۱۰۶٬۳۲۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می شویم' به ' میشویم') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می دهد' به ' میدهد') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
از آن زمان که خداوند روح در تن انسان دمید، دیالکتیک دین و قدرت در زندگی بشر برجا و اثر گذار بوده است؛ دیالکتیکی در میانهی جدلهای فریبکارانه که در آن، گاهی دین غالب میشد و گاهی قدرت؛ بی آن که این میدان، فاتح یا مغلوب همیشگی داشته باشد. نه دین می خواهد در برابر قدرت سر فرود آورد و نه میتواند از آن رهایی یابد و نه قدرت از چرخیدن بر گرد رقیب دست می کشد تا مگر به رؤیای چنگ آویختن در دین جامهی عمل پوشاند. این واقعیت تاریخی بر هیچ کس پوشیده نیست که دیالکتیک میان دین و قدرت در تمام مراحل تاریخ بشر، مصیبت های فراوان و جنگ های ویرانگر از خود بر جای گذاشته است و این روند همچنان ادامه دارد. هر بار که سنگ آسیاب این دیالکتیک می چرخد، هر که و هرچه را که در مسیرش است، می کوبد و هر بار حاصل این کوفتن و خرد کردن جانکاه، دستاوردهایی زود گذر است که برای نبرد پیش رو حکم آتش بس را دارد. گاه این دستاورد، حکومتی است که رخت دین بر قامت می افکند و گاه دینی است که لباس حکومت بر تن میکند. در هر دو حال هدف یک چیز است و آن سیطره بر سرنوشت و زندگی مردم، که از رهگذر واداشتن آنان به تسلیم در برابر قدرت دین و یا دین مسلط حاصل میشود. | از آن زمان که خداوند روح در تن انسان دمید، دیالکتیک دین و قدرت در زندگی بشر برجا و اثر گذار بوده است؛ دیالکتیکی در میانهی جدلهای فریبکارانه که در آن، گاهی دین غالب میشد و گاهی قدرت؛ بی آن که این میدان، فاتح یا مغلوب همیشگی داشته باشد. نه دین می خواهد در برابر قدرت سر فرود آورد و نه میتواند از آن رهایی یابد و نه قدرت از چرخیدن بر گرد رقیب دست می کشد تا مگر به رؤیای چنگ آویختن در دین جامهی عمل پوشاند. این واقعیت تاریخی بر هیچ کس پوشیده نیست که دیالکتیک میان دین و قدرت در تمام مراحل تاریخ بشر، مصیبت های فراوان و جنگ های ویرانگر از خود بر جای گذاشته است و این روند همچنان ادامه دارد. هر بار که سنگ آسیاب این دیالکتیک می چرخد، هر که و هرچه را که در مسیرش است، می کوبد و هر بار حاصل این کوفتن و خرد کردن جانکاه، دستاوردهایی زود گذر است که برای نبرد پیش رو حکم آتش بس را دارد. گاه این دستاورد، حکومتی است که رخت دین بر قامت می افکند و گاه دینی است که لباس حکومت بر تن میکند. در هر دو حال هدف یک چیز است و آن سیطره بر سرنوشت و زندگی مردم، که از رهگذر واداشتن آنان به تسلیم در برابر قدرت دین و یا دین مسلط حاصل میشود. | ||
نوشتار حاضر کتابی است که دیالکتیک دین و قدرت را در متن مفهوم حاکمیت برمی رسد و میکوشد از این مفهوم ریشه دار در میراث دینی مسلمانان خوانشی نو عرضه کند. نویسنده برای برآوردن این مهم مراحل تحول و تکامل مفهوم حاکمیت را از عصر خوارج تا به امروز عصر اسلام سیاسی و جریانهای سلفی بررسی میکند و نشان | نوشتار حاضر کتابی است که دیالکتیک دین و قدرت را در متن مفهوم حاکمیت برمی رسد و میکوشد از این مفهوم ریشه دار در میراث دینی مسلمانان خوانشی نو عرضه کند. نویسنده برای برآوردن این مهم مراحل تحول و تکامل مفهوم حاکمیت را از عصر خوارج تا به امروز عصر اسلام سیاسی و جریانهای سلفی بررسی میکند و نشان میدهد که خوانش ایدئولوژیک از حاکمیت چگونه بر دیدگاه اسلام گرایان تندرو، همانند أبو الأعلی مودودی و سید قطب تأثیر گذاشته است؛ کسانی که حاکمیت قراردادی را در تقابل با حاکمیت الهی می پندارند و از این رو نه تنها تکفیر دولت های غربی و کشتار شهروندان آنها را جایز می شمرند بلکه دولت های حاکم بر کشورهای مسلمان را هم به علت وضع قانون تکفیر کرده و مسلمانان را به سبب پیروی از قوانین موضوعه می کشند. زیرا باور دارند حق قانونگذاری تنها از آن خداست. در خوانش شحرور با سه نوع حاکمیت روبه رو میشویم: حاکمیت الهی، حاکمیت بشری، حاکمیت الهی بشری. او در بررسی پیوند میان دین و قدرت نخست بر این نکته تأکید میکند که دین اسلام جهان شمول است زیرا بنیاد آن بر مجموعه ارزشهای اخلاقی است که با فطرت انسان همسو است و بدین علت از سوی انسان ها در هر زمان و مکان پذیرفته میشود. او سپس اظهار میدارد که اجبار و اعمال قدرت در پذیرش دین بی معنااست. نویسنده می گوید باید میان سلطهی دین و سلطهی حکومت فرق نهاد. سلطهی دین، با وجدان انسان سرو کار دارد و امری است درونی نه بیرونی. در مقابل سلطهی حکومت است که در سه سطح قانونگذاری، اجرایی و قضایی تعریف میشود. مؤلف از نواندیشان دینی اهل سوریه و از اعضای نو معتزلی اتحادیهی عقل گرایان عرب است. کتاب پیش رو یکی از مجموعه آثار او در این اتحادیه است.<ref> [https://historylib.com/books/2594 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |