۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'هی ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ها ' به 'هها ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب دنیای شما به بیان نویسنده در مقدّمه از دنیایی سخن میگوید که در آن خبری از مردی و مردمینیست، آنچه که دیده میشود هواهای نفسانی و وساوس شیطانی و خلاف عرف و عادت انسانی است. روال کارها و | کتاب دنیای شما به بیان نویسنده در مقدّمه از دنیایی سخن میگوید که در آن خبری از مردی و مردمینیست، آنچه که دیده میشود هواهای نفسانی و وساوس شیطانی و خلاف عرف و عادت انسانی است. روال کارها و برنامهها به نفع انسان و طبیعت نیست و آنچه که هدر میرود مفهوم و حقیقت انسانیت و نابودی طبیعت خداداد است. رباعی شروع مقدّمه حکایت از این مقوله و این نگرش دارد، بی خبری از آخرت و نادیده گرفتن اصول معنوی و این چیزی است که در سیاست کلان دنیا دیده میشود. | ||
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمه میگوید: من شاعر نیستم، امّا میانهای خوش با شعر دارم. شعرهای راستین را بارها و بارها میخوانم، و از خواندنش لذّت میبرم و گاه برخی از آنها را به حافظه میسپارم. شاعرانِ راستین را که راست میگویند و راستی را میستایند و به راه راستی میروند را دوست دارم، شعر اگر تفسیر باشد میپذیرم، چه، شعر آن است که حقیقت را در زبانی لطیف و موزون بگوید و آینهای از زمانِ شاعر باشد، آن گونه که هست و خود مینماید، نه آنگونه که خیال میشود و یا به خیال میآید. و اگر شعر آینة زمان نباشد و در آن تعهّدی دیده نشود و انسان را از یاد ببرد از آنچه که اصل است باز میماند. در این صورت در آن تفسیری برای وقایع دیده نمیشود و به جای تفسیر به زعم فرزند ارشد [[مولانا]]، تفِ سیر میشود و در این صورت، شعر اگر تف سیر باشد و نشانی از حقیقت و واقعیت در آن نباشد نه شنیدنی است و نه خواندنی، لذا شعر اگر تفِ سیر باشد مطلقاً بدان میلی و کششی و علاقهای ندارم<ref>مقدّمه، صص 6-5</ref>. | استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمه میگوید: من شاعر نیستم، امّا میانهای خوش با شعر دارم. شعرهای راستین را بارها و بارها میخوانم، و از خواندنش لذّت میبرم و گاه برخی از آنها را به حافظه میسپارم. شاعرانِ راستین را که راست میگویند و راستی را میستایند و به راه راستی میروند را دوست دارم، شعر اگر تفسیر باشد میپذیرم، چه، شعر آن است که حقیقت را در زبانی لطیف و موزون بگوید و آینهای از زمانِ شاعر باشد، آن گونه که هست و خود مینماید، نه آنگونه که خیال میشود و یا به خیال میآید. و اگر شعر آینة زمان نباشد و در آن تعهّدی دیده نشود و انسان را از یاد ببرد از آنچه که اصل است باز میماند. در این صورت در آن تفسیری برای وقایع دیده نمیشود و به جای تفسیر به زعم فرزند ارشد [[مولانا]]، تفِ سیر میشود و در این صورت، شعر اگر تف سیر باشد و نشانی از حقیقت و واقعیت در آن نباشد نه شنیدنی است و نه خواندنی، لذا شعر اگر تفِ سیر باشد مطلقاً بدان میلی و کششی و علاقهای ندارم<ref>مقدّمه، صص 6-5</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
نویسنده در ذیل مقدّمه سخنان قابل توجّهی را در بیان سبک مفهومیو معنوی خود توضیح میدهد و در عین حال به این نیز متذکّر است که در شعر خود در قالب رباعی مایل بوده سه چیز را دخیل کند تا از این طریق بتواند پیامهای معنوی خود را با محکهای اصلی و اصیل همآوا و همراه کند تا خواننده نیز در ازای وقت و انرژیای که برای خواندن اثر صرف میکند چیزهای متین و اصیل نیز فرا بگرد و این سه چیز عبارتند از: تاریخ، قرآن و حدیث که هر کدام برای انسان در هر عصری پیامیدارد که فرد میتواند حوادث را در آن سه مورد تفحّص قرار بدهد و نگاهس وسیع و اصیل را در اختیار بگیرد. | نویسنده در ذیل مقدّمه سخنان قابل توجّهی را در بیان سبک مفهومیو معنوی خود توضیح میدهد و در عین حال به این نیز متذکّر است که در شعر خود در قالب رباعی مایل بوده سه چیز را دخیل کند تا از این طریق بتواند پیامهای معنوی خود را با محکهای اصلی و اصیل همآوا و همراه کند تا خواننده نیز در ازای وقت و انرژیای که برای خواندن اثر صرف میکند چیزهای متین و اصیل نیز فرا بگرد و این سه چیز عبارتند از: تاریخ، قرآن و حدیث که هر کدام برای انسان در هر عصری پیامیدارد که فرد میتواند حوادث را در آن سه مورد تفحّص قرار بدهد و نگاهس وسیع و اصیل را در اختیار بگیرد. | ||
شاعر در این مجموعه مطالب زیادی را از نوع حکمت و عرفان در قالب رباعی عرضه کرده و پندی عارفانه را برای خواننده که به زعم شاعر یاران و همراهان و اهل سلوکند در کار کرده است. از تغییرات ذاتی و گذر زمان گفته، از این که جهان ثابت نیست و ما نیز به طور ثابت در این جهان نخواهیم بود، از مردودی ستم به نزد اهل خرد، از خطا بودن دوری از استاد و مرشد، از اسارت | شاعر در این مجموعه مطالب زیادی را از نوع حکمت و عرفان در قالب رباعی عرضه کرده و پندی عارفانه را برای خواننده که به زعم شاعر یاران و همراهان و اهل سلوکند در کار کرده است. از تغییرات ذاتی و گذر زمان گفته، از این که جهان ثابت نیست و ما نیز به طور ثابت در این جهان نخواهیم بود، از مردودی ستم به نزد اهل خرد، از خطا بودن دوری از استاد و مرشد، از اسارت خواستهها و هواها، از ازبین رفتن اندیشههای صائب و تار شدن دیدهها، مصاف هموارهی دین و کفر، از فقر و سلطنت، از زیر نقاب رفتن و خود را پنهان کردن، از وجود سقیفههایی که حق در آن کشته و نابود میشود، از ندای وجدان که گاه خاموش میشود، در نبودن محرم اسرار، در خوابهای خرگوشی، در قانع نبودن و حریصی به دنیای دون، از تعطیلیِ باب وفا و گشوده بودن باب جفا، از زبانهای ناپاک و بی باک و تیرهای رهاشده به سوی مردم، از دوری از ادب و آداب، دوری از دیانت و رفتن به ریا و نفاق و لاابالیگری، دوری از کتاب و درس و علم، از سرگردانی و ندانم کاری و باری به هر جهتهایی که از همه سو همه را نشانه رفته است و بسیاری دیگر از مسائل. | ||
دنیای فعلی در سرگردانی و خداندانی سیر میکند و سرخوش از هواهای خود است که شاعر به آن توجّه میدهد: | دنیای فعلی در سرگردانی و خداندانی سیر میکند و سرخوش از هواهای خود است که شاعر به آن توجّه میدهد: | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
{{ب|''آنان که از این میان خدا میبینند''|2=''استون جهان همین خردمندانند''<ref>متن، رباعی شماره 175</ref>}} | {{ب|''آنان که از این میان خدا میبینند''|2=''استون جهان همین خردمندانند''<ref>متن، رباعی شماره 175</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
مردم از دین و خدا و حقیقت معنوی قرآن فاصله گرفتهاند و به سمت فلسفههای صوری ای میروند که نه حقیقت دارد و نه به حقیقت میخواند، بلکه گاهی همین | مردم از دین و خدا و حقیقت معنوی قرآن فاصله گرفتهاند و به سمت فلسفههای صوری ای میروند که نه حقیقت دارد و نه به حقیقت میخواند، بلکه گاهی همین فلسفهها سبب فساد عقیده و فکر هم میشود و آدمیرا از آنچه که باید بفهمد و باشد منحرف میسازد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''بس فلسفه که ز باطلی یاد کند''|2=''با حرف و سخن، کار بیداد کند''}} | {{ب|''بس فلسفه که ز باطلی یاد کند''|2=''با حرف و سخن، کار بیداد کند''}} |