۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'عده ای ' به 'عدهای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
| (۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo"> | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NURMir.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:NURMir.jpg|بندانگشتی|آیتالله آقا میر مومن رضاتوفیقی]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
| خط ۱۲: | خط ۱۰: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
| data-type="authorfatherName" |میر احمد ابن میر | | data-type="authorfatherName" |میر احمد ابن میر مومن ابن میر محمد لطیف ابن میر عبدالطیف ابن میر محمد ابن محمد شریف ابن میر مومن موسوی رضاتوفیقی ... میرعباس بن سیدمحمود ملقب به توفیق بن احمد بن موسی بن ابی عبدالله احمد بن ابی الحسن موسی نقیب قم بن ابی عبدالله نقیب قم بن ابی علی محمد اعرج بن ابی محمد احمد مدفون در شیراز بن [[موسی المبرقع]] مدفوع در قم بن [[امام جواد]](ع) | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
| خط ۲۸: | خط ۲۶: | ||
[[آیتالله شیخ محمدمهدی کجوری]] | [[آیتالله شیخ محمدمهدی کجوری]] | ||
[[آیتالله | [[آیتالله سید علیاکبر یزدی]] | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
| خط ۳۸: | خط ۳۶: | ||
|- class="articleCode" | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
| data-type="authorCode" | | | data-type="authorCode" |AUTHORCODEAUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
شاگردان | شاگردان | ||
| خط ۴۸: | خط ۴۶: | ||
میرمحمد بن میرقاسم | میرمحمد بن میرقاسم | ||
</div> | </div> | ||
{{کاربردهای دیگر|رضاتوفیقی ( | {{کاربردهای دیگر|رضاتوفیقی (ابهامزدایی)}} | ||
'''میرمؤمن رضاتوفیقی''' (حدود 1190-1262ش)، از علمای قرن سیزدهم کهگیلویه و بویر احمد. | '''میرمؤمن رضاتوفیقی''' (حدود 1190-1262ش)، از علمای قرن سیزدهم کهگیلویه و بویر احمد. | ||
| خط ۶۱: | خط ۵۹: | ||
میرمؤمن بعد از اینکه به مکتب رفت و خواندن و نوشتن و همچنین قرائت قرآن را یاد گرفت به جهت علاقه شدید که به علوم اجداد طاهرینش داشت تصمیم گرفت که برای تحصیل به حوزه علمیه شیراز رهسپار گردد. | میرمؤمن بعد از اینکه به مکتب رفت و خواندن و نوشتن و همچنین قرائت قرآن را یاد گرفت به جهت علاقه شدید که به علوم اجداد طاهرینش داشت تصمیم گرفت که برای تحصیل به حوزه علمیه شیراز رهسپار گردد. | ||
ظاهراً پدر ایشان به جهت اینکه میر مؤمن پسر بزرگش بود و مال و اموال زیادی داشت و به تنهایی قادر به | ظاهراً پدر ایشان به جهت اینکه میر مؤمن پسر بزرگش بود و مال و اموال زیادی داشت و به تنهایی قادر به ادارهی املاک و مستغلات و احشام نبود و میر مؤمن دست راست ایشان بود، موافق با تحصیل ایشان در شیراز که فاصله زیادی با کهگیلویه داشت نبود. ایشان که شیفته تحصیل و کسب علم بودند از آن موقعیت مالی بعنوان فرزند ارشد صرف نظر کردند و شب به خواهر خودش سیده زهرا میگوید اگر صبح از خواب بیدار شدید و دیدید که من نیستم نگران نباشید و به پدر بگویید که من برای برای تحصیل به شیراز رفتم. حقیقتا هجرت از کهگیلویه به شیراز در آن عصر کار بسیار شاق و پر زحمتی بود ولی در عین حال علاقه به علم اجدادش چنین راه سختی را برای او هموار کرد. | ||
ایشان حدودا در سال1205 هجری شمسی وارد شهر شیراز در مدرسهی منصوریه و مدرسه خان شروع به تحصیل نموده است و قریب به 40 سال در شیراز ساکن بودند. | ایشان حدودا در سال1205 هجری شمسی وارد شهر شیراز در مدرسهی منصوریه و مدرسه خان شروع به تحصیل نموده است و قریب به 40 سال در شیراز ساکن بودند. | ||
در این مدت بعد از تحصیل وکسب فیض از علما بزرگ شیراز مانند مرحوم [[آیتالله شیخ محمدعلی محلاتی]] متوفای 1284ق و [[آیتالله شیخ محمدمهدی کجوری]] 1293ق و [[آیتالله | در این مدت بعد از تحصیل وکسب فیض از علما بزرگ شیراز مانند مرحوم [[آیتالله شیخ محمدعلی محلاتی]] متوفای 1284ق و [[آیتالله شیخ محمدمهدی کجوری]] 1293ق و [[آیتالله سید علیاکبر یزدی]] و [[میرزا ابوطالب نواب]] متوفای 1301 به مراتب علمی بالای نائل گردیدند و به عنوان یکی از علما و مدرسین بزرگ مطرح بودند. متأسفانه از شاگردان ایشان در شیراز اطلاع موثقی در دست نمیباشد. یکی شاگرد ایشان مرحوم آیتالله آقا میرمحمد لطیف است که در منطقه کهگیلویه از اخوی خود ادبیات عرب و مقدار زیادی از احکام را فرا گرفت. | ||
== بازگشت به وطن == | == بازگشت به وطن == | ||
| خط ۷۶: | خط ۷۴: | ||
میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم. | میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم. | ||
میرعباس بسیار خوشحال شد و به جهت طولانی بودن سفرش خیلی موهای سر و محاسنش بلند شده بود و لباسهایش مندرس و پاره شده بود. میرمؤمن ایشان رابه آرایشگاه برد و سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس نو برایش خرید و بعد از استحمام، او را به منزل خویش برد. میر عباس جریان نزاع و قتل را برای ایشان تعریف و از او درخواست استمداد نمود و گفت به جهت این قتل تفرقه شدیدی بین سادات رخ داده و عدهای زندان رفتهاند و ممکن است هر لحظه نزاع گستردهتر شود. فقط حضور حضرتعالی باعث میشود که این غائله پایان یابد. این عالم بر خود لازم دید به منطقه برگردد، باتوجه به تشنج موجود در منطقه ایشان به دیدار حاکم فارس سلطان مراد میرزا حسام السلطنه که شخصی معروف | میرعباس بسیار خوشحال شد و به جهت طولانی بودن سفرش خیلی موهای سر و محاسنش بلند شده بود و لباسهایش مندرس و پاره شده بود. میرمؤمن ایشان رابه آرایشگاه برد و سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس نو برایش خرید و بعد از استحمام، او را به منزل خویش برد. میر عباس جریان نزاع و قتل را برای ایشان تعریف و از او درخواست استمداد نمود و گفت به جهت این قتل تفرقه شدیدی بین سادات رخ داده و عدهای زندان رفتهاند و ممکن است هر لحظه نزاع گستردهتر شود. فقط حضور حضرتعالی باعث میشود که این غائله پایان یابد. این عالم بر خود لازم دید به منطقه برگردد، باتوجه به تشنج موجود در منطقه ایشان به دیدار حاکم فارس سلطان مراد میرزا حسام السلطنه که شخصی معروف ومؤثر در تاریخ قاجار و در دربار و ولایت خراسان و فارس بود، رفت و موضوع را برای ایشان مطرح کرد. سلطان مراد میرزا به جهت شناخت و احترام خاصی که برای این عالم قائل بود، سواران نظامی را به همراه ایشان به منطقه کهگیلویه فرستاد. همچنین نامهای به حاکم بهبهان و کهگیلویه سلطان اویس میرزا احتشامالدوله برای پیگیری و رسیدگی به موضوع قتل نوشت و در پایان نامه این گونه نوشته است "بدان که من که مرادم مرید میر مؤمنم. | ||
توجه به این نکته ضروری است که میرمؤمن در شیراز نه ایل و تباری و نه مال و سرمایهای و نه منصب حکومتی داشت، پس فقط بعلت مقام معنوی و مرتبه علمی بسیار بالای ایشان در نزد حاکمان فارس دارای حرمت و اعتبار بود آن هم حسام السلطنه که عموی ناصرالدینشاه بود و بسیار شخصی پرنفوذ و و دارای قدرت در دربار بودو سالها به تناوب حاکم فارس و خراسان و یزد و اصفهان و کردستان بود و از خود رشادتهایی نشان داد و لذا با آغاز نقشه انگلیس در جریان جداسازی هرات با قشون خویش رهسپار آنجا شد و پس از یک سال محاصره شهر هرات توانست آن را بار دیگر به خاک ایران برگرداند | توجه به این نکته ضروری است که میرمؤمن در شیراز نه ایل و تباری و نه مال و سرمایهای و نه منصب حکومتی داشت، پس فقط بعلت مقام معنوی و مرتبه علمی بسیار بالای ایشان در نزد حاکمان فارس دارای حرمت و اعتبار بود آن هم حسام السلطنه که عموی ناصرالدینشاه بود و بسیار شخصی پرنفوذ و و دارای قدرت در دربار بودو سالها به تناوب حاکم فارس و خراسان و یزد و اصفهان و کردستان بود و از خود رشادتهایی نشان داد و لذا با آغاز نقشه انگلیس در جریان جداسازی هرات با قشون خویش رهسپار آنجا شد و پس از یک سال محاصره شهر هرات توانست آن را بار دیگر به خاک ایران برگرداند | ||
| خط ۸۸: | خط ۸۶: | ||
ایشان بعد از چندین روز سواران را به شیراز روانه کردند و آنطور که بهنظر میآید متوجه شدند که نیاز هست برای تبیین احکام شریعت و تشویق مردم به کسب علم، مدت خیلی طولانی در آن دیار بمانند. | ایشان بعد از چندین روز سواران را به شیراز روانه کردند و آنطور که بهنظر میآید متوجه شدند که نیاز هست برای تبیین احکام شریعت و تشویق مردم به کسب علم، مدت خیلی طولانی در آن دیار بمانند. | ||
همسرش که اهل شیراز بود و شهر نشین بود طبیعی است که نمیتوانست در آن | همسرش که اهل شیراز بود و شهر نشین بود طبیعی است که نمیتوانست در آن منطقهی عشایری محروم زندگی کند. امیرمؤمن که متوجه این موضوع شد با توافق، از او جدا شد و به دستور ایشان با احترام و تکریم به شیراز باز گردانده شد. | ||
ذکر دوباره این نکته خالی از لطف نیست که این حوادث در دوران قاجار و در اوج محرومیت کهگیلویه رخ داد و ماندن طولانی مدت ایشان در آن منطقه بسیار محروم تصمیم سختی بود. | ذکر دوباره این نکته خالی از لطف نیست که این حوادث در دوران قاجار و در اوج محرومیت کهگیلویه رخ داد و ماندن طولانی مدت ایشان در آن منطقه بسیار محروم تصمیم سختی بود. | ||
گرچه زندگی نامه ایشان در کتابی ثبت نشده ولی گمان میرود ایشان به چند دلیل تصمیم به ماندن را گرفتندیعنی ظاهراً مرحوم سید بعد از حل و فصل قتل ونزاع تصمیم برگشتن به شیراز را داشت زیرا ایشان در شیراز کرسی درس داشت و از مدرسین حوزه علمیه بزرگ شهر شیرازبودولی عواملی باعث شد که در | گرچه زندگی نامه ایشان در کتابی ثبت نشده ولی گمان میرود ایشان به چند دلیل تصمیم به ماندن را گرفتندیعنی ظاهراً مرحوم سید بعد از حل و فصل قتل ونزاع تصمیم برگشتن به شیراز را داشت زیرا ایشان در شیراز کرسی درس داشت و از مدرسین حوزه علمیه بزرگ شهر شیرازبودولی عواملی باعث شد که در منطقهای کهگیلویه ساکن گردد | ||
# هیچ عالمی در منطقه وجود نداشت که مردم نسبت به احکام شرع و دستورات دین به او رجوع کنند | # هیچ عالمی در منطقه وجود نداشت که مردم نسبت به احکام شرع و دستورات دین به او رجوع کنند | ||
| خط ۱۰۳: | خط ۱۰۱: | ||
[[پرونده:NURmMir.jpg|بندانگشتی|مقبره آیتالله آقا میرمؤمن رضاتوفیقی|200px]] | [[پرونده:NURmMir.jpg|بندانگشتی|مقبره آیتالله آقا میرمؤمن رضاتوفیقی|200px]] | ||
سادات مانند بقیه عشایر در اواخر فصل بهار به ییلاق کوچ | سادات مانند بقیه عشایر در اواخر فصل بهار به ییلاق کوچ میکردند. پس از سالها حیات پربرکت ایشان و تببین احکام شریعت در آن دیار کامل محروم و صعبالعبور، در سال آخر عمر به جهت این که غباری پیری بر او سایه افکنده بود و کسالتی هم بر او عارض شده نتوانست به ییلاق برود. گروهی از سادات به احترام ایشان کنارش ماندند و کوچ نکردند و حتی عدهای از سادات میرجنگی که در حال کوچ بودند در بین راه متوجه شدند که میرمؤمن امسال نمیآید و برگشتند، در جوار این عالم ماندند و چنین گفتند که ییلاق بدون آمیرمؤمن لطف و صفای ندارد. سرانجام درهمان سال یعنی سال 1262ش در سن 72 سالگی رحلت کردند و به اجداد طاهرینش محلق شدند و در روستای طولیان به خاک سپرده شدند. بنایی بر قبر ایشان گذاشته شده که تا الان باقی است. مقبره ایشان در دوره قاجار به سبک معماری صفویه ساخته شده که به علت عدم توجه در معرض تخریب است. | ||
== آثار == | == آثار == | ||