: شما را از او چون برمی‌گردانند؟، چون به معنی «چگونه» است و در جمله «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا (مریم،65)»: هیچ دانی او را همنامی و مانندی؟، «هیچ» مفهوم قیدی دارد.<ref>ر.ک: همان، ص197-178</ref>‏
ترجمه جمله‌های استفهامی قرآن بدون نشانۀ پرسشی: میبدی نیز مانند شیوه‌ای که در زبان‌های ایرانی باستان برای نشان‌دادن جمله پرسشی رواج داشته، آن را با آهنگ و بدون ادات استفهام ترجمه کرده است؛ مانند «أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ؟ (بقره،107)»: و نمی‌دانی ای آدمی! که الله راست پادشاهی آسمان‌ها و زمین. او در برخی موردها، از واژه‌های پرسشی «چه»، «چون» و «هیچ» برای رساندن استفهام بهره‌گرفته است؛ در ترجمۀ «فَأَنّی‌ تُصرَفُون‌َ (یونس،32)»: شما را از او چون برمی‌گردانند؟، چون به معنی «چگونه» است و در جمله «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا (مریم،65)»: هیچ دانی او را همنامی و مانندی؟، «هیچ» مفهوم قیدی دارد.<ref>ر.ک: همان، ص197-178</ref>‏


[[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] در آیه‌هایی که دوام فاعل به صورت «جمع مذکر» و «مؤنث سالم» با هم آمده، برای آنکه این تذکیر و تأنیث را در ترجمه‌اش منعکس کند، نخست اسم فاعل را آورده و بعد، عبارت «مردان و زنان» را افزوده است تا در عین اینکه ترجمه وفادار به اصل است، جمله بر روش نگارش پارسی باشد؛ مانند: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ (توبه،68)»: وعده داد الله منافقان را، مردان و زنان.<ref>ر.ک: رکنی، محمدمهدی، 1357ش، ص324</ref>‏
[[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] در آیه‌هایی که دوام فاعل به صورت «جمع مذکر» و «مؤنث سالم» با هم آمده، برای آنکه این تذکیر و تأنیث را در ترجمه‌اش منعکس کند، نخست اسم فاعل را آورده و بعد، عبارت «مردان و زنان» را افزوده است تا در عین اینکه ترجمه وفادار به اصل است، جمله بر روش نگارش پارسی باشد؛ مانند: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ (توبه،68)»: وعده داد الله منافقان را، مردان و زنان.<ref>ر.ک: رکنی، محمدمهدی، 1357ش، ص324</ref>‏


ساختن صفت فاعلی مخفف: مانند «اخترگو» در آیۀ «فَمٰا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكٰاهِنٍ وَ لاٰ مَجْنُونٍ (طور29): که تو به آن نیکویی که خداوند با تو کرد، نه اخترگویی و نه دیوانه؛ و مانند «باریک‌دان» در «ٱللَّهُ لَطِيفُۢ بِعِبَادِهِ (شوری،19)»: الله باریک‌دانست و دوربین به بندگان خویش.
ساختن صفت فاعلی مخفف: مانند «اخترگو» در آیۀ «فَمٰا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكٰاهِنٍ وَ لاٰ مَجْنُونٍ (طور29): که تو به آن نیکویی که خداوند با تو کرد، نه اخترگویی و نه دیوانه؛ و مانند «باریک‌دان» در «ٱللَّهُ لَطِيفُۢ بِعِبَادِهِ (شوری،19)»: الله باریک‌دانست و دوربین به بندگان خویش.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
او گاهی در ترجمه آیه‌هایی که همه یا بخشی از آن‌ها هماننداند، تفنن بخشیده است. مانند «یَا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا»: ای ایشان که بگرویدند! ای گرویدگان! ای شما که گرویدگان اید!.<ref>ر.ک: رکنی، محمدمهدی، 1372ش، ص28-21</ref>‏
او گاهی در ترجمه آیه‌هایی که همه یا بخشی از آن‌ها هماننداند، تفنن بخشیده است. مانند «یَا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا»: ای ایشان که بگرویدند! ای گرویدگان! ای شما که گرویدگان اید!.<ref>ر.ک: رکنی، محمدمهدی، 1372ش، ص28-21</ref>‏


[[میبدی، ابوالفضل رشیدالدین|میبدی]] نه فقط واژه‌های فارسی را با الفاظ معادل‌سازی می‌کند، بلکه به لایه‌های پنهان معنایی واژگان نیز نظر دارد؛ در این نگاه، منظومه ادبی و عرفانی اندیشۀ او حضوری معنادار یافته است؛ ترجمۀ «رحمان» به: فراخ‌بخشایش، «مُبین» به: پیداکنندۀ حق از باطل، «أکرِمی مَثواهُ» به: گرامی دار و بناز ساز جای این غلام؛ «وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً» به: و ایشان را جای به نازنشستن ساخت، نمونه‌ای از این نگاه ادیبانه و عارفانه است.<ref>ر.ک: داوودی مقدم، فریده، ص99،103</ref>‏
[[میبدی، احمد بن محمد|میبدی]] نه فقط واژه‌های فارسی را با الفاظ معادل‌سازی می‌کند، بلکه به لایه‌های پنهان معنایی واژگان نیز نظر دارد؛ در این نگاه، منظومه ادبی و عرفانی اندیشۀ او حضوری معنادار یافته است؛ ترجمۀ «رحمان» به: فراخ‌بخشایش، «مُبین» به: پیداکنندۀ حق از باطل، «أکرِمی مَثواهُ» به: گرامی دار و بناز ساز جای این غلام؛ «وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً» به: و ایشان را جای به نازنشستن ساخت، نمونه‌ای از این نگاه ادیبانه و عارفانه است.<ref>ر.ک: داوودی مقدم، فریده، ص99،103</ref>‏


نکتۀ پایانی، اینکه در اثر حاضر، صفحه‌های قرآن به شكلي تنظيم شده كه هر صفحه با شروع يك آيه آغاز و با پايان آيه‌اي ديگر نيز ختم مي‌شود. هيچ صفحه‌اي در ميان يك آيه پايان نمي‌پذيرد و در اين فرآيند، براي تبديل صفحات از 15 سطر به 14 سطر و اتمام آيات در يك صفحه، كوشش‌هاي فراواني شده است.
نکتۀ پایانی، اینکه در اثر حاضر، صفحه‌های قرآن به شكلي تنظيم شده كه هر صفحه با شروع يك آيه آغاز و با پايان آيه‌اي ديگر نيز ختم مي‌شود. هيچ صفحه‌اي در ميان يك آيه پايان نمي‌پذيرد و در اين فرآيند، براي تبديل صفحات از 15 سطر به 14 سطر و اتمام آيات در يك صفحه، كوشش‌هاي فراواني شده است.