۱۴۷٬۱۸۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURدموکراتیزاسیون و تعدیل قدرت سیاسی در ایرانJ1.jpg | عنوان =دموکراتیزاسیون و تعدیل قدرت سیاسی در ایران (دوران قاجاریه) | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = اکبری، میرحامد (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = |...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'هی ') |
||
| خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''دموکراتیزاسیون و تعدیل قدرت سیاسی در ایران (دوران قاجاریه)''' تألیف میرحامد اکبری؛ بخشی از آنچه که | '''دموکراتیزاسیون و تعدیل قدرت سیاسی در ایران (دوران قاجاریه)''' تألیف میرحامد اکبری؛ بخشی از آنچه که مدرنیتهی ایرانی خوانده می شود، در قالب مفهوم تعدیل قدرت قابل توضیح است. مقصود از آن نیز تمامی کوشش های سیاسی و فکری است که در دو بعد مدرن سازی و دموکراتیزه کردن قدرت سیاسی صورت می گیرد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
این کتاب، جلد نخست از | این کتاب، جلد نخست از مجموعهی 6 جلدی جستاری در تاریخ حقوق عمومی ایران است که در سه فصل به ارائهی مطلب می پردازد: | ||
فصل نخست: چارچوب مفهومی و نظری | فصل نخست: چارچوب مفهومی و نظری | ||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
بخش اول: گونه شناسی تجربه تاریخی دولت در ایران معاصر | بخش اول: گونه شناسی تجربه تاریخی دولت در ایران معاصر | ||
بخش دوم: حق جامعه، | بخش دوم: حق جامعه، نقطهی عزیمت تعدیل قدرت و تفکیک حکومت از سلطنت | ||
بخش سوم: جامعه منشأ تعدیل قدرت | بخش سوم: جامعه منشأ تعدیل قدرت | ||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
فصل سوم: مشروطه ایرانی و تعدیل قدرت | فصل سوم: مشروطه ایرانی و تعدیل قدرت | ||
بخش اول: جنبش مشروطه و نهادینه شدن | بخش اول: جنبش مشروطه و نهادینه شدن نظریهی تعدیل قدرت | ||
بخش دوم: بحران خودکامگی و مقاومت در برابر تفکیک حکومت از سلطنت | بخش دوم: بحران خودکامگی و مقاومت در برابر تفکیک حکومت از سلطنت | ||
| خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
بخش پنجم: تغییر گفتمان روشنفکری از خواست تعدیل قدرت به دولت ملت سازی | بخش پنجم: تغییر گفتمان روشنفکری از خواست تعدیل قدرت به دولت ملت سازی | ||
بخش ششم: دولت | بخش ششم: دولت مطلقهی مدرن در برابر دولت تعدیل یافتهی مدرن | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
تا پیش از پدیدار شدن تجدد، | تا پیش از پدیدار شدن تجدد، سایهی خودکامگی همواره بر فراز ایران زمین بوده است. خودکامگی امری طبیعی می نمود؛ حاکمان خوکامه خود را در سایهی خدا فرض کرده بودند و حضورشان را ناشی از تقدیر الهی می پنداشتند. مدرنیته بنیان این مفروضات و تصورات را متزلزل ساخت؛ چرا که منشأ حکومت را نه در آسمان ها، بلکه در زمین می جست و حضور حاکمان را ناشی از ارادهی انسانی و نه تقدیر آسمانی قلمداد می کرد. مدرنیتهی سیاسی به همین میزان هم بسنده نکرد و تنها به نقد مسألهی مشروعیت از دیدگاه فلسفهی سیاسی کلاسیک اکتفا ننمود. فلاسفهی مدرن و اندیشمندان عصر جدید ضمن نقد جدی فلسفهی سیاسی کلاسیک، آلترناتیوهای خود را مطرح کرده که دربردارندهی اشکال مبدعانه ای از ساختارهای نوین سیاسی و سازکارهای حاکمیتی جدید بودند. | ||
در طول تاریخ سیاسی جهان، پادشاهان به علت دارا بودن نقش | در طول تاریخ سیاسی جهان، پادشاهان به علت دارا بودن نقش دوگانهی حکومت - سلطنت، هم از اقتدارات سلطنت و ریاست عالیه کشور برخوردار بودند و هم در امر حکومت و ارکان مختلف آن به صورت مستقیم یا با واسطه دخالت می کردند. تفکیک امر سلطنت از حکومت، راه را بر خودکامگی شاهان سد و مکانیزمی برای تعدیل قدرت آنان ترسیم می کرد. سلطنت مشروطه که نمونه ای بارز از تفکیک حکومت از سلطنت است مهم ترین راهکار سیاسی و اجتماعی در جهت تعدیل قدرت حاکمان طی قرون اخیر بوده است، چرا که تجمیع دو امر سلطنت و حکومت در دست یک نفر باعث ایجاد حکومت های خودکامه می شد. | ||
مبنای تعدیل قدرت که بر اساس | مبنای تعدیل قدرت که بر اساس نظریهی تفکیک حکومت از سلطنت استوار است، راه بر خودکامگی پادشاهان می بندد، به همین دلیل، وجود یک میثاق ملی تحت عنوان قانون اساسی که شاکلهی رژیم سیاسی را ترسیم کرده و به تنظیم رابطه میان فرمانروایان و فرمانبران بپردازد، از جمله مهم ترین و اساسی ترین گل ها در جهت نیل به تعدیل قدرت و تفکیک امر سلطنت کردن از حکومت داری است چرا که در پرتو دستوراتی که در اصول قانون اساسی متبلور می شوند جایگاه پادشاه مشخص شده و شیوهی دخالت او در ارکان قدرت معین می شود. | ||
در ساختارهای نوین سیاسی و اشکال جدید حاکمیتی، منشاء قدرت سیاسی و | در ساختارهای نوین سیاسی و اشکال جدید حاکمیتی، منشاء قدرت سیاسی و سرچشمهی مشروعیت بخشی آن مردم بودند؛ خواست و ارادهی مردم تعیین کنندهی حضور و تداوم حکومت ها بود و حکومت ها نیز در چارچوب قوانین مدون اعمال قدرت می نمودند. تفکیک قوا، تدوین قوانین اساسی، ظهور حکومت های جمهوری و پدیدآیی حکومت های مشروطهی سلطنتی، سیمای سیاست غربی را تماما دگرگون ساخت. اما همزمان با این تحولات، ایران همچنان بر مدار جهان سنتی سیر می کرد. در این بین قاجارها همزمان با تغییر سیاست غربی، قدرت سیاسی را در ایران به دست گرفته و نمانیدهی سیاست کلاسیک بودند. آنان از همان ابتدای حکومتداری در مواجهه با دنیای جدید، ناکارآمدی کامل خود را به نمایش گذاشتند و به ویژه در جریان شکست در جنگ با روس ها، تصویر یک حاکمیت درهم شکسته را برای جهان بیرونی و مردمان ایران نشان دادند. با این حال آنان هچنان دارای قدرت مطلقه بودند و اختیار ملک و ملت را به دست داشتند. عملکرد داخلی آن ها در ابعاد مختلف چنان فاجعه بار و آسیب زا بود که روشنفکران و نخبگان را به تامل در باب خروج از وضع جاری و یافتن راهکار سوق داد.<ref> [https://historylib.com/books/2586/ ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||