۱۱۶٬۹۳۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'حوزه ها' به 'حوزهها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ش ها' به 'شها') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| تعليم و تربيت (ابهام زدایی)}} | {{کاربردهای دیگر| تعليم و تربيت (ابهام زدایی)}} | ||
'''تعليم و تربيت اسلامى''' نوشته [[علی شریعتمداری]] است. توجه به معپار هاى جنبه هاى حيات انسان مانند: شعور و فرگشت فردى، بهسازى جامعه، ايجاد مناسبات اساسى ميان افراد، حل مشکلات فردى و جمعى و تقويت بعد هاى پىنهادى شخصيت انسان، اهل تحقيق و قلم را وامىدارد ويژگي هاى نظام تعليم و تربيت اسلامى و هدف ها و | '''تعليم و تربيت اسلامى''' نوشته [[علی شریعتمداری]] است. توجه به معپار هاى جنبه هاى حيات انسان مانند: شعور و فرگشت فردى، بهسازى جامعه، ايجاد مناسبات اساسى ميان افراد، حل مشکلات فردى و جمعى و تقويت بعد هاى پىنهادى شخصيت انسان، اهل تحقيق و قلم را وامىدارد ويژگي هاى نظام تعليم و تربيت اسلامى و هدف ها و روشهاى آن را طرح و بررسى کنند. بر اين اساس، نگارنده کوشيده است به کوتاهى، گوشههايى از نظام تعليم و تربيت اسلامى را پيشرو نهد. از اين رهگذر، از انقلاب فرهنگى و آموزشى، لزوم تغيير نظام آموزشى، نظام تربيتى اسلام، هدفها، مبانى و روشهاى تعليم و تربيت اسلامى، نگرشى تاريخى-اقتصادى به آموزش عالى در ايران و نظام آموزشى-تربيتى حوزههاى علمى ياد کرده است. تکيه نگارنده در اين اثر بيشتر بر قرآن و حديث است. گذشته از پيشگفتار، کتاب را پنج فراز است. | ||
1-انقلاب فرهنگى و آموزشى: در اين فراز، از انقلاب فرهنگى و بايستى دگرگونى نظام آموزشى ياد مىکند. نخست فرهنگ و اشارات تربيتى آن را چکيدهوار از کتاب [[جامعه و تعليم و تربيت]] خود(ص 38-39)مىآورد، فرهنگ را تعريف مىکند، اجزاى سهگانه و نيز سه عنصر عمومى، تخصصى و اختراعى آن را شماره مىکند. سپس به وظايف سهگانه مراکز آموزشى و تربيتى در برابر ميراث فرهنگى مىپردازد و با اشاره به پربارى فرهنگ اسلامى و پىنهاد وحيانى آن از نفوذش در ادبيات، فلسفه، هنر، آداب، افکار و عقايد مردم ايران مىگويد و گوشزد مىکند که وجود شاهان، پيشگيرنده از در آمدن اسلام در همۀ شئون زندگى مردم بوده است؛ و اکنون بايد کوشيد با الهام از اسلام، دگرگونيهايى بنيادين در فرهنگ جامعه آفريد. لازمۀ اين کار از جمله همکارى مردم است. | 1-انقلاب فرهنگى و آموزشى: در اين فراز، از انقلاب فرهنگى و بايستى دگرگونى نظام آموزشى ياد مىکند. نخست فرهنگ و اشارات تربيتى آن را چکيدهوار از کتاب [[جامعه و تعليم و تربيت]] خود(ص 38-39)مىآورد، فرهنگ را تعريف مىکند، اجزاى سهگانه و نيز سه عنصر عمومى، تخصصى و اختراعى آن را شماره مىکند. سپس به وظايف سهگانه مراکز آموزشى و تربيتى در برابر ميراث فرهنگى مىپردازد و با اشاره به پربارى فرهنگ اسلامى و پىنهاد وحيانى آن از نفوذش در ادبيات، فلسفه، هنر، آداب، افکار و عقايد مردم ايران مىگويد و گوشزد مىکند که وجود شاهان، پيشگيرنده از در آمدن اسلام در همۀ شئون زندگى مردم بوده است؛ و اکنون بايد کوشيد با الهام از اسلام، دگرگونيهايى بنيادين در فرهنگ جامعه آفريد. لازمۀ اين کار از جمله همکارى مردم است. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
4-آموزش در اسلام: گروهى از مربيان، تعليم و تربيت و عادت دادن را يکى پنداشتهاند. آموزش از دو طريق، شدنى است؛ يکى عادت دادن و ديگرى طريق تربيتى. مکتب رفتارگرا طريق عادت دادن و به ديگر سخن طريق شرطى را پذيرفته است اين مکتب مىکوشد همۀ فعاليت هاى انسان را از اين طريق توضيح دهد؛ اما از آنجا که تفکر، فهم و تعقل پايه تعليم و تربيت است گروهى طريق تربيتى را پذيرفتهاند. در اين طريق، يادگيرى از راه طرح مسئله و تلاش براى تحليل و دريافت آن رخ مىدهد. در اين روزگار گرايش تربيتى غالب، بر نهاده بر عادت دادن يا شرطى شدن است. نگارنده چهار دليل بر اين مدعا ياد مىکند و پيش از پرداخت نگرش تعليم و تربيت اسلامى در اينباره، اندکى به شرطى شدن و تعليم و تربيت مىپردازد. وى براى روشن شدن ديدگاه نظام تربيتى اسلام در اينباره، به جنبۀ عقلانى تعليم و تربيت اسلامى تکيه دارد و از آن مىگويد. پس از اين به جنبۀ انقلابى نظام تربيتى اسلام مىرسد و با برشماردن ويژگي هاى مکتب انقلابى، يادآور مىشود که مکتب اسلام جنبه هاى بنيادين انقلابى را داراست و با شرح اين جنبه به ويژگى ديگر نظام تربيتى اسلام؛ يعنى، استمرار مىپردازد و پس از شرح اين ويژگى و اشاره به اينکه نظام تربيتى اسلام در همه زمينهها استمرار دارد بر ويژگى هفتم اين نظام؛ يعنى، همگانى بودن تعليم و تربيت انگشت مىنهد و با شرح آن اين فراز را پايان مىدهد. | 4-آموزش در اسلام: گروهى از مربيان، تعليم و تربيت و عادت دادن را يکى پنداشتهاند. آموزش از دو طريق، شدنى است؛ يکى عادت دادن و ديگرى طريق تربيتى. مکتب رفتارگرا طريق عادت دادن و به ديگر سخن طريق شرطى را پذيرفته است اين مکتب مىکوشد همۀ فعاليت هاى انسان را از اين طريق توضيح دهد؛ اما از آنجا که تفکر، فهم و تعقل پايه تعليم و تربيت است گروهى طريق تربيتى را پذيرفتهاند. در اين طريق، يادگيرى از راه طرح مسئله و تلاش براى تحليل و دريافت آن رخ مىدهد. در اين روزگار گرايش تربيتى غالب، بر نهاده بر عادت دادن يا شرطى شدن است. نگارنده چهار دليل بر اين مدعا ياد مىکند و پيش از پرداخت نگرش تعليم و تربيت اسلامى در اينباره، اندکى به شرطى شدن و تعليم و تربيت مىپردازد. وى براى روشن شدن ديدگاه نظام تربيتى اسلام در اينباره، به جنبۀ عقلانى تعليم و تربيت اسلامى تکيه دارد و از آن مىگويد. پس از اين به جنبۀ انقلابى نظام تربيتى اسلام مىرسد و با برشماردن ويژگي هاى مکتب انقلابى، يادآور مىشود که مکتب اسلام جنبه هاى بنيادين انقلابى را داراست و با شرح اين جنبه به ويژگى ديگر نظام تربيتى اسلام؛ يعنى، استمرار مىپردازد و پس از شرح اين ويژگى و اشاره به اينکه نظام تربيتى اسلام در همه زمينهها استمرار دارد بر ويژگى هفتم اين نظام؛ يعنى، همگانى بودن تعليم و تربيت انگشت مىنهد و با شرح آن اين فراز را پايان مىدهد. | ||
5-هدف هاى تربيتى در اسلام: در اين فراز، پار هاى هدف هاى تربيتى در اسلام، معرفى و جنبه هاى تربيتى آنها بررسى مىشود. اين هدفها چنيناند: پرستش خداوند، تقوا، تعليم حکمت، پرورش روح عدالتخواهى، تکامل انسان، برادرى و همکارى، دوستى با ملتهاى ديگر؛ پرورش نيروى انديشه، پرورش روح اجتماعى و پرورش شخصيت اخلاقى. پس از اين و در پى بحث اهداف، از برخى | 5-هدف هاى تربيتى در اسلام: در اين فراز، پار هاى هدف هاى تربيتى در اسلام، معرفى و جنبه هاى تربيتى آنها بررسى مىشود. اين هدفها چنيناند: پرستش خداوند، تقوا، تعليم حکمت، پرورش روح عدالتخواهى، تکامل انسان، برادرى و همکارى، دوستى با ملتهاى ديگر؛ پرورش نيروى انديشه، پرورش روح اجتماعى و پرورش شخصيت اخلاقى. پس از اين و در پى بحث اهداف، از برخى روشهاى تربيتى اسلام ياد مىشود مانند: | ||
تلفيق علم و عمل؛ درآميختن ايمان و عمل؛ تربيت عملى؛ روش عقلانى؛ امر به معروف و نهى از منکر؛ جهاد؛ پاداش و تنبيه؛ توبه؛ پند و اندرز؛ ذکر مثل؛ قصهگويى و نيايش. | تلفيق علم و عمل؛ درآميختن ايمان و عمل؛ تربيت عملى؛ روش عقلانى؛ امر به معروف و نهى از منکر؛ جهاد؛ پاداش و تنبيه؛ توبه؛ پند و اندرز؛ ذکر مثل؛ قصهگويى و نيايش. | ||
نگارنده در شرح اين روشها به مناسبت نکاتى را مىآورد و فرعهايى را ياد مىکند تا مىرسد به بحث محتواى نظام تربيتى اسلام و با برشماردن برخى از آنها، از شرحشان مىگذرد و به مفهوم نظام تربيتى مىپردازد و از نظام تربيتى در ايران مىگويد و به بررسى نظام آموزش رسمى کشور مىنشيند و پس از آن به شرح کوتاه مدارس قديم و حوزههاى علمى برمىخيزد. <ref>رفیعی، بهروز، ص 178-183</ref> | نگارنده در شرح اين روشها به مناسبت نکاتى را مىآورد و فرعهايى را ياد مىکند تا مىرسد به بحث محتواى نظام تربيتى اسلام و با برشماردن برخى از آنها، از شرحشان مىگذرد و به مفهوم نظام تربيتى مىپردازد و از نظام تربيتى در ايران مىگويد و به بررسى نظام آموزش رسمى کشور مىنشيند و پس از آن به شرح کوتاه مدارس قديم و حوزههاى علمى برمىخيزد. <ref>رفیعی، بهروز، ص 178-183</ref> |