۱۰۶٬۲۹۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ی های ' به 'یهای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
'''صدای سخن عشق''' با عنوان فرعی پژوهشی در عشق حقیقی و حقیقت عشق، نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است، نقدی تحلیلی که به شرح کامل عشق میپردازد و آن را به بیان تحلیل فلسفی در تمامی ابعادش میسنجد و نقد و بررسی میکند. عشق گوهری اصیل و عزیز است که خداوند آن را به ذات هستی بخشیده و چیزی و جایی و شخصی نیست، که از آن کوهر آسمانی و قدسی برخوردار نشده باشد. از آغاز تا کنون و از امروز تا فرداهای دور عشق امری ماندگار و پایا و پویاست و گویی جهان بی شیرازهی عشق دوام و بقائی نخواهد داشت. | '''صدای سخن عشق''' با عنوان فرعی پژوهشی در عشق حقیقی و حقیقت عشق، نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است، نقدی تحلیلی که به شرح کامل عشق میپردازد و آن را به بیان تحلیل فلسفی در تمامی ابعادش میسنجد و نقد و بررسی میکند. عشق گوهری اصیل و عزیز است که خداوند آن را به ذات هستی بخشیده و چیزی و جایی و شخصی نیست، که از آن کوهر آسمانی و قدسی برخوردار نشده باشد. از آغاز تا کنون و از امروز تا فرداهای دور عشق امری ماندگار و پایا و پویاست و گویی جهان بی شیرازهی عشق دوام و بقائی نخواهد داشت. | ||
رویکرد فیلسوفان و عارفان و هر انسان خردمند و اندیشمندی به عشق نشان از ذاتی بودن و سرشتی بودن آن است. بزرگی نیست که از ذات هستی و هستیِ ذات سخن گفته باشد و از این واژه با تمامی مفهوم و معنای آن غفلت کرده باشد. لااقل در عرفان اسلامی و در ادبیّات غنی ایرانی عارفی نیست که از این بابت شعری نگفته و یا غزل و | رویکرد فیلسوفان و عارفان و هر انسان خردمند و اندیشمندی به عشق نشان از ذاتی بودن و سرشتی بودن آن است. بزرگی نیست که از ذات هستی و هستیِ ذات سخن گفته باشد و از این واژه با تمامی مفهوم و معنای آن غفلت کرده باشد. لااقل در عرفان اسلامی و در ادبیّات غنی ایرانی عارفی نیست که از این بابت شعری نگفته و یا غزل و منظومهای نساخته باشد. فهرست کردن نام نامیعشق ورزان و عشق نویسان قطاری مطوّل و کاروانی پر آهنگ را میطلبد. نویسندهی صدای سخن عشق دههها پیش از این با خلق [[عشق، عاشق، معشوق]] نخستین سنگ بنا را در پژوهش رسمیعشق بگذاشت، کتابی که در آن دوران بازتاب زیادی داشت و بسیاری را با خود همراه و جمعی را پریشان ساخت، له و علیه او داستان ساخته و پرداخته شد، ولی عاقبت بخیری با عشق بود و عقل نیز در صلابت عشق سخن گفت و آن اوّلین را بعد از انقلاب تسلیم وار شاباش گفتند و در برابر سیل قدرتمند آن تسلیم گشتند. بعد از آن دیری نپایید که در جواب خواستهها و نیاز معرفت خواهان [[چشمهی بقا]] را نگاشت و هم اینک با گذشت یک دهه از چاپ صدای سخن عشق بار دیگر صلای عشق سر میدهیم و در راستای عشقی عقلانی با عاشقان حقیقی و عاقلان عشق فهم، همراهی میکنیم. و در اثر دیگر وی [[هزارهی عشق]] راهی بیکرانه را در سلوک عرفانی تا بیکرانههای هستی در مینوردیم. | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمهی صدای سخن عشق میگوید: و امّا کتابی که هم اکنون در برابر دیدگان شماست ـ صدای سخن عشق ـ شاید رمزی از آن رمزها و حرفی از آن حرفها باشد. هرچند که از این بابت در طول بیش از سه دههی گذشته در کتابهای: [[عشق، عاشق، معشوق]] و نیز: [[جدال تاریخی عقل و عشق]] و همینطور در کتاب [[چشمهی بقاء]] سخن گفتیم و هریک از آنها در زمان خود تأثیر به سزا کرده و خوش استقبال شده است امّا زمان حاضر غیر از آن دوره است و نیاز جوان پژوهشگرِ امروز نیز با این همه تحوّلات چیز دیگری است. به هرحال در این دوران و با توجّه به شرایط موجود، ثبت و نگارش اثری تحقیقی در باب «عشق الهی» و «عشق عرفانی» و در عین حال «عشق حقیقی» و «حقیقت عشق» میتواند رسالتی بزرگ به حساب آید، زیرا آنچه که نسل جوان ما شدیداً به آن محتاج است «عشق» است. عشقی راستین و بالنده که از پرتو آن به توحید، راستی، صداقت و کوشش بیوقفه برای رسیدن به مقصود دست یابد. و این کتاب که هم اکنون به همّـت «انتشارات نجم کبری» منتشر میشود امید است که پاسخ این نیاز اساسی و بنیادین جوانان و مشتاقان و محقّقانِ عشقپژوه این عصر باشد و همهی امید راقم آن است که این نوشته به دست اهلش برسد و تأثیر بایسته را بر جان و اندیشهی آنان بگذارد و بر خیل عاشقان طریق معرفت و پویندگان راه خدا و حقیقت که معشوقِ کلّ و کامل و حقیقی است بیفزاید. و دعای عاشقانِ سوخته و معرفت اندوخته و پردهی پندار دوخته نیز شامل حال این راقم باشد<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>. | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمهی صدای سخن عشق میگوید: و امّا کتابی که هم اکنون در برابر دیدگان شماست ـ صدای سخن عشق ـ شاید رمزی از آن رمزها و حرفی از آن حرفها باشد. هرچند که از این بابت در طول بیش از سه دههی گذشته در کتابهای: [[عشق، عاشق، معشوق]] و نیز: [[جدال تاریخی عقل و عشق]] و همینطور در کتاب [[چشمهی بقاء]] سخن گفتیم و هریک از آنها در زمان خود تأثیر به سزا کرده و خوش استقبال شده است امّا زمان حاضر غیر از آن دوره است و نیاز جوان پژوهشگرِ امروز نیز با این همه تحوّلات چیز دیگری است. به هرحال در این دوران و با توجّه به شرایط موجود، ثبت و نگارش اثری تحقیقی در باب «عشق الهی» و «عشق عرفانی» و در عین حال «عشق حقیقی» و «حقیقت عشق» میتواند رسالتی بزرگ به حساب آید، زیرا آنچه که نسل جوان ما شدیداً به آن محتاج است «عشق» است. عشقی راستین و بالنده که از پرتو آن به توحید، راستی، صداقت و کوشش بیوقفه برای رسیدن به مقصود دست یابد. و این کتاب که هم اکنون به همّـت «انتشارات نجم کبری» منتشر میشود امید است که پاسخ این نیاز اساسی و بنیادین جوانان و مشتاقان و محقّقانِ عشقپژوه این عصر باشد و همهی امید راقم آن است که این نوشته به دست اهلش برسد و تأثیر بایسته را بر جان و اندیشهی آنان بگذارد و بر خیل عاشقان طریق معرفت و پویندگان راه خدا و حقیقت که معشوقِ کلّ و کامل و حقیقی است بیفزاید. و دعای عاشقانِ سوخته و معرفت اندوخته و پردهی پندار دوخته نیز شامل حال این راقم باشد<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
کتاب صدای سخن عشق، اثری است یک جلدی با حجمیقابل توجّه در 632 صفحه که صرفاً به عشق میپردازد و آن را از جوانب گوناگون میکاود به نوعی که میتوان گفت در حکم دایرة المعارفی مفهومیاز حقیقت عشق و عشق حقیقی است. و شاید | کتاب صدای سخن عشق، اثری است یک جلدی با حجمیقابل توجّه در 632 صفحه که صرفاً به عشق میپردازد و آن را از جوانب گوناگون میکاود به نوعی که میتوان گفت در حکم دایرة المعارفی مفهومیاز حقیقت عشق و عشق حقیقی است. و شاید نکتهای مفهومیو معنوی در خصوص عشق نباشد که در این کتاب نتوان آن را یافت. صدای سخن عشق که به عنوان نام کتاب انتخاب شده برگرفته از بیتی از یک غزل مشهور جناب [[حافظ]] است که میگوید: از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوّار بماند. نویسنده در مقدّمه پیرو همین بیت، عشق را خوشترین صدایی میداند که در این عالم طنین انداخته و خود را به نمایش در آورده است. امّا چنان که در متن هم میخوانیم در همین مقدّمه عشق را «امانتی الهی» منظور داشته که باید پاس آن را داشت و با تکریم تمام آن را به صاحبش باز پس داد. نویسنده عشق را دارو و درمان بیماریهای روحی میشناسد و برای بسیاری آن را حکیمانه تجویز میکند ولی بین عشق رحمانی و نفسانی فرق میگذارد و بر این است که حقیقت عشق برای کسانی شناخته شده است که از شهوت و نفس دور شده باشند. | ||
نویسنده فهرست مطالب را در آغاز کتاب اینگونه چیده است: مقدّمه. صدای سخن عشق. عشق در فرهنگ. نقش محبّت. قرآن، عشق، محبّت. حدیث عشق. عشق و نیایش. عوامل عشق. تقسیمات عشق. عشق حقیقی. عشق مجازی. تأثیرات عشق مجازی. رابطهی عشق حقیقی و مجازی. عشق حقیقی و مجازی در قرآن. خاصیت عشق و صفات عاشق. چالش عقل و عشق. صفات عشق و حالات عاشق. و در ادامه و انتهای کتاب: کتابنامه. نمایه و سایر آثار قرار گرفته است. | نویسنده فهرست مطالب را در آغاز کتاب اینگونه چیده است: مقدّمه. صدای سخن عشق. عشق در فرهنگ. نقش محبّت. قرآن، عشق، محبّت. حدیث عشق. عشق و نیایش. عوامل عشق. تقسیمات عشق. عشق حقیقی. عشق مجازی. تأثیرات عشق مجازی. رابطهی عشق حقیقی و مجازی. عشق حقیقی و مجازی در قرآن. خاصیت عشق و صفات عاشق. چالش عقل و عشق. صفات عشق و حالات عاشق. و در ادامه و انتهای کتاب: کتابنامه. نمایه و سایر آثار قرار گرفته است. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این اثر میگوید: و من آیات الهی را در بیکرانهی هستی که در بینهایت فرم و شکل حضوری سرشار دارند را به نوعی صدای عشق و صدای سخن عشق میدانم که حضرت معشوق فرمود: «کُن»، باش! و هر چه او بفرماید خواهد شد و در کنار این همه آیات طبیعی شناخته شده و ناشناخته، آیاتی دیگر هم هست که آیات مکتوب شده است. صُحف، تورات، زبور، انجیل، و در شکل عالی و نابتر [[قرآن کریم]] عالیترین تجلّی سخن عشق. و وحی الهی در این نظر چیزی جز صدای سخن عشق نخواهد بود و لذا هرکس مایل به عشق راستین و حقیقت عشق باشد باید چونان عارفان کامل در این بحر بیکران وحی الهی که قرآنش میخوانیم سباحه کند و از صورت سخن عشق حقیقت معشوق را دریابد<ref>متن، صص 38-37</ref>. | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این اثر میگوید: و من آیات الهی را در بیکرانهی هستی که در بینهایت فرم و شکل حضوری سرشار دارند را به نوعی صدای عشق و صدای سخن عشق میدانم که حضرت معشوق فرمود: «کُن»، باش! و هر چه او بفرماید خواهد شد و در کنار این همه آیات طبیعی شناخته شده و ناشناخته، آیاتی دیگر هم هست که آیات مکتوب شده است. صُحف، تورات، زبور، انجیل، و در شکل عالی و نابتر [[قرآن کریم]] عالیترین تجلّی سخن عشق. و وحی الهی در این نظر چیزی جز صدای سخن عشق نخواهد بود و لذا هرکس مایل به عشق راستین و حقیقت عشق باشد باید چونان عارفان کامل در این بحر بیکران وحی الهی که قرآنش میخوانیم سباحه کند و از صورت سخن عشق حقیقت معشوق را دریابد<ref>متن، صص 38-37</ref>. | ||
بخش دوّم کتاب که عشق در فرهنگ نامیده شده به دقّت و تفصیل معنا و تعریف عشق را از دل متون و قاموسها میجوید تا برای خواننده ترجمانی از عشق را بیاورد، هر چند که در همان ابتدا میگوید یافتن کُنه عشق از دریچهی آثار ممکن و میسّر نیست، زیرا هر سخنی به نوعی شرح الاسم خواهد بود و غرض از عشق، چیزی ورای صورت و اسم ظاهری است. نویسنده عشق را به مدد برخی از منابع لغوی به مانند [[لسان العرب]] در ریشهی «عشقه» میجوید و شرح آن را از | بخش دوّم کتاب که عشق در فرهنگ نامیده شده به دقّت و تفصیل معنا و تعریف عشق را از دل متون و قاموسها میجوید تا برای خواننده ترجمانی از عشق را بیاورد، هر چند که در همان ابتدا میگوید یافتن کُنه عشق از دریچهی آثار ممکن و میسّر نیست، زیرا هر سخنی به نوعی شرح الاسم خواهد بود و غرض از عشق، چیزی ورای صورت و اسم ظاهری است. نویسنده عشق را به مدد برخی از منابع لغوی به مانند [[لسان العرب]] در ریشهی «عشقه» میجوید و شرح آن را از فلاسفهای به مانند [[سهروردی]] وام میگیرد و همین عشقه را در آثار دیگران به مانند [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در [[فتوحات مکیه|فتوحات]] و یا [[ژندهپیل، احمد|احمد جام]] در [[انس التّائبین]] پی میگیرد. گاهی سری به دواخانهی [[ابن سینا]] میزند و کسانی که آن را مالیخولیا میخوانند از وی نظر میخواهد و رفع ابهام میکند. و سرآخر خود دست به فهرستی بلندبالا از ترکیبات عشق میزند تا خواننده را به دریایی از حیرت فرو برد تا با سباحهای سنگین به فهم عظمت عشق نایل آید. یافتن معنایی یا معانی ای غیر از آنچه که قاموسها گفتهاند و کتابهای فرهنگ بدان اقدام کردهاند از ابداعات و هنرهای نویسنده است که در دریای اندیشهی بزرگان سیر کرده و عشق را با کلماتی چون: آب حیات، آتش، امر کل، بحر بیگران، تسکین، تمکین، شور، خلعت جان، دردانه، درد بی دوا، دریا، زرّ کان، سیمرغ، شاه، شمع دلها، شهر خوشی، گرفتاری و گوهر جان معنا نماید<ref>متن، صص 59-56</ref>. | ||
بخش دیگری که باید با [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] همراه شد سفر به شهر [[قرآن]] و حدیث است تا از آن دو دیار که ریاحین معنوی را به مشام جان میرسانند، شواهدی را در این گوهر هستی یافت. آیاتی به وفور مدّ نظر نویسنده است، که خداوند خود را دوستدار و محب میخواند و جماعتی از گروههای معنوی و نیک را محبوب قلمداد میکند<ref>متن، صص 96-92</ref>. و نیز اشاراتی به آیاتی دارد، که خداوند آنان را که کردارهایی ناشایست دارند از ذیل دوستیِ خود خارج کرده و به ایشان بی اعتناست را فهرست میکند و آنگونه که توّابین، محسنین، مطهّرین، مقسطین، صابرین، مجاهدین و متوکّلین را دوست میداشت و به دوستی آنان با صراحت اشاره مینمود کسانی چون: معتدین، فسادکنندگان، کافران، گناهکاران، ظالمان، خودخواهان، فخرفروشان، خیانتکاران، فاسدان، مسرفان، متکبّران و الکی خوشان را از زمرهی دوستی خود خارج میکند و لباس نادوست در بر ایشان مینماید<ref>متن، صص 102-96</ref>. | بخش دیگری که باید با [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] همراه شد سفر به شهر [[قرآن]] و حدیث است تا از آن دو دیار که ریاحین معنوی را به مشام جان میرسانند، شواهدی را در این گوهر هستی یافت. آیاتی به وفور مدّ نظر نویسنده است، که خداوند خود را دوستدار و محب میخواند و جماعتی از گروههای معنوی و نیک را محبوب قلمداد میکند<ref>متن، صص 96-92</ref>. و نیز اشاراتی به آیاتی دارد، که خداوند آنان را که کردارهایی ناشایست دارند از ذیل دوستیِ خود خارج کرده و به ایشان بی اعتناست را فهرست میکند و آنگونه که توّابین، محسنین، مطهّرین، مقسطین، صابرین، مجاهدین و متوکّلین را دوست میداشت و به دوستی آنان با صراحت اشاره مینمود کسانی چون: معتدین، فسادکنندگان، کافران، گناهکاران، ظالمان، خودخواهان، فخرفروشان، خیانتکاران، فاسدان، مسرفان، متکبّران و الکی خوشان را از زمرهی دوستی خود خارج میکند و لباس نادوست در بر ایشان مینماید<ref>متن، صص 102-96</ref>. |