پرش به محتوا

اسلام و تعلیم و تربیت (امینی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ن ها' به 'ن‌ها'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ن ها' به 'ن‌ها')
خط ۳۰: خط ۳۰:
1- تعريف تعليم و تربيت: گرچه تعليم و تربيت اغلب با هم به كار مى‌روند، معناى آن دو، يكى نيست و هريك جداگانه بايد تعريف شود. براى تعريف بهتر تربيت، نگارنده نخست نقش مربى را در تربيت بررسى مى‌كند و يادآور مى‌شود كه در آيات و روايات واژۀ تربيت كم آمده و بيشتر تزكيه و تأديب به كار رفته است. آنگاه بهترين تعريف تربيت را مى‌آورد(ص 14).  
1- تعريف تعليم و تربيت: گرچه تعليم و تربيت اغلب با هم به كار مى‌روند، معناى آن دو، يكى نيست و هريك جداگانه بايد تعريف شود. براى تعريف بهتر تربيت، نگارنده نخست نقش مربى را در تربيت بررسى مى‌كند و يادآور مى‌شود كه در آيات و روايات واژۀ تربيت كم آمده و بيشتر تزكيه و تأديب به كار رفته است. آنگاه بهترين تعريف تربيت را مى‌آورد(ص 14).  


براى تعريف نيكوى تعليم، نخست فرآيند تعليم و تعلم را تحليل مى‌كند و پس از تعريف تعليم، مى‌افزايد تعليم نيز گون هاى تربيت است و با آن فرقى ندارد.  
براى تعريف نيكوى تعليم، نخست فرآيند تعليم و تعلم را تحليل مى‌كند و پس از تعريف تعليم، مى‌افزايد تعليم نيز گون‌هاى تربيت است و با آن فرقى ندارد.  


2- انسان و جنبه‌ هاى تربيتى او: در اين فراز از انسان كه موضوع تربيت است ياد مى‌شود و پس از اشاره به ناهمداستانى انديشمندان در حقيقت انسان، از انسان در نگاه فلسفه و قرآن كريم به كوتاهى سخن مى‌رود. آنگاه امتيازات انسان نسبت به ديگر پديده‌ها در قرآن مى‌آيد و از كرامت انسان، خليفة اللهى او، سجده فرشتگان بر او، نيروى معرفت‌شناختى او، توان او در تسخير طبيعت، آشنايى سرشتى او با كمال، فطرت توحيدى او و تفسير فطرت و معانى چندگانه‌اش گفته مى‌شود.  
2- انسان و جنبه‌ هاى تربيتى او: در اين فراز از انسان كه موضوع تربيت است ياد مى‌شود و پس از اشاره به ناهمداستانى انديشمندان در حقيقت انسان، از انسان در نگاه فلسفه و قرآن كريم به كوتاهى سخن مى‌رود. آنگاه امتيازات انسان نسبت به ديگر پديده‌ها در قرآن مى‌آيد و از كرامت انسان، خليفة اللهى او، سجده فرشتگان بر او، نيروى معرفت‌شناختى او، توان او در تسخير طبيعت، آشنايى سرشتى او با كمال، فطرت توحيدى او و تفسير فطرت و معانى چندگانه‌اش گفته مى‌شود.  
خط ۵۴: خط ۵۴:
در جلد دوم با اشاره به اهميت و دشوارى كار تربيت از لزوم شناخت متربى مى‌گويد تا به تفاوت هاى فردى مى‌رسد و از تفاوت هاى جسمى، نفسانى و عاطفى- اخلاقى و بايستى توجه به آنها در تربيت هركس ياد مى‌كند و به تفاوت هاى رشد مى‌پردازد و به مراحل سه‌گانه رشد از زبان روايات اشاره مى‌كند. سپس از تفاوت سنى، روانى و نفسانى مربى با متربى مى‌گويد و يادآور مى‌شود كه اين ناهماهنگى از موانع بزرگ تربيت است و مربى بايد بكوشد تا آنجا كه بتوان در مقام تربيت كودك، كودكى كند چنانكه پيامبر اكرم(ص) در رفتار با كودكان چنان مى‌كردند. ديگر لازمۀ تربيت انسان وجود تفاهم ميان مربى و متربى است كه آن را شرح مى‌دهد و پس از اشاره به نقش ايمان در تربيت از نقش عقل در تربيت مى‌گويد و به موقعيت عقل در تعديل غرايز اشاره مى‌كند و آثار و نشانه‌ هاى فرد عاقل را از زبان روايات بازگو مى‌كند و دشمنان عقل را يادآور مى‌شود و راه‌هاى پرورش عقل را از ديد قرآن و حديث كه عبارتند از: به كار گرفتن عقل، تفكر، عاقبت‌انديشى، مشورت، پذيرش حق، معاشرت با عاقلان و كنجكاوى وامى‌شكافد.  
در جلد دوم با اشاره به اهميت و دشوارى كار تربيت از لزوم شناخت متربى مى‌گويد تا به تفاوت هاى فردى مى‌رسد و از تفاوت هاى جسمى، نفسانى و عاطفى- اخلاقى و بايستى توجه به آنها در تربيت هركس ياد مى‌كند و به تفاوت هاى رشد مى‌پردازد و به مراحل سه‌گانه رشد از زبان روايات اشاره مى‌كند. سپس از تفاوت سنى، روانى و نفسانى مربى با متربى مى‌گويد و يادآور مى‌شود كه اين ناهماهنگى از موانع بزرگ تربيت است و مربى بايد بكوشد تا آنجا كه بتوان در مقام تربيت كودك، كودكى كند چنانكه پيامبر اكرم(ص) در رفتار با كودكان چنان مى‌كردند. ديگر لازمۀ تربيت انسان وجود تفاهم ميان مربى و متربى است كه آن را شرح مى‌دهد و پس از اشاره به نقش ايمان در تربيت از نقش عقل در تربيت مى‌گويد و به موقعيت عقل در تعديل غرايز اشاره مى‌كند و آثار و نشانه‌ هاى فرد عاقل را از زبان روايات بازگو مى‌كند و دشمنان عقل را يادآور مى‌شود و راه‌هاى پرورش عقل را از ديد قرآن و حديث كه عبارتند از: به كار گرفتن عقل، تفكر، عاقبت‌انديشى، مشورت، پذيرش حق، معاشرت با عاقلان و كنجكاوى وامى‌شكافد.  


سپس به تربيت جنسى مى‌پردازد و از رهگذر آن راه‌هاى شانزده‌گانۀ جلوگيرى از تحريك و بلوغ زودرس غريزه جنسى را برمى‌شمارد و نشانه‌ هاى بلوغ جنسى را ياد مى‌كند. به تفاوت بلوغ در دختران و پسران مى‌پردازد و از كنجكاوى جنسى تازه‌بالغان و راه درست پاسخ به آنها مى‌گويد و به انحراف اخلاقى- روانى چشم‌چرانى و زيان هاى آن براى فرد و مسئوليت پدر و مادر در راهنمايى فرزندان براى پرهيز از آن اشارت مى‌كند و نقش حجاب را در مصونيت از انحراف هاى جنسى مى‌آورد و به ازدواج و نقش آن در تربيت جنسى مى‌پردازد و موانع ازدواج و راه‌حل هاى آن را شرح و شماره مى‌كند.  
سپس به تربيت جنسى مى‌پردازد و از رهگذر آن راه‌هاى شانزده‌گانۀ جلوگيرى از تحريك و بلوغ زودرس غريزه جنسى را برمى‌شمارد و نشانه‌ هاى بلوغ جنسى را ياد مى‌كند. به تفاوت بلوغ در دختران و پسران مى‌پردازد و از كنجكاوى جنسى تازه‌بالغان و راه درست پاسخ به آنها مى‌گويد و به انحراف اخلاقى- روانى چشم‌چرانى و زيان‌هاى آن براى فرد و مسئوليت پدر و مادر در راهنمايى فرزندان براى پرهيز از آن اشارت مى‌كند و نقش حجاب را در مصونيت از انحراف هاى جنسى مى‌آورد و به ازدواج و نقش آن در تربيت جنسى مى‌پردازد و موانع ازدواج و راه‌حل هاى آن را شرح و شماره مى‌كند.  




در فراز بعدى از روش هاى تربيتى مى‌گويد. نخست به عادت و نقش تربيتى آن مى‌پردازد آنگاه به اهميت عادت در تحقق تربيت از زبان روايات و برخى دانشمندان اشاره مى‌كند و راه‌هاى ايجاد عادت را مى‌آورد و از نقش ارزشى عادت به خير ياد مى‌كند و مسئوليت پدر و مادر و مربيان را در اين‌باره گوشزد مى‌كند و با اشاره به خرده‌گيرى برخى از دانشمندان به تربيت از راه عادت و پاسخ آن به روش الگويى مى‌رسد. از غريزه تقليد و نقش آن در الگوپذيرى كودك مى‌گويد و به نقش حساس پدر و مادر و مربيان در هدايت غريزه تقليد كودك براى نمونه‌سازى و الگوپذيرى كودك اشاره مى‌كند و پدر و مادر را نخستين الگو هاى رفتارى فرزندان مى‌خواند و لزوم عنايت آنها را به اين نكته ياد مى‌كند و به الگو بودن رفتار و گفتار معلم مى‌پردازد و لزوم دورى از تزاحم قول و فعل الگوها را شرح مى‌كند و زيان تعارض ميان الگوها را يادآور مى‌شود و سرانجام از توجه اسلام به سازندگى تربيتى الگوها مى‌گويد و پس از شرح روش داستان‌سرايى، نقش همنشينان را در تربيت مى‌آورد و از لزوم توجه پدر و مادر به دوستي هاى فرزندان و روش راهنمايى فرزند براى دوست‌يابى ياد مى‌كند و از روش درست تربيت از راه بيان مصالح و مفاسد مى‌گويد و به موعظه و پند و امر به معروف و نهى از منكر و كاربرد هاى تربيتى آنها مى‌پردازد.  
در فراز بعدى از روش هاى تربيتى مى‌گويد. نخست به عادت و نقش تربيتى آن مى‌پردازد آنگاه به اهميت عادت در تحقق تربيت از زبان روايات و برخى دانشمندان اشاره مى‌كند و راه‌هاى ايجاد عادت را مى‌آورد و از نقش ارزشى عادت به خير ياد مى‌كند و مسئوليت پدر و مادر و مربيان را در اين‌باره گوشزد مى‌كند و با اشاره به خرده‌گيرى برخى از دانشمندان به تربيت از راه عادت و پاسخ آن به روش الگويى مى‌رسد. از غريزه تقليد و نقش آن در الگوپذيرى كودك مى‌گويد و به نقش حساس پدر و مادر و مربيان در هدايت غريزه تقليد كودك براى نمونه‌سازى و الگوپذيرى كودك اشاره مى‌كند و پدر و مادر را نخستين الگو هاى رفتارى فرزندان مى‌خواند و لزوم عنايت آنها را به اين نكته ياد مى‌كند و به الگو بودن رفتار و گفتار معلم مى‌پردازد و لزوم دورى از تزاحم قول و فعل الگوها را شرح مى‌كند و زيان تعارض ميان الگوها را يادآور مى‌شود و سرانجام از توجه اسلام به سازندگى تربيتى الگوها مى‌گويد و پس از شرح روش داستان‌سرايى، نقش همنشينان را در تربيت مى‌آورد و از لزوم توجه پدر و مادر به دوستي هاى فرزندان و روش راهنمايى فرزند براى دوست‌يابى ياد مى‌كند و از روش درست تربيت از راه بيان مصالح و مفاسد مى‌گويد و به موعظه و پند و امر به معروف و نهى از منكر و كاربرد هاى تربيتى آنها مى‌پردازد.  
پس از اين به روش تشويق و تنبيه روى مى‌كند. شرايط‍‌ تشويق درست را برمى‌شمارد و تنبيه را به بدنى و غيربدنى تقسيم مى‌كند و با شرح ديدگاه مخالفان و موافقان تنبيه، برخى توجيهات مخالفان را نقد مى‌كند و يادآور مى‌شود كه گروهى تنبيه را پذيرفته‌اند؛ اما آن را وسيلۀ درجه دو پنداشته‌اند بنابراين تا مى‌توان بايد از تنبيه پرهيز كرد. نگارنده در ادامه به ديدگاه اسلام دربارۀ تنبيه مى‌پردازد و يادآور مى‌شود كه اسلام اصل تنبيه بدنى و غيربدنى را پذيرفته است؛ اما در اعمال آن سختگيرى كرده است. تنبيه در اسلام سه‌گونه است. هدف هاى تنبيه در اسلام گذشته از بازدارى مجرم از تكرار جرم، عبرت ديگران و پرورش تقواست. اسلام اجراى حدود و تعزيرات را دربارۀ كودك نابالغ روا نمى‌داند؛ اما تنبيه او را پذيرفته است. اين تنبيه بايد اندك و سازگار با ساختار جسمى كودك باشد. از روايات برمى‌آيد كه پدر و مادر و مربيان مى‌توانند در صورت ضرورت براى تربيت كودك، به تنبيه بدنى تن دهند با اين حال بايد به زيان هاى تنبيه بدنى توجه داشته باشند و تا مى‌توانند بدان روى نكنند و اگر ناگزير شدند بايد حدود و شرايط‍‌ شرعى تنبيه را بكمال رعايت كنند. نكاتى دربارۀ تنبيه غيربدنى بحث ديگر اين روش است.  
پس از اين به روش تشويق و تنبيه روى مى‌كند. شرايط‍‌ تشويق درست را برمى‌شمارد و تنبيه را به بدنى و غيربدنى تقسيم مى‌كند و با شرح ديدگاه مخالفان و موافقان تنبيه، برخى توجيهات مخالفان را نقد مى‌كند و يادآور مى‌شود كه گروهى تنبيه را پذيرفته‌اند؛ اما آن را وسيلۀ درجه دو پنداشته‌اند بنابراين تا مى‌توان بايد از تنبيه پرهيز كرد. نگارنده در ادامه به ديدگاه اسلام دربارۀ تنبيه مى‌پردازد و يادآور مى‌شود كه اسلام اصل تنبيه بدنى و غيربدنى را پذيرفته است؛ اما در اعمال آن سختگيرى كرده است. تنبيه در اسلام سه‌گونه است. هدف هاى تنبيه در اسلام گذشته از بازدارى مجرم از تكرار جرم، عبرت ديگران و پرورش تقواست. اسلام اجراى حدود و تعزيرات را دربارۀ كودك نابالغ روا نمى‌داند؛ اما تنبيه او را پذيرفته است. اين تنبيه بايد اندك و سازگار با ساختار جسمى كودك باشد. از روايات برمى‌آيد كه پدر و مادر و مربيان مى‌توانند در صورت ضرورت براى تربيت كودك، به تنبيه بدنى تن دهند با اين حال بايد به زيان‌هاى تنبيه بدنى توجه داشته باشند و تا مى‌توانند بدان روى نكنند و اگر ناگزير شدند بايد حدود و شرايط‍‌ شرعى تنبيه را بكمال رعايت كنند. نكاتى دربارۀ تنبيه غيربدنى بحث ديگر اين روش است.  
روش تكريم؛ نگرش اسلام به تكريم كودك، وسايل تكريم كودك، شرايط‍‌ تكريم كودك؛ روش عفو و موارد استفاده از آن؛ روش احسان در برابر بدرفتارى؛ نقش محبت در تربيت، تأثير محبت در كودك، لزوم اظهار محبت، پرهيز از وجه المعامله قرار دادن محبت و زيان هاى زياده‌روى در محبت؛ نقش بازى در تربيت، انواع بازى و هدف هاى آنها، اسباب‌بازى و انواعش، لزوم نظارت پدر و مادر و مربيان بر بازى و محدوديت زمانى بازى، ديگر بحث هاى كتاب است كه بشرح آمده است. <ref>رفیعی بهروز، ص 74- 71</ref>
روش تكريم؛ نگرش اسلام به تكريم كودك، وسايل تكريم كودك، شرايط‍‌ تكريم كودك؛ روش عفو و موارد استفاده از آن؛ روش احسان در برابر بدرفتارى؛ نقش محبت در تربيت، تأثير محبت در كودك، لزوم اظهار محبت، پرهيز از وجه المعامله قرار دادن محبت و زيان‌هاى زياده‌روى در محبت؛ نقش بازى در تربيت، انواع بازى و هدف هاى آنها، اسباب‌بازى و انواعش، لزوم نظارت پدر و مادر و مربيان بر بازى و محدوديت زمانى بازى، ديگر بحث هاى كتاب است كه بشرح آمده است. <ref>رفیعی بهروز، ص 74- 71</ref>


==پانویس ==
==پانویس ==