پرش به محتوا

تنکابنی، میرزا محمدطاهر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
==سیاست==  
==سیاست==  


تنکابنی در دوره‌های اول، سوم و چهارم مجلس شورای ملی به نمایندگی برگزیده شد. در دورۀ اول به نمایندگی از طلاب به مجلس راه یافت و از 13 مهر 1284 تا 2 تیرماه 1286 که مجلس به اجبار تعطیل شد، در مجلس بود. در دورۀ سوم نیز به جای افراد مستعفی از سوی اهالی تهران نماینده شد. در همان سال با وقوع جنگ جهانی اول و مهاجرت مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان از تهران، وی به همراه چند تن از نمایندگان، ابتدا به قم رفت و از جانب ملّیّون مأمور بروجرد شد و از آنجا همگام با سایر ملیون از جمله سید حسن مدرس، سید محمدرضا مساوات، حسین استرابادی، محمدتقی شاهرودی، سلیمان میرزا اسکندری، سیدحسن کزازی، سیدحسن گلزار و چند تن دیگر در 30 آبان 1294 راهی عراق شد و به مدت 4 سال در شهرهای کربلا، موصل، کاظمین و بغداد به سر برد. وی در دورۀ چهارم مجلس و هنگامی که هنوز در مهاجرت به سر می‌برد، برای بار سوم از سوی فرقۀ دموکرات به نمایندگی رسید و پس از آنکه با استقبال گرم مردم به تهران بازگشت، از 30 مرداد 1300 تا 30 خرداد 1302 عهده‌دار سمت نمایندگی بود.  
تنکابنی در دوره‌های اول، سوم و چهارم مجلس شورای ملی به نمایندگی برگزیده شد. در دورۀ اول به نمایندگی از طلاب به مجلس راه یافت و از 13 مهر 1284 تا 2 تیرماه 1286 که مجلس به اجبار تعطیل شد، در مجلس بود. در دورۀ سوم نیز به جای افراد مستعفی از سوی اهالی تهران نماینده شد. در همان سال با وقوع جنگ جهانی اول و مهاجرت مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان از تهران، وی به همراه چند تن از نمایندگان، ابتدا به قم رفت و از جانب ملّیّون مأمور بروجرد شد و از آنجا همگام با سایر ملیون از جمله [[مدرس، سید حسن|سید حسن مدرس]]، [[سید محمدرضا مساوات]]، [[حسین استرابادی]]، [[محمدتقی شاهرودی]]، سلیمان میرزا اسکندری، سیدحسن کزازی، سیدحسن گلزار و چند تن دیگر در 30 آبان 1294 راهی عراق شد و به مدت 4 سال در شهرهای کربلا، موصل، کاظمین و بغداد به سر برد. وی در دورۀ چهارم مجلس و هنگامی که هنوز در مهاجرت به سر می‌برد، برای بار سوم از سوی فرقۀ دموکرات به نمایندگی رسید و پس از آنکه با استقبال گرم مردم به تهران بازگشت، از 30 مرداد 1300 تا 30 خرداد 1302 عهده‌دار سمت نمایندگی بود.  


در پایان دورۀ استبداد صغیر، تنکابنی در کمیسیون 28 نفرۀ ویژه‌ای که احکامی را برای تصویب در مجلس عالی تهیه می‌کرد، عضویت داشت. عزل محمدعلی شاه و تعیین نایب‌السلطنه، به ابلاغ این کمیسیون صورت گرفت. میرزا در جریان کودتای 3 اسفند 1299 توسط سید ضیاءالدین طباطبایی، دستگیر و زندانی شد. سنجابی تصریح می‌کند که مقارن جنگ جهانی اول و تشکیل دولت نظام‌السلطنۀ مافی در کرمانشاه، شمار زیادی از آزادی‌خواهان ایران در میان ایل سنجابی در کردستان اقامت گزیدند، ازجمله میرزاطاهر تنکابنی که مدتها میهمان خانوادۀ سنجابی بود.  
در پایان دورۀ استبداد صغیر، تنکابنی در کمیسیون 28 نفرۀ ویژه‌ای که احکامی را برای تصویب در مجلس عالی تهیه می‌کرد، عضویت داشت. عزل محمدعلی شاه و تعیین نایب‌السلطنه، به ابلاغ این کمیسیون صورت گرفت. میرزا در جریان کودتای 3 اسفند 1299 توسط سید ضیاءالدین طباطبایی، دستگیر و زندانی شد. سنجابی تصریح می‌کند که مقارن جنگ جهانی اول و تشکیل دولت نظام‌السلطنۀ مافی در کرمانشاه، شمار زیادی از آزادی‌خواهان ایران در میان ایل سنجابی در کردستان اقامت گزیدند، ازجمله میرزاطاهر تنکابنی که مدتها میهمان خانوادۀ سنجابی بود.  
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
==مخالفت با حکومت==  
==مخالفت با حکومت==  


زندگی تنکابنی از 1310ش تا زمان وفاتش سرشار از سختی و محنت بود. در 1311ش به فرمان رضاخان، املاک خانوادۀ او را که به بنی فقیه مشهور بودند و نیز املاک شمار دیگری از زمین‌داران تنکابن، کلارستاق و کجور را غصب کردند و آنان را به زندان افکندند. میرزا به مدت دو ماه در زندان قصر بود و سپس به کاشان تبعید شد پس از یک سال، گویا به میانجیگری محمدعلی فروغی، رضاخان به او اجازۀ بازگشت داد، ولی دشواریها به همین‌جا ختم نشد؛ یک‌بار هم او را به همراه بستگان و نزدیکانش که بیش از 200 تن بودند، بدون آزوقه و امکانات به کاشان و سپس به فارس تبعید کردند و بعد از پایان تبعید، این‌بار وی را از ادامۀ تدریس و بعدها رفت و آمد به مدرسۀ سپهسالار نیز بازداشتند و او مدتی در مدرسۀ کاظمیه و در خانۀ خویش به تدریس ادامه داد.  
زندگی تنکابنی از 1310ش تا زمان وفاتش سرشار از سختی و محنت بود. در 1311ش به فرمان رضاخان، املاک خانوادۀ او را که به بنی فقیه مشهور بودند و نیز املاک شمار دیگری از زمین‌داران تنکابن، کلارستاق و کجور را غصب کردند و آنان را به زندان افکندند. میرزا به مدت دو ماه در زندان قصر بود و سپس به کاشان تبعید شد پس از یک سال، گویا به میانجیگری [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]]، رضاخان به او اجازۀ بازگشت داد، ولی دشواریها به همین‌جا ختم نشد؛ یک‌بار هم او را به همراه بستگان و نزدیکانش که بیش از 200 تن بودند، بدون آزوقه و امکانات به کاشان و سپس به فارس تبعید کردند و بعد از پایان تبعید، این‌بار وی را از ادامۀ تدریس و بعدها رفت و آمد به مدرسۀ سپهسالار نیز بازداشتند و او مدتی در مدرسۀ کاظمیه و در خانۀ خویش به تدریس ادامه داد.  


==تدریس در دانشگاه==  
==تدریس در دانشگاه==  
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
==وفات==  
==وفات==  


تنکابنی در اواخر پاییز 1318ش ناگهان به بیماری سختی دچار آمد و در خانه بستری شد. وی در روز جمعه 14 آذر 1320 در بیمارستان نجمیۀ تهران درگذشت. پیکرش را بنا به وصیت خود او در کنار آرامگاه استادش ابوالحسن جلوه واقع در قبرستان ابن بابویه ری به خاک سپردند.  
تنکابنی در اواخر پاییز 1318ش ناگهان به بیماری سختی دچار آمد و در خانه بستری شد. وی در روز جمعه 14 آذر 1320 در بیمارستان نجمیۀ تهران درگذشت. پیکرش را بنا به وصیت خود او در کنار آرامگاه استادش [[جلوه، سید ابوالحسن|ابوالحسن جلوه]] واقع در قبرستان ابن بابویه ری به خاک سپردند.  


==آثار==  
==آثار==  


آثار: میرزا طاهر اگرچه عمر خود را وقف تعلیم و تعلم ساخت، هیچ‌گاه به‌طور پیوسته به تألیف و نگارش دست نزد. آثار او بیشتر شامل حواشی عالمانه‌ای است که بر کتب قدما نوشته است. وی در طول عمر پربار خود کتابخانه‌ای مشتمل بر بیش از 4 هزار نسخه کتاب خطی و چاپ سنگی گرد آورده بود که بر صفحات اغلب آنها به خط خوش حاشیه نوشته است که از جملۀ آنها ست: حاشیه بر الاهیات و منطق شفا، حاشیه بر المباحث المشرقیۀ فخرالدین رازی و گلشن راز شیخ محمود شبستری.  
میرزا طاهر اگرچه عمر خود را وقف تعلیم و تعلم ساخت، هیچ‌گاه به‌طور پیوسته به تألیف و نگارش دست نزد. آثار او بیشتر شامل حواشی عالمانه‌ای است که بر کتب قدما نوشته است. وی در طول عمر پربار خود کتابخانه‌ای مشتمل بر بیش از 4 هزار نسخه کتاب خطی و چاپ سنگی گرد آورده بود که بر صفحات اغلب آنها به خط خوش حاشیه نوشته است که از جملۀ آنها ست: حاشیه بر الاهیات و منطق شفا، حاشیه بر المباحث المشرقیۀ [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخرالدین رازی]] و [[گلشن راز]] [[شبستری، محمود|شیخ محمود شبستری]].  


آثار مستقل تنکابنی محدود به چند مقاله و رساله‌ای است که به درخواست دیگران نوشته شده است: 1. مقالۀ کوتاهی در شرح حال استادش با عنوان «مختصر شرح احوال میرزای جلوه» در مجلۀ آینده؛ 2. دو جزوه دربارۀ کتابهای درسی رایج در میان طلاب علوم در سدۀ گذشته(سدۀ 13ق) که آن را به تقاضای سید حسن تقی‌زاده نوشته، و در مجلۀ فرهنگ ایران زمین به چاپ رسیده است؛ 3. رساله‌ای با عنوان «رساله در چشم‌پزشکی» که در آن به تشریح و توصیف ساختمان چشم می‌پردازد. این رساله برخلاف نوشته‌های دیگر، به زبان فارسی است و در شمارۀ دوم نامۀ فرهنگستان علوم چاپ شده است؛ 4. یادداشت کوتاهی در ستایش اهل بیت(ع)، به خواهش احمد گلچین معانی برای مجموعۀ وی.  
آثار مستقل تنکابنی محدود به چند مقاله و رساله‌ای است که به درخواست دیگران نوشته شده است: 1. مقالۀ کوتاهی در شرح حال استادش با عنوان «مختصر شرح احوال میرزای جلوه» در مجلۀ آینده؛ 2. دو جزوه دربارۀ کتابهای درسی رایج در میان طلاب علوم در سدۀ گذشته(سدۀ 13ق) که آن را به تقاضای سید حسن تقی‌زاده نوشته، و در مجلۀ فرهنگ ایران زمین به چاپ رسیده است؛ 3. رساله‌ای با عنوان «رساله در چشم‌پزشکی» که در آن به تشریح و توصیف ساختمان چشم می‌پردازد. این رساله برخلاف نوشته‌های دیگر، به زبان فارسی است و در شمارۀ دوم نامۀ فرهنگستان علوم چاپ شده است؛ 4. یادداشت کوتاهی در ستایش اهل بیت(ع)، به خواهش احمد گلچین معانی برای مجموعۀ وی.  


ابوالقاسم سحاب از حاشیۀ او بر کتاب الجوهرالنضید علامۀ حلی یاد کرده، و تألیف چند رسالۀ منطقی را نیز به او نسبت داده است که اثری از آنها در دست نیست.  
[[ابوالقاسم سحاب]] از حاشیۀ او بر کتاب [[الجوهر النضید|الجوهرالنضید]] [[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلی]] یاد کرده، و تألیف چند رسالۀ منطقی را نیز به او نسبت داده است که اثری از آنها در دست نیست.  


میرزا طاهر تنکابنی در فلسفه به مشرب ارسطویی و مشائی تمایل داشته است، تا آنجا که برخی او را تنها مدرس فلسفۀ ارسطو در آن دوران دانسته‌اند و این از عناوین کتابهایی که تدریس می‌کرده، نیز پیداست. همایی در یادداشت خود بر قطعه‌ای که در سوک میرزا سروده است، می‌نویسد: «به مرگ او حکمت و فلسفۀ قدیم در تهران بمرد»<ref>امیرحسین ساکت‌اف، ج 16، ص236-238</ref>
میرزا طاهر تنکابنی در فلسفه به مشرب ارسطویی و مشائی تمایل داشته است، تا آنجا که برخی او را تنها مدرس فلسفۀ ارسطو در آن دوران دانسته‌اند و این از عناوین کتابهایی که تدریس می‌کرده، نیز پیداست. همایی در یادداشت خود بر قطعه‌ای که در سوک میرزا سروده است، می‌نویسد: «به مرگ او حکمت و فلسفۀ قدیم در تهران بمرد»<ref>امیرحسین ساکت‌اف، ج 16، ص236-238</ref>
==پانویس==
==پانویس==