۱۱۶٬۸۶۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ــ' به 'ـ') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
تحصیلات مقدماتی را در همان شهر، نزد پدرش که مردی فاضل و عارف مشرب و از مشایخ طریقۀ صابریۀ چشتیه بود، فرا گرفت و گفتهاند که در خردسالی حافظ قرآن شد. در آغاز دوران جوانی برای تکمیل تحصیلات به سیالکوت رفت و در آنجا علوم معقول را از مولانا [[کمالالدین کشمیری]]، و حدیث و فقه را از شیخ یعقوب کشمیری فرا گرفت و از قاضی بهلول بدخشی، شاگرد شیخ عبدالرحمان بن فهد، اجازۀ روایت گرفت و به اشاره و تصویب او به تدریس صحاح سته و کتابهای تفسیر مشغول شد و در ضمن تدریس علوم، برخی رسالات نیز به زبان فارسی و عربی تصنیف کرد. | تحصیلات مقدماتی را در همان شهر، نزد پدرش که مردی فاضل و عارف مشرب و از مشایخ طریقۀ صابریۀ چشتیه بود، فرا گرفت و گفتهاند که در خردسالی حافظ قرآن شد. در آغاز دوران جوانی برای تکمیل تحصیلات به سیالکوت رفت و در آنجا علوم معقول را از مولانا [[کمالالدین کشمیری]]، و حدیث و فقه را از شیخ یعقوب کشمیری فرا گرفت و از قاضی بهلول بدخشی، شاگرد شیخ عبدالرحمان بن فهد، اجازۀ روایت گرفت و به اشاره و تصویب او به تدریس صحاح سته و کتابهای تفسیر مشغول شد و در ضمن تدریس علوم، برخی رسالات نیز به زبان فارسی و عربی تصنیف کرد. | ||
دربارۀ سیاست دینی اکبرشاه و «دین الهی» او بسیار سخن گفتهاند. انگیزۀ بدعتگذاری و دینسازی او هرچه بوده باشد | دربارۀ سیاست دینی اکبرشاه و «دین الهی» او بسیار سخن گفتهاند. انگیزۀ بدعتگذاری و دینسازی او هرچه بوده باشد ـ خواه غرور و خیالپردازیهای جاهلانه، خواه احساس نیاز به ایجاد تفاهم مشترک و وحدت و توافق میان کیشها و گروههای مختلف و رفع تفرقهها و خصومتها در قلمرو حکومت خود ـ به هر حال اغلب اقدامات او در این راستا با اصول شریعت اسلام مغایر به نظر میرسید و موجب اعتراض و آزردگی فقها و متشرعان شده بود. | ||
در این احوال، محیط پرجنبوجوش و پر گفتوگوی اگره و گرمی بازار مباحثات دینی و علمی، شیخ احمد جوان را به سوی خود جلب کرد. اینکه فریدمان گفته است که وی به سبب فضل و دانشش به دربار اکبرشاه دعوت شد و در مدت نامعلوم اقامت خود در آنجا، ابوالفضل را در کارهای ادبی او یاری میکرد، درست به نظر نمیرسد. شیخ احمد در اگره، با آنکه جوانی کم سن و سال بود، ظاهراً به معرفی استادش شیخ یعقوب کشمیری به مجالسی که در خانۀ ابوالفضل و فیضی تشکیل میشد، راه یافت. فیضی در آن اوقات به نوشتن تفسیر سواطع الالهام به زبان عربی - که از آغاز تا انجام آن همۀ کلمات به حروف بینقطه است - مشغول بود. | در این احوال، محیط پرجنبوجوش و پر گفتوگوی اگره و گرمی بازار مباحثات دینی و علمی، شیخ احمد جوان را به سوی خود جلب کرد. اینکه فریدمان گفته است که وی به سبب فضل و دانشش به دربار اکبرشاه دعوت شد و در مدت نامعلوم اقامت خود در آنجا، ابوالفضل را در کارهای ادبی او یاری میکرد، درست به نظر نمیرسد. شیخ احمد در اگره، با آنکه جوانی کم سن و سال بود، ظاهراً به معرفی استادش شیخ یعقوب کشمیری به مجالسی که در خانۀ ابوالفضل و فیضی تشکیل میشد، راه یافت. فیضی در آن اوقات به نوشتن تفسیر سواطع الالهام به زبان عربی - که از آغاز تا انجام آن همۀ کلمات به حروف بینقطه است - مشغول بود. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
==تدریس== | ==تدریس== | ||
شیخ احمد بار دیگر در سرهند به تدریس علوم مشغول شد و ضمن آن در طریقۀ چشتیه | شیخ احمد بار دیگر در سرهند به تدریس علوم مشغول شد و ضمن آن در طریقۀ چشتیه ـ که پدرش از مشایخ آن بود ـ به سلوک پرداخت و از پدر خود اجازۀ ارشاد گرفت. | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
==مخالفت با عقاید شیخ احمد== | ==مخالفت با عقاید شیخ احمد== | ||
ولی با وجود حمایت اورنگ زیب از فرزندان و فرزندزادگان شیخ احمد، مخالفتهایی که در اواخر عمر شیخ با افکار و اقوال او درگرفته بود | ولی با وجود حمایت اورنگ زیب از فرزندان و فرزندزادگان شیخ احمد، مخالفتهایی که در اواخر عمر شیخ با افکار و اقوال او درگرفته بود ـ چنانکه هم از اشارات خود او در آخرین مکتوباتش و هم از نامههای کسانی چون عبدالحق محدث دهلوی و دیگران دیده میشود ـ در این هنگام شدت تمام یافت و با قوت گرفتن علمای ظاهر، دامنۀ اعتراضات در نقاط مختلف هند بالا گرفت. | ||
از اوایل سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م موج مخالفت با عقاید شیخ احمد فرونشست و بهتدریج دامنۀ تبلیغات و فعالیتهای پیروان طریقۀ مجددیۀ نقشبندی در حجاز، عراق، شام و ترکیه و از این سو در افغانستان و ماوراءالنهر رو به گسترش نهاد. کوششهای ابوالبهاء ضیاءالدین محمد خالد شهرزوری (۱۱۹۳-۱۲۴۲ق) در ترویج این طریقه در قلمرو حکومت عثمانی بسیار مؤثر و دامنهدار بوده است و امروز نسبت نقشبندیان این نواحی همگی به او میرسد. | از اوایل سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م موج مخالفت با عقاید شیخ احمد فرونشست و بهتدریج دامنۀ تبلیغات و فعالیتهای پیروان طریقۀ مجددیۀ نقشبندی در حجاز، عراق، شام و ترکیه و از این سو در افغانستان و ماوراءالنهر رو به گسترش نهاد. کوششهای ابوالبهاء ضیاءالدین محمد خالد شهرزوری (۱۱۹۳-۱۲۴۲ق) در ترویج این طریقه در قلمرو حکومت عثمانی بسیار مؤثر و دامنهدار بوده است و امروز نسبت نقشبندیان این نواحی همگی به او میرسد. | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
اعتراضات تند شیخ احمد به سیاست «صلح کل» اکبرشاه و بدعتهای او، و اعمال و اقوال درباریان او، و نیز سرسختی وی در برابر مقاصد جهانگیر و امتناع گستاخوار او از سجدهکردن در مقابل پادشاه و انتقادات صریح و بیپروای او از سیاستهای درباری و حکومتی در مکتوباتی که به اطراف و به صاحبان مقام میفرستاد، بیشک او را در انظار به عنوان شخصیتی برجسته و ممتاز مطرح کرده بود و طبعاً راه و روش او و برخی از پیروانش در تحکیم و تقویت جریانی که به روشها و سیاستهای تند و تعصبآمیز دوران اورنگ زیب منجر شد، بیتأثیر نبوده است. | اعتراضات تند شیخ احمد به سیاست «صلح کل» اکبرشاه و بدعتهای او، و اعمال و اقوال درباریان او، و نیز سرسختی وی در برابر مقاصد جهانگیر و امتناع گستاخوار او از سجدهکردن در مقابل پادشاه و انتقادات صریح و بیپروای او از سیاستهای درباری و حکومتی در مکتوباتی که به اطراف و به صاحبان مقام میفرستاد، بیشک او را در انظار به عنوان شخصیتی برجسته و ممتاز مطرح کرده بود و طبعاً راه و روش او و برخی از پیروانش در تحکیم و تقویت جریانی که به روشها و سیاستهای تند و تعصبآمیز دوران اورنگ زیب منجر شد، بیتأثیر نبوده است. | ||
شیخ احمد در دوران فعالیتهای دینی و اجتماعی خود در دو جبهه مبارزه میکرد. از یک جهت، چنانکه اشاره شد، با سیاستهای دور از شریعت دربار و حکومت مخالفت میکرد و علما و فقهایی را که آشکارا با این اعمال و احوال موافقت، یا محتاطانه در برابر آن سکوت میکردند، به عنوان «علمای سوء» مورد نکوهش و انتقاد شدید قرار میداد؛ از جهت دیگر میکوشید که تصوف اسلامی رایج در هند را | شیخ احمد در دوران فعالیتهای دینی و اجتماعی خود در دو جبهه مبارزه میکرد. از یک جهت، چنانکه اشاره شد، با سیاستهای دور از شریعت دربار و حکومت مخالفت میکرد و علما و فقهایی را که آشکارا با این اعمال و احوال موافقت، یا محتاطانه در برابر آن سکوت میکردند، به عنوان «علمای سوء» مورد نکوهش و انتقاد شدید قرار میداد؛ از جهت دیگر میکوشید که تصوف اسلامی رایج در هند را ـ که بر حیات دینی و فکری این مردم غلبه و سیطرۀ تمام داشت ـ بهزعم خود از کلیۀ عوامل و عناصر منافی احکام شرع پاک سازد و آراء و نظریات مخالف با مبادی و مبانی دین را از آن بزداید. | ||
اساس طریقۀ نقشبندی کلاً التزام شریعت و پیروی سنت بوده است و تصوف شیخ احمد نیز بر همین اساس استوار بود. از اینروی او برخلاف صوفیۀ چشتیه و طریقههای دیگر، با سماع و احوال وجدآمیز آن مخالف بود و در اینگونه مجالس حاضر نمیشد. تحصیل علوم دینی را بر سلوک طریقت مقدم میدانست و مریدان خود را به تحصیل فقه و حدیث و تفسیر ترغیب میکرد. | اساس طریقۀ نقشبندی کلاً التزام شریعت و پیروی سنت بوده است و تصوف شیخ احمد نیز بر همین اساس استوار بود. از اینروی او برخلاف صوفیۀ چشتیه و طریقههای دیگر، با سماع و احوال وجدآمیز آن مخالف بود و در اینگونه مجالس حاضر نمیشد. تحصیل علوم دینی را بر سلوک طریقت مقدم میدانست و مریدان خود را به تحصیل فقه و حدیث و تفسیر ترغیب میکرد. | ||
علم از نظرگاه او تنها علوم شرعی بود و علوم دیگر را که به کار آخرت نمیآیند، چون ریاضیات، نجوم، منطق و فلسفه، همه را علوم دنیوی و از «لاطائلات» میشمرد. | علم از نظرگاه او تنها علوم شرعی بود و علوم دیگر را که به کار آخرت نمیآیند، چون ریاضیات، نجوم، منطق و فلسفه، همه را علوم دنیوی و از «لاطائلات» میشمرد. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
شیخ احمد خود در جوانی از این مکتب پیروی میکرد و ظاهراً رسالهای نیز در این باب نوشته بود، ولی در دورههای بعد، از دو جهت خود را ناچار دید که با برخی از آراء [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] به مخالفت برخیزد. | شیخ احمد خود در جوانی از این مکتب پیروی میکرد و ظاهراً رسالهای نیز در این باب نوشته بود، ولی در دورههای بعد، از دو جهت خود را ناچار دید که با برخی از آراء [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] به مخالفت برخیزد. | ||
نخست آنکه عقاید عرفانی [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] کلاً با نوعی تسامح نسبت به تفاوتها و دگرگونیهای ادیان دیگر همراه بود و پیروان این مکتب، همۀ ادیان را جلوهگاه یک حقیقت و راههای جداگانۀ وصول به یک مقصد میشمردند، و این کیفیتی بود که در همان زمان در نهضت فکری و دینی «بهکتی» هندوان | نخست آنکه عقاید عرفانی [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] کلاً با نوعی تسامح نسبت به تفاوتها و دگرگونیهای ادیان دیگر همراه بود و پیروان این مکتب، همۀ ادیان را جلوهگاه یک حقیقت و راههای جداگانۀ وصول به یک مقصد میشمردند، و این کیفیتی بود که در همان زمان در نهضت فکری و دینی «بهکتی» هندوان ـ که اساس آن حبّ الهی و عبادت عاشقانه بود ـ نیز مشاهده میشد و از مبادی اصلی آن بهشمار میرفت. | ||
با رواج و نیرو گرفتن این نهضت در میان فرقههای مختلف هندویی و نفوذ و گسترش بسیاری از اصول و عناصر آن در میان طبقۀ عارف مسلک و مسالمت طلب مسلمان، بیم آن میرفت که در حدود مرزهای اعتقادی مسلمانان خلل پدید آید و تقیّد به احکام شرعی متزلزل شود. | با رواج و نیرو گرفتن این نهضت در میان فرقههای مختلف هندویی و نفوذ و گسترش بسیاری از اصول و عناصر آن در میان طبقۀ عارف مسلک و مسالمت طلب مسلمان، بیم آن میرفت که در حدود مرزهای اعتقادی مسلمانان خلل پدید آید و تقیّد به احکام شرعی متزلزل شود. | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
علاوه بر این، در نظریات عرفانی ابنعربی، عناصری بود که میتوانست در سالکان نوکار و بسیاری از عارف مسلکان کممایه به سست اعتقادی و بیاعتنایی به احکام و تکالیف شرعی منجر و منتهی شود. | علاوه بر این، در نظریات عرفانی ابنعربی، عناصری بود که میتوانست در سالکان نوکار و بسیاری از عارف مسلکان کممایه به سست اعتقادی و بیاعتنایی به احکام و تکالیف شرعی منجر و منتهی شود. | ||
شیخ احمد با آنکه در بسیاری از مکتوبات خوی سعی در رد و انکار عقاید [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] دارد، همواره از او با احترام تمام یاد میکند و او را از «اولیاء مقبولان» میداند و جز به ندرت تعریض یا اشارۀ طعنهآمیز به نام یا آراء و آثار او ندارد، چنانکه در یکی از مکتوبات خود میگوید: «ما را با نصّ کار است نه به فصّ. فتوحات مدنیه ما را از فتوحات مکیه مستغنی ساخته است»، و در جای دیگری با لحنی آرام شکوه میکند: «چه توان کرد؟ در این عرصه شیخ است، قدس سرّه که گاهی با وی جنگ است و گاهی صلح»، و باز در جای دیگر میگوید: «شیخ [محییالدین] چون در میان واجب و ممکن تمییز نمیکند | شیخ احمد با آنکه در بسیاری از مکتوبات خوی سعی در رد و انکار عقاید [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] دارد، همواره از او با احترام تمام یاد میکند و او را از «اولیاء مقبولان» میداند و جز به ندرت تعریض یا اشارۀ طعنهآمیز به نام یا آراء و آثار او ندارد، چنانکه در یکی از مکتوبات خود میگوید: «ما را با نصّ کار است نه به فصّ. فتوحات مدنیه ما را از فتوحات مکیه مستغنی ساخته است»، و در جای دیگری با لحنی آرام شکوه میکند: «چه توان کرد؟ در این عرصه شیخ است، قدس سرّه که گاهی با وی جنگ است و گاهی صلح»، و باز در جای دیگر میگوید: «شیخ [محییالدین] چون در میان واجب و ممکن تمییز نمیکند ـ و خود میفرماید لعدم التمییز بینهما ـ اگر واجب را ممکن گوید و ممکن را واجب، باک ندارد، و اگر معذورش فرمایند کمال کرم و عفو است». شیخ احمد حتی گاهی سعی دارد که به نوعی گفتههای ابن عربی را توجیه و آنها را به غلبۀ سکر و «استیلاء حبّ محبوب» حمل نماید و یا «خطای کشفی» بنامد و بگوید که «خطای کشفی حکم خطای اجتهادی دارد که ملامت و عتاب از آن مرفوع است». | ||
شیخ احمد نظریۀ توحید وجودی [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را به گونهای که در آن زمان در میان صوفیه مطرح بود، مردود و یکی دانستن حق و خلق را برخلاف عقل و شرع میدانست و در همۀ مکتوبات خود هرجا که مجالی مییافت به تعبیرات گوناگون به رد و انکار این نظریه میپرداخت، اما سخنانی که او خود در برابر این مسأله و دربارۀ نسبت واجب به ممکن یا قدیم به حادث عرضه میکرد، در سراسر مکتوبات او یکسان و یکدست نیست، چنانکه گاهی به دیدگاه توحید وجودی ابنعربی نزدیک میشود و گاهی به توحید الٰهی متشرعان، یا به قول خودش به اعتقاد اهل سنت و جماعت. | شیخ احمد نظریۀ توحید وجودی [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را به گونهای که در آن زمان در میان صوفیه مطرح بود، مردود و یکی دانستن حق و خلق را برخلاف عقل و شرع میدانست و در همۀ مکتوبات خود هرجا که مجالی مییافت به تعبیرات گوناگون به رد و انکار این نظریه میپرداخت، اما سخنانی که او خود در برابر این مسأله و دربارۀ نسبت واجب به ممکن یا قدیم به حادث عرضه میکرد، در سراسر مکتوبات او یکسان و یکدست نیست، چنانکه گاهی به دیدگاه توحید وجودی ابنعربی نزدیک میشود و گاهی به توحید الٰهی متشرعان، یا به قول خودش به اعتقاد اهل سنت و جماعت. |