۸۴٬۲۳۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ی ها ' به 'یها ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می شد' به 'میشد') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
شاهنشاهی هخامنشی، یکی از حکومتهای ایرانی تبار در عصر باستان است، که به دست کورش بزرگ بنیاد نهاده شد. این حکومت در آغاز شکل گیری، با شعار عدالت و برابری، توانست همهی مردم جهان متمدن آن روز را شیفتهی خود کند و از این رو، تمامی ملتهای دور و نزدیک، برای رهایی از چنگال حاکمان ظالم پیشه، به تدریج با دعوت از بنیان گذار این سلسله، خود را از ظلم و زیاده خواهی حاکمانی رهاندند که عدالت و انسانیت در نزد آنها مفهومی نداشت و از رحم شفقت انسانی خبری نبود. ظهور و بروز کورش، بزرگ ترین فرمانروای جهان، فصل نوینی در تاریخ بشریت گشود که دوران پیش و پس از ایشان را میتوان دو دنیای متفاوت تلقی کرد. تا پیش از روی کار آمدن کورش و تشکیل شاهنشاهی جهانی هخامنشی، که گویی به راستی رسالتی نوین برای همهی جهانیان داشت، تمامی ملت ها دربند خودخواهی حاکمان ظالمی بودند که بیدادگری آنها بنابر شواهد اندک تاریخی بر جای مانده از آن دوران چیزی جز پلشتی و زشتی نبود. حاکمان سرزمینهای دور و نزدیک، پنهان و آشکار، با هر وسیلهی ممکنی خواب خوش را از چشمان ملت ها ربوده بودند و گویی جهان در انتظار یک منجی بود که با آمدن کورش ملل و ادیان مختلف رهایی خود را در پیوستن به کورش می جستند و حاکمان ظالم نیز راه نجات خود را در توطئهی همگانی و همه جانبه برای سقوط او می دیدند. همان حاکمانی که تا پیش از روی کار آمدن کورش قتل و غارت انسان های بی پناه را افتخاری برای خود تلقی می کردند و بارها با تهاجمات بی امان خود در چندین نوبت در سال، آسایش و آرامش را از همگان سلب کرده بودند. آنها در توصیف تهاجمات ددمنشانهی خود افتخار می کنند که نه تنها به انسان ها، بلکه به چرندگان و پرندگان نیز رحم نکرده و به هر وسیلهی ممکنی خواستار نابودی دیگر سرزمینهای همجوار خود | شاهنشاهی هخامنشی، یکی از حکومتهای ایرانی تبار در عصر باستان است، که به دست کورش بزرگ بنیاد نهاده شد. این حکومت در آغاز شکل گیری، با شعار عدالت و برابری، توانست همهی مردم جهان متمدن آن روز را شیفتهی خود کند و از این رو، تمامی ملتهای دور و نزدیک، برای رهایی از چنگال حاکمان ظالم پیشه، به تدریج با دعوت از بنیان گذار این سلسله، خود را از ظلم و زیاده خواهی حاکمانی رهاندند که عدالت و انسانیت در نزد آنها مفهومی نداشت و از رحم شفقت انسانی خبری نبود. ظهور و بروز کورش، بزرگ ترین فرمانروای جهان، فصل نوینی در تاریخ بشریت گشود که دوران پیش و پس از ایشان را میتوان دو دنیای متفاوت تلقی کرد. تا پیش از روی کار آمدن کورش و تشکیل شاهنشاهی جهانی هخامنشی، که گویی به راستی رسالتی نوین برای همهی جهانیان داشت، تمامی ملت ها دربند خودخواهی حاکمان ظالمی بودند که بیدادگری آنها بنابر شواهد اندک تاریخی بر جای مانده از آن دوران چیزی جز پلشتی و زشتی نبود. حاکمان سرزمینهای دور و نزدیک، پنهان و آشکار، با هر وسیلهی ممکنی خواب خوش را از چشمان ملت ها ربوده بودند و گویی جهان در انتظار یک منجی بود که با آمدن کورش ملل و ادیان مختلف رهایی خود را در پیوستن به کورش می جستند و حاکمان ظالم نیز راه نجات خود را در توطئهی همگانی و همه جانبه برای سقوط او می دیدند. همان حاکمانی که تا پیش از روی کار آمدن کورش قتل و غارت انسان های بی پناه را افتخاری برای خود تلقی می کردند و بارها با تهاجمات بی امان خود در چندین نوبت در سال، آسایش و آرامش را از همگان سلب کرده بودند. آنها در توصیف تهاجمات ددمنشانهی خود افتخار می کنند که نه تنها به انسان ها، بلکه به چرندگان و پرندگان نیز رحم نکرده و به هر وسیلهی ممکنی خواستار نابودی دیگر سرزمینهای همجوار خود میشدند و این دور باطل همچنان قربانی می داد و ساکنان فلات ایران بیش از همه قربانی مطامع این حاکمان ظالم پیشهی مهاجم به خاک و ناموس ایران بودند. مردمان فلات ایران در حدود یک قرن و اندی پیش از روی کار آمدن کورش، برای رهایی از بیداد، با تشکیل اتحادیه هایی از میان اقوام این فلات و انتخاب پادشاهی عادل از میان اقوام ماد همت گماشتند تا شاید التیامی بر دردهای استخوان سوز آنها باشد. حاکمان مادی زمام امور فلات ایران را به دست گرفتند و سال ها در مقابل ظلم و جور اقوام متهاجم به فلات ایران ایستادگی کردند. آنها تا حدودی توانستند ثبات نسبی را برای ساکنین این فلات فراهم کنند و خود را برای همیشه از شر اقوام مهاجم سکایی و آشوری برهانند و پیمان های عدم تعرض، با دیگر حاکمان منطقه ببندند. موفقیت مادیها در سیاست خارجی و گذشت روزگار اندک اندک آنهارا در دوران آخرین حاکم مادی، به سمت ظلم و ستمی سوق داد که نتیجهی آن، دعوت مادیها از کورش، پادشاه دادگر سرزمین پارس و نوهی دختری آخرین شاه ماد، برای رهانیدن آنها از چنگال ظالمانهی شاه بیدادگر خودشان بود. گویا آوازهی عدالت کورش به قدر کافی گوش مادیها را نوازش داده بود که از وی دعوت کردند تا بر جان دل آنها حاکم شود. آری کورش در میان اقوام پارس، در نتیجهی خرد ذاتی و رفتار و منش انسانی خود، از چنن محبوبیتی برخوردار بود که حتی به زودی ملل دور و نزدیک با اشتیاق خواهان سروری او شدند. کورش با کمک دانش و خرد خود و با کمک مردم ماد و پارس توانست در درگیری با شاه ماد رأفت انسانی خود را که تا آن زمان نظیر نداشت برای جهانیان به نمایش بگذارد. او پس از استیلا بر حاکم ماد و سرزمین ماد، نه تنها حاکم ماد را نکشت بلکه جایگاهی درخور شأن او به وی عطا کرد و مردمان سرزمین ماد را همچون مردم سرزمین خود احترام فراوان نمود و با این عمل بی سابقهی وی ترس و دشمنی بر اندام حاکمان ظالم و امید به رهایی را در اذهان مردمان مظلوم دور و نزدیک مستولی نمود. | ||
مرگ کورش در دفاع از قلمروهای سرزمینهای شرقی، رسالت تداوم حکومت شاهنشاهی را بر دوش فرزندش کمبوجیه نهاد. کمبوجیه فرزند راستین کورش در ادامهی سیاستهای کورش، سرزمین مصر را، که چشم طمع بر قلمروها غربی شاهنشاهی در مناطق فلسطین و شامات دوخته بود، به قلمرو خود منضم کرد تا به عهد و پیمانی که با پدرش کورش بسته بود عمل کند. مرگ ناخواستهی کمبوجیه و انتقال قدرت از شاخهی کورش به شاخهی داریوش، باعث بحران بزرگی در تمامی قلمروهای شاهنشاهی، حتی در سرزمین مادری آنها پارش شد، که با درایت داریوش همهی این مشکلات کمتر از دو سال پایان گرفت و قاطعیت داریوش در مواجهه با این بحران بزرگ و پیروزی او بر همهی دشمنانش و اقدامات مفیدی که وی برای تثبیت و تحکیم این فرمانروایی انجام داد، در پیشگاه تاریخ اگر برتر از کورش نباشد کمتر از وی نیست و اقدامات وی در امنیت و توسعه قلمروهای شاهنشاهی، تداوم حکومت این خاندان با به مدت دو سده، تا سقوط آن به دست اسکندر، بیمه کرد. از مهمترین دستاوردهای ارضی داریوش تسلط وی بر بخشهای وسیعی از اروپای جنوب شرقی تا محدودهی رودخانهی دانوب و هندوستان تا مرز رودخانهی سند بود. سرانجام مرگ داریوش بر اثر کهولت سن، تحقق آرزوهای او را بر عهدهی فرزند و جانشینش خشایارشا محول کرد. تا اینکه قتل خشایارشا در سال 465، که در نتیجهی دسایش اندرونی درباره بود منجر به روی کار آمدن فرزندش اردشیر یکم شد. پس از اردشیر یکم، داریوش دوم و سپس اردشیر دوم زمام امور هخامنشیان را به دست گرفتند تا اینکه مرگ اردشیر سوم به عنوان آخرین شاهنشاه قدرتمند هخامنشی، به مشکلات درونی پارسیان دامن زد و زمینه را برای استیلای مقدونیان فراهم کرد.<ref> [https://historylib.com/books/2679 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | مرگ کورش در دفاع از قلمروهای سرزمینهای شرقی، رسالت تداوم حکومت شاهنشاهی را بر دوش فرزندش کمبوجیه نهاد. کمبوجیه فرزند راستین کورش در ادامهی سیاستهای کورش، سرزمین مصر را، که چشم طمع بر قلمروها غربی شاهنشاهی در مناطق فلسطین و شامات دوخته بود، به قلمرو خود منضم کرد تا به عهد و پیمانی که با پدرش کورش بسته بود عمل کند. مرگ ناخواستهی کمبوجیه و انتقال قدرت از شاخهی کورش به شاخهی داریوش، باعث بحران بزرگی در تمامی قلمروهای شاهنشاهی، حتی در سرزمین مادری آنها پارش شد، که با درایت داریوش همهی این مشکلات کمتر از دو سال پایان گرفت و قاطعیت داریوش در مواجهه با این بحران بزرگ و پیروزی او بر همهی دشمنانش و اقدامات مفیدی که وی برای تثبیت و تحکیم این فرمانروایی انجام داد، در پیشگاه تاریخ اگر برتر از کورش نباشد کمتر از وی نیست و اقدامات وی در امنیت و توسعه قلمروهای شاهنشاهی، تداوم حکومت این خاندان با به مدت دو سده، تا سقوط آن به دست اسکندر، بیمه کرد. از مهمترین دستاوردهای ارضی داریوش تسلط وی بر بخشهای وسیعی از اروپای جنوب شرقی تا محدودهی رودخانهی دانوب و هندوستان تا مرز رودخانهی سند بود. سرانجام مرگ داریوش بر اثر کهولت سن، تحقق آرزوهای او را بر عهدهی فرزند و جانشینش خشایارشا محول کرد. تا اینکه قتل خشایارشا در سال 465، که در نتیجهی دسایش اندرونی درباره بود منجر به روی کار آمدن فرزندش اردشیر یکم شد. پس از اردشیر یکم، داریوش دوم و سپس اردشیر دوم زمام امور هخامنشیان را به دست گرفتند تا اینکه مرگ اردشیر سوم به عنوان آخرین شاهنشاه قدرتمند هخامنشی، به مشکلات درونی پارسیان دامن زد و زمینه را برای استیلای مقدونیان فراهم کرد.<ref> [https://historylib.com/books/2679 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> |