پرش به محتوا

تحفة الإنجاب بمسألة السنجاب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '= ' به '=')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''تحفة الإنجاب بمسألة السنجاب'''، اثر جلال‌الدین سیوطی (متوفی 911ق)، رساله‌ای است کوچک و مختصر درباره چند مسئله فقهی، از جمله اینکه آیا موی سنجاب و مانند آن (سایر موهای میته) با دباغی پوست، پاک می‌گردد یا خیر؟ کتاب با شرح و تحقیق سعید محمد لحام، منتشر شده است.
'''تحفة الإنجاب بمسألة السنجاب'''، اثر [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|جلال‌الدین سیوطی]] (متوفی 911ق)، رساله‌ای است کوچک و مختصر درباره چند مسئله فقهی، از جمله اینکه آیا موی سنجاب و مانند آن (سایر موهای میته) با دباغی پوست، پاک می‌گردد یا خیر؟ کتاب با شرح و تحقیق [[لحام، سعید محمد|سعید محمد لحام]]، منتشر شده است.


موضوع رساله، پیرامون سؤال و استفتایی است که از سیوطی درباره برخی مسائل فقهی، از جمله حکم شرعی موی سنجاب پرسیده شده است. در این سؤال، چنین آمده است که آیا موی سنجاب و حیوانات میته مانند آن، در صورت دباغی کردن، به‌تبعیت پوست آنها، پاک می‌گردد یا خیر؟ سؤال‌کننده تأکید نموده است که پاسخ خود را، بر اساس اقتضای دلیل و نظر خود سیوطی و بر اساس اجتهاد وی، دریافت نماید، نه بر اساس مذهب مشهور شافعی؛ زیرا نظر مشهور در مذهب شافعی، عدم طهارت می‌باشد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص3</ref>.
موضوع رساله، پیرامون سؤال و استفتایی است که از [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] درباره برخی مسائل فقهی، از جمله حکم شرعی موی سنجاب پرسیده شده است. در این سؤال، چنین آمده است که آیا موی سنجاب و حیوانات میته مانند آن، در صورت دباغی کردن، به‌تبعیت پوست آنها، پاک می‌گردد یا خیر؟ سؤال‌کننده تأکید نموده است که پاسخ خود را، بر اساس اقتضای دلیل و نظر خود [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] و بر اساس اجتهاد وی، دریافت نماید، نه بر اساس مذهب مشهور شافعی؛ زیرا نظر مشهور در مذهب شافعی، عدم طهارت می‌باشد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص3</ref>.
 
[[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]]، پاسخ به این سؤال را منوط به دو مقدمه کرده است؛ در مقدمه نخست، به بررسی این موضوع پرداخته شده است که آیا موی بدن حیوانات، به‌واسطه مردن و در اصطلاح «میته» شدن آنها، نجس می‌شود یا اینکه بر همان طهارت نخست باقی می‌ماند؟


سیوطی، پاسخ به این سؤال را منوط به دو مقدمه کرده است؛ در مقدمه نخست، به بررسی این موضوع پرداخته شده است که آیا موی بدن حیوانات، به‌واسطه مردن و در اصطلاح «میته» شدن آنها، نجس می‌شود یا اینکه بر همان طهارت نخست باقی می‌ماند؟
در مقدمه دوم، اقوال و نظرات مختلف علما پیرامون طهارت یا عدم طهارت پوست به‌واسطه دباغی کردن آن و ادله هرکدام مورد بحث قرار گرفته است <ref>ر.ک: همان، ص4</ref>.
در مقدمه دوم، اقوال و نظرات مختلف علما پیرامون طهارت یا عدم طهارت پوست به‌واسطه دباغی کردن آن و ادله هرکدام مورد بحث قرار گرفته است <ref>ر.ک: همان، ص4</ref>.


پیرامون مقدمه نخست، به اختلاف علما درباره نجاست مو به‌واسطه موت، اشاره گردیده است. برخی از علمای شافعی قائل به نجاست هستند، ولی اکثر علما معتقدند که موی حیوانات به‌واسطه موت آنها، نجس نخواهد شد<ref>ر.ک: همان، ص4-5</ref>.
پیرامون مقدمه نخست، به اختلاف علما درباره نجاست مو به‌واسطه موت، اشاره گردیده است. برخی از علمای شافعی قائل به نجاست هستند، ولی اکثر علما معتقدند که موی حیوانات به‌واسطه موت آنها، نجس نخواهد شد<ref>ر.ک: همان، ص4-5</ref>.


در مقدمه دوم، به بیان این نکته پرداخته شده است که پیرامون طهارت یا عدم طهارت پوست میته، در میان علما، هفت نظریه وجود دارد. سیوطی پس از ذکر این نظریات و ادله آنها، خود معتقد به طهارت مو به‌واسطه دباغی پوست شده است و ادله مختلفی را برای آن ذکر کرده است؛ از جمله ادله آن را روایاتی می‌داند که مسلم در صحیح خویش از طریق ابوالخیر و دارقطنی از طریق ولید بن مسلم و نیز از طریق زافر بن سلیمان تخریج کرده‌اند و شواهدی نیز بر
در مقدمه دوم، به بیان این نکته پرداخته شده است که پیرامون طهارت یا عدم طهارت پوست میته، در میان علما، هفت نظریه وجود دارد. [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]] پس از ذکر این نظریات و ادله آنها، خود معتقد به طهارت مو به‌واسطه دباغی پوست شده است و ادله مختلفی را برای آن ذکر کرده است؛ از جمله ادله آن را روایاتی می‌داند که [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] در [[صحيح مسلم|صحیح]] خویش از طریق ابوالخیر و دارقطنی از طریق ولید بن مسلم و نیز از طریق زافر بن سلیمان تخریج کرده‌اند و شواهدی نیز بر
آن موجود است که از جمله آنها روایاتی است که بیهقی از طریق یوسف بن سعد، عبدالله بن قیس و ابووائل تخریج نموده است<ref>ر.ک: همان، ص25-27</ref>.
آن موجود است که از جمله آنها روایاتی است که بیهقی از طریق یوسف بن سعد، عبدالله بن قیس و ابووائل تخریج نموده است<ref>ر.ک: همان، ص25-27</ref>.