۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه های ' به 'ههای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ده اند' به 'دهاند') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
از قدیم تا همین امروز در حول و حوش مدارس، کتابفروشی هایی بود که متون درسی طلاب را تهیه می کرد. کسانی را که به نسخه برداری و صحافی و فروش نسخه ها و کلا به کار کتاب مشغول بودند وراق می گفتند که پیشهی آنان وراقت بود. دکان های وراقی تا حدودی حکم مغازههای فتوکپی را داشت. اسناد و وثیقه ها و شهادت نامه را هم تنظیم و تکثیر می کرد. یکی از درآمدهای ثابت آنان تکثیر قرآن بود. طلبههای خوش خط هم با کار برای وراقان درآمدی داشتند و نسخههای را که به آنان سفارش داده می شد می نوشتند. کاتبان و ناسخان گاهی مجبور می شدند به کتاب خانه ها رفته و نسخهی مورد نظر را همان جا کتابت کنند. وراقان معمولا اهل علم بودند. قیمت نسخه بسته به خط و سواد و دقت و شهرت کاتب (و البته نوع کاغذ و صحافی) فرق می کرد. طلبه هایی که پول نداشتند خود کتاب هایشان را به سرعت نسخه برداری می کردند. از کتاب حقایق سه نسخه در دست است. به نظر می رسد نسخ ی چین و پاریس که دارای خط خوشی هستند و با دقت نوشته | از قدیم تا همین امروز در حول و حوش مدارس، کتابفروشی هایی بود که متون درسی طلاب را تهیه می کرد. کسانی را که به نسخه برداری و صحافی و فروش نسخه ها و کلا به کار کتاب مشغول بودند وراق می گفتند که پیشهی آنان وراقت بود. دکان های وراقی تا حدودی حکم مغازههای فتوکپی را داشت. اسناد و وثیقه ها و شهادت نامه را هم تنظیم و تکثیر می کرد. یکی از درآمدهای ثابت آنان تکثیر قرآن بود. طلبههای خوش خط هم با کار برای وراقان درآمدی داشتند و نسخههای را که به آنان سفارش داده می شد می نوشتند. کاتبان و ناسخان گاهی مجبور می شدند به کتاب خانه ها رفته و نسخهی مورد نظر را همان جا کتابت کنند. وراقان معمولا اهل علم بودند. قیمت نسخه بسته به خط و سواد و دقت و شهرت کاتب (و البته نوع کاغذ و صحافی) فرق می کرد. طلبه هایی که پول نداشتند خود کتاب هایشان را به سرعت نسخه برداری می کردند. از کتاب حقایق سه نسخه در دست است. به نظر می رسد نسخ ی چین و پاریس که دارای خط خوشی هستند و با دقت نوشته شدهاند و لابد کاتب آن ها هم ایرانی بوده نسخ گرانی بودند. اما نسخهای که در کتابخانهی آیت الله مرعشی وجود دارد بدخط است و کاتب آن که گویا ایرانی نبوده گاهی کلمات را نقاشی می کرده. این نسخه، نسخهی ارزانی بوده یا حداقل نسخهای بوده که یک طلبهی چینی یا ترک با سرعت برای خود نوشته. شرح و توصیف مهم استادان معروف در حواشی همهی نسخ آمده است، لذا برخی از کتاب های درسی معروف شروح مشخصی دارند. اما در سه نسخهی حقایق با آن که برخی از توضیحات و معانی لغات (گاهی به چینی و ترکی و عربی و غالبا به فارسی) یکی یا شبیه به هم است اما در مجموع مختلف است و معلوم است که طلبه توضیح استاد خود را در مجلس درس در حاشیهی کتاب خود نوشته است. نیامدن اسم کتاب در هر سه نسخه هم نشان می دهد که «حقایق» یک کتاب درسی معمولی بوده که از آن نسخ بسیاری تکثیر می شده است. | ||
سبک «حقایق» کهن و اصیل و همان سبک متون قرن چهارم و پنجم است اگرچه این احتمال هم قابل تامل است که شاید نوشتهای از اواخر قرن چهارم باشد. «حقایق» با آن که از جمله کتب مذهبی است اما لغات عربی آن کم است. در ترجمهی لغات و عبارات عربی، معادل های بسیار کهن و فخیم دارد. در آن دوره که هنوز مردم چندان با عربی و معارف اسلامی آشنایی نداشتند اخبار و آیات این کتاب را هم مانند کتب دیگر به فارسی ترجمه می کردند و گاهی هم در ترجمه اضافه هایی از خود می آوردند. این ترجمه ها حذف به قرینه ندارد و لذا خوانندهی امروزی احساس اطناب و پرگویی می کند. باری نویسندهی حقایق هم کلا به اطناب علاقه دارد و این اطناب به جز تکرار فعل در سایر اجزاء جمله هم مشهود است. در متون کهن درآمیختگی شعر و نثر نیست یا کم است. در زمان تألیف حقایق، هنوز رباعیات منسوب به بزرگان صوفیه جعل نشده یا رواج نیافته بود. لذا در حقایق جز یک رباعی نیامده است که البته چهار قافیهای است که از مختصات رباعیات اصیل و کهن است. یک نکتهی جالب در متون کهن که مخصوصا در نثر فنی چشمگیر است ترکیب عناصر ایرانی و اسلامی با هم است. در حقایق هم این مختصه را می بینیم. حکایات این کتاب اغراق آمیز است و در سنجش با حکایات کتب دیگر لطفی ندارد. به نظر می رسد فصل بندی های کتاب هم از منطق خاصی پیروی نمی کند. اما در نیمهی اول کتاب انسجام بیشتری دیده می شود. برخی از باب ها بسیار کوتاه است اما برخی از باب ها بسیار مفصل است. | سبک «حقایق» کهن و اصیل و همان سبک متون قرن چهارم و پنجم است اگرچه این احتمال هم قابل تامل است که شاید نوشتهای از اواخر قرن چهارم باشد. «حقایق» با آن که از جمله کتب مذهبی است اما لغات عربی آن کم است. در ترجمهی لغات و عبارات عربی، معادل های بسیار کهن و فخیم دارد. در آن دوره که هنوز مردم چندان با عربی و معارف اسلامی آشنایی نداشتند اخبار و آیات این کتاب را هم مانند کتب دیگر به فارسی ترجمه می کردند و گاهی هم در ترجمه اضافه هایی از خود می آوردند. این ترجمه ها حذف به قرینه ندارد و لذا خوانندهی امروزی احساس اطناب و پرگویی می کند. باری نویسندهی حقایق هم کلا به اطناب علاقه دارد و این اطناب به جز تکرار فعل در سایر اجزاء جمله هم مشهود است. در متون کهن درآمیختگی شعر و نثر نیست یا کم است. در زمان تألیف حقایق، هنوز رباعیات منسوب به بزرگان صوفیه جعل نشده یا رواج نیافته بود. لذا در حقایق جز یک رباعی نیامده است که البته چهار قافیهای است که از مختصات رباعیات اصیل و کهن است. یک نکتهی جالب در متون کهن که مخصوصا در نثر فنی چشمگیر است ترکیب عناصر ایرانی و اسلامی با هم است. در حقایق هم این مختصه را می بینیم. حکایات این کتاب اغراق آمیز است و در سنجش با حکایات کتب دیگر لطفی ندارد. به نظر می رسد فصل بندی های کتاب هم از منطق خاصی پیروی نمی کند. اما در نیمهی اول کتاب انسجام بیشتری دیده می شود. برخی از باب ها بسیار کوتاه است اما برخی از باب ها بسیار مفصل است. |