۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ترین ' به 'هترین ') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
''' بایزید پیر بسطام''' نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی و اندیشههای عارف کامل، یعنی سلطان العارفین [[بایزید بسطامی، طیفور بن عیسی]] میپردازد. بایزید یکی از بزرگترین و | ''' بایزید پیر بسطام''' نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی و اندیشههای عارف کامل، یعنی سلطان العارفین [[بایزید بسطامی، طیفور بن عیسی]] میپردازد. بایزید یکی از بزرگترین و پیچیدهترین شخصیتهای جهان عرفان و تصوّف است. آنقدر بزرگ است که از قرن سوّم به این طرف کمتر کتاب صوفیانه و عرفانی ای هست که از وی یاد نکرده و چیزی از اقوال و حکایات وی را درج نکرده باشد. جای او در هیچ تذکرهی عرفانی فراموش نشده است و این نشان از بزرگی و عظمت این عارف بزرگ جهان اسلام و ایران است. | ||
در بزرگی او همین بس که نام نامیاش بر زبان هر عارفِ بزرگِ بعد از او جاری شده است و نیز این که هر کس را بعد از او بخواهند بزرگ و عظیمش تلقّی کنند میگویند گویا بایزید ثانی است و همین نشان میدهد که وی در نزد بزرگان عرفان و تصوّف از چه جایگاهی برخوردار بوده است. خوشبختانه استاد عرفان پژوه نامدار [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در معرّفی این شخصیّت بزرگ بیشترین سهم را در ایران و بلکه در تمام جهان اسلام دارد. تا کنون چندین اثر مهم دربارهی وی نوشته است که از بابت پژوهش علمیو تحلیل منطقی نیز باید آثار وی را در خصوص بایزید بسطامیجزو اوّلینها به حساب آورد. کما اینکه وی اوّلینهای بسیاری دارد و همین ایشان را در زمان ما از خواص پژوهشگران عرفان و تصوّف قرار میدهد. کتابهای [[نجم کبری]]، [[بهاء ولد]]، [[محقق ترمذی، سید برهانالدین حسین|سیِد برهانالدین محقّق]]، [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، [[ابوسعید ابوالخیر]]، [[ابوبکر شبلی]]، [[علاءالدوله سمنانی]]، [[ابوحامد غزالی]]، [[حسین بن منصور حلاج]] و چندی دیگر از شخصیتها با تحقیقات وسیع و عمیق او مورد شناسایی قرار گرفته و مستند دیگر اساتید واقع شده است. | در بزرگی او همین بس که نام نامیاش بر زبان هر عارفِ بزرگِ بعد از او جاری شده است و نیز این که هر کس را بعد از او بخواهند بزرگ و عظیمش تلقّی کنند میگویند گویا بایزید ثانی است و همین نشان میدهد که وی در نزد بزرگان عرفان و تصوّف از چه جایگاهی برخوردار بوده است. خوشبختانه استاد عرفان پژوه نامدار [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در معرّفی این شخصیّت بزرگ بیشترین سهم را در ایران و بلکه در تمام جهان اسلام دارد. تا کنون چندین اثر مهم دربارهی وی نوشته است که از بابت پژوهش علمیو تحلیل منطقی نیز باید آثار وی را در خصوص بایزید بسطامیجزو اوّلینها به حساب آورد. کما اینکه وی اوّلینهای بسیاری دارد و همین ایشان را در زمان ما از خواص پژوهشگران عرفان و تصوّف قرار میدهد. کتابهای [[نجم کبری]]، [[بهاء ولد]]، [[محقق ترمذی، سید برهانالدین حسین|سیِد برهانالدین محقّق]]، [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، [[ابوسعید ابوالخیر]]، [[ابوبکر شبلی]]، [[علاءالدوله سمنانی]]، [[ابوحامد غزالی]]، [[حسین بن منصور حلاج]] و چندی دیگر از شخصیتها با تحقیقات وسیع و عمیق او مورد شناسایی قرار گرفته و مستند دیگر اساتید واقع شده است. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
از مباحث مهمّ کتاب مقولهی عشق و محبّت، به تبع آن مسئلهی بحث انگیز صحو و سکر است و در کنار آن مقولهی دشوار فنا و بقا که بایزید در این خصوص حرف و حدیثهای ارزشمندی دارد. وی را از بانیان و یا بانیِ اصلی مکتب عرفانی سکر میدانند که محبّت و عشق از لوازم درونی و ذاتیِ آن است و در واقع از تلفیق معرفت و عشق سکری معنوی به دست میآید که فرد میتواند در توالی و در زمانهای زیاد در حالت سکر باقی بماند، گر چه هرگز این حالت غلبهی دائمی نمیتواند داشته باشد و آنان که بایزید را سکری تمام دانستهاند در حق وی جفا کردهاند. در برابر او جنین را بانی مکتب صحو میدانند و در این باره در اختلافند که کدامیک بر دیگری ترجیح دارد، سکر بر صحو و یا صحو بر سکر. از این بابت عارفان و صوفیان بعد در قون چهارم به بعد هر یک در توجیه و تفسیر هر کدام فلسفهها بافتند و حکایات نقل کردند و این داستان تا به امروز نیز ادامه دارد. فصل بعد مربوط به شطحیات است و طبیعتاً شطحیات پیرو عشق و سکر پدید میآید و لذا نویسندهی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] روال درستی را برای تبیین مسئله در پیش گرفته و سیری منطقی را در این نوشتار رهبری کرده است. در این بخش نیز تفسیرها و تحلیلخای معقولی از نویسنده دیده میشود. | از مباحث مهمّ کتاب مقولهی عشق و محبّت، به تبع آن مسئلهی بحث انگیز صحو و سکر است و در کنار آن مقولهی دشوار فنا و بقا که بایزید در این خصوص حرف و حدیثهای ارزشمندی دارد. وی را از بانیان و یا بانیِ اصلی مکتب عرفانی سکر میدانند که محبّت و عشق از لوازم درونی و ذاتیِ آن است و در واقع از تلفیق معرفت و عشق سکری معنوی به دست میآید که فرد میتواند در توالی و در زمانهای زیاد در حالت سکر باقی بماند، گر چه هرگز این حالت غلبهی دائمی نمیتواند داشته باشد و آنان که بایزید را سکری تمام دانستهاند در حق وی جفا کردهاند. در برابر او جنین را بانی مکتب صحو میدانند و در این باره در اختلافند که کدامیک بر دیگری ترجیح دارد، سکر بر صحو و یا صحو بر سکر. از این بابت عارفان و صوفیان بعد در قون چهارم به بعد هر یک در توجیه و تفسیر هر کدام فلسفهها بافتند و حکایات نقل کردند و این داستان تا به امروز نیز ادامه دارد. فصل بعد مربوط به شطحیات است و طبیعتاً شطحیات پیرو عشق و سکر پدید میآید و لذا نویسندهی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] روال درستی را برای تبیین مسئله در پیش گرفته و سیری منطقی را در این نوشتار رهبری کرده است. در این بخش نیز تفسیرها و تحلیلخای معقولی از نویسنده دیده میشود. | ||
بخشهای پیاپی و دنبال هم: عشق و محبّت، صحو و سکر، فنا و بقا و نیز جمع و تفرقه که از صفحهی 173 آغاز میشود و تا صفحهی 195 ادامه مییابد از | بخشهای پیاپی و دنبال هم: عشق و محبّت، صحو و سکر، فنا و بقا و نیز جمع و تفرقه که از صفحهی 173 آغاز میشود و تا صفحهی 195 ادامه مییابد از ویژهترین مواردی است که در این کتاب وجود دارد، در همین حوزه باید به چند بخش دیگر نیز برای تتمیم مراجعه کرد، یکی شریعت و طریقت که در صفحات 245 تا 261 را در بر دارد و یکی هم بحش شطحیات که از صفحهی 283 تا 307 را شامل میشود، چه مقولهی سکر به این مقوله میکشد که آیا چنین حالی با شریعت نبوی همخوانی دارد؟ و نیز آنچه که در شطح گفته میشود قهراً بدون سکر میسّر نیست از این بابت باید این دو بخش را نیز به خوبی مرور و فهم کرد. | ||
آخرین بخش کتاب که منابع شناخت بایزید را مرور میکند در واقع اسناد و مدارک دست اوّل را در اختیار خوانندگان برای مطالعهی بهتر و بیشتر بایزید قرار میدهد، گر چه از روی آنها کمتر میتوان تجمیعی مطلوب و نقدی درست به دست داد، مگر آنکه تسلّط و تخصّصی در طریقت و سلوک، و در عرفان و تصوّف وجود داشته باشد. در این بخش نهایی به نوشتههای [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]] و شیخ [[سهلکی]] اشاره میدهد، خاصه به کتاب [[النّور فی کلمات ابیطیفور]]. [[نور العلوم]] منسوب به [[ابوالحسن خرقانی]] و [[أسرار التوحيد في مقامات الشيخ أبي سعيد|اسرار التّوحید]] [[محمد بن منور|محمّد بن منوّر]] از نسل شیخ [[ابوسعید ابوالخیر]] هر یک نکتهای از بایزید را در خود دارد. در دورانهای بعد در برخی تذکرهها به مانند آثار متنوّع [[عطار نیشابوری]] اعم از نثر و نظم و آثار نظم [[حکیم سنایی]] و کتاب [[عوارف المعارف]] سهروردی نیز چیزهایی از این بابت وجود دارد. قبل از آنها هم در آثار [[سلمی، محمد بن حسین|عبدالرحمن سلمی]] و هم [[خواجه عبدالله انصاری]] میتوان عبارات و اقوال و یا حکایاتی از او را یافت. | آخرین بخش کتاب که منابع شناخت بایزید را مرور میکند در واقع اسناد و مدارک دست اوّل را در اختیار خوانندگان برای مطالعهی بهتر و بیشتر بایزید قرار میدهد، گر چه از روی آنها کمتر میتوان تجمیعی مطلوب و نقدی درست به دست داد، مگر آنکه تسلّط و تخصّصی در طریقت و سلوک، و در عرفان و تصوّف وجود داشته باشد. در این بخش نهایی به نوشتههای [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]] و شیخ [[سهلکی]] اشاره میدهد، خاصه به کتاب [[النّور فی کلمات ابیطیفور]]. [[نور العلوم]] منسوب به [[ابوالحسن خرقانی]] و [[أسرار التوحيد في مقامات الشيخ أبي سعيد|اسرار التّوحید]] [[محمد بن منور|محمّد بن منوّر]] از نسل شیخ [[ابوسعید ابوالخیر]] هر یک نکتهای از بایزید را در خود دارد. در دورانهای بعد در برخی تذکرهها به مانند آثار متنوّع [[عطار نیشابوری]] اعم از نثر و نظم و آثار نظم [[حکیم سنایی]] و کتاب [[عوارف المعارف]] سهروردی نیز چیزهایی از این بابت وجود دارد. قبل از آنها هم در آثار [[سلمی، محمد بن حسین|عبدالرحمن سلمی]] و هم [[خواجه عبدالله انصاری]] میتوان عبارات و اقوال و یا حکایاتی از او را یافت. |