پرش به محتوا

خلیلی تهرانی، حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۵: خط ۸۵:
}}
}}


'''حاج میرزاحسین تهرانی'''(1230-1326ق/1815-1908م)، پسر میرزا خلیل، از فقها و مراجع بزرگ تقلید، و از حامیان برجستۀ نهضت مشروطۀ ایران.
'''حاج میرزاحسین تهرانی'''(1230-1326ق/1815-1908م)، پسر میرزا خلیل، از فقها و مراجع بزرگ تقلید، و از حامیان برجستۀ نهضت مشروطۀ ایران، از شاگردان [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضی انصاری]] و [[صاحب جواهر، محمدحسن|محمدحسن نجفی صاحب جواهر]]


==زندگی‌نامه==  
==زندگی‌نامه==  


او در نجف زاده شد. پدرش میرزا خلیل علاوه بر آنکه از اطبای مشهور زمان خود بود، در علوم اسلامی نیز دستی قوی داشت و نزد دانشمندان و فقیهانی چون سیدعلی طباطبایی و میرزای قمی تحصیل کرده بود. میرزا خلیل 5 فرزند داشت که 3 تن از آنان به تحصیل طب پرداختند و دو تن دیگر یعنی میرزا حسین و برادرش ملاعلی از فقیهان و عالمان بلندآوازۀ زمان خود گشتند.
او در نجف زاده شد. پدرش میرزا خلیل علاوه بر آنکه از اطبای مشهور زمان خود بود، در علوم اسلامی نیز دستی قوی داشت و نزد دانشمندان و فقیهانی چون [[طباطبایی کربلایی، علی بن محمدعلی|سید علی طباطبایی]] و [[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|میرزای قمی]] تحصیل کرده بود. میرزا خلیل 5 فرزند داشت که 3 تن از آنان به تحصیل طب پرداختند و دو تن دیگر یعنی میرزا حسین و برادرش ملاعلی از فقیهان و عالمان بلندآوازۀ زمان خود گشتند.


==استادان==  
==استادان==  


میرزا حسین نخست نزد پدر و برادرش حاج ملاعلی به‌تحصیل پرداخت، آن‌گاه از محضر استادان بزرگی چون محمدحسن نجفی صاحب جواهر و شیخ مرتضى انصاری بهره‌ها برد و از ایشان و کسانی چون سید اسدالله اصفهانی و زین‌العابدین گلپایگانی اجازۀ روایت گرفت. تهرانی با این اجازات و تبحری که در فقه یافته بود، در شمار برجسته‌ترین فقهای زمان خود، پس از میرزای شیرازی درآمد. وی در حلقه‌های تدریس خود صرفاً به فقه می‌پرداخت و مجالس درس او از شهرتی برخوردار بود. پس از درگذشت شیخ محمدحسین کاظمی(1308ق)، تهرانی در صف مراجع تقلید قرار گرفت و چون میرزای شیرازی درگذشت(1312ق)، یکی از مراجع بزرگ و از مدرسان برجستۀ نجف شد.  
میرزا حسین نخست نزد پدر و برادرش حاج ملاعلی به‌تحصیل پرداخت، آن‌گاه از محضر استادان بزرگی چون [[صاحب جواهر، محمدحسن|محمدحسن نجفی]] صاحب جواهر و [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضى انصاری]] بهره‌ها برد و از ایشان و کسانی چون [[سید اسدالله اصفهانی]] و [[زین‌العابدین گلپایگانی]] اجازۀ روایت گرفت. تهرانی با این اجازات و تبحری که در فقه یافته بود، در شمار برجسته‌ترین فقهای زمان خود، پس از میرزای شیرازی درآمد. وی در حلقه‌های تدریس خود صرفاً به فقه می‌پرداخت و مجالس درس او از شهرتی برخوردار بود. پس از درگذشت شیخ [[محمدحسین کاظمی]](1308ق)، تهرانی در صف مراجع تقلید قرار گرفت و چون [[میرزای شیرازی، سید محمدحسن|میرزای شیرازی]] درگذشت(1312ق)، یکی از مراجع بزرگ و از مدرسان برجستۀ نجف شد.  


==شاگردان==  
==شاگردان==  


از شاگردان مشهور او و کسانی که از وی اجازۀ روایت داشتند، می‌توان به میرزا محمدتقی حائری شیرازی و شیخ محمدحسین آل کاشف‌الغطا و آقابزرگ تهرانی اشاره کرد.
از شاگردان مشهور او و کسانی که از وی اجازۀ روایت داشتند، می‌توان به [[میرزا محمدتقی حائری شیرازی]] و شیخ [[آل کاشف‌الغطاء، محمدحسین|محمدحسین آل کاشف‌الغطا]] و [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانی]] اشاره کرد.


==مشروطه==
==مشروطه==


تهرانی به عنوان فقیهی برجسته و مرجعی نامدار، در مهم‌ترین حادثۀ چند قرن اخیر ایران نقشی بسیار مهم برعهده گرفت؛ و آن فعالیت‌های ممتاز او در شکل‌گیری اندیشۀ مشروطه و همراهی با مشروطه‌خواهان در عرصۀ عمل بود. در واقع میرزا حسین تهرانی و آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی 3 تن از رهبران بزرگ و از ارکان اساسی مشروطیت ایران به شمار می‌رفتند که جبهه‌ای متحد از عالمان دینی مشروطه‌خواه برای همراهی با مشروطه‌خواهان داخل ایران تشکیل دادند و در بحرانی‌ترین ایام، آتش انقلاب را فروزان نگاه داشتند.
تهرانی به عنوان فقیهی برجسته و مرجعی نامدار، در مهم‌ترین حادثۀ چند قرن اخیر ایران نقشی بسیار مهم برعهده گرفت؛ و آن فعالیت‌های ممتاز او در شکل‌گیری اندیشۀ مشروطه و همراهی با مشروطه‌خواهان در عرصۀ عمل بود. در واقع میرزا حسین تهرانی و [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند ملا محمدکاظم خراسانی]] و شیخ [[عبدالله مازندرانی]] 3 تن از رهبران بزرگ و از ارکان اساسی مشروطیت ایران به شمار می‌رفتند که جبهه‌ای متحد از عالمان دینی مشروطه‌خواه برای همراهی با مشروطه‌خواهان داخل ایران تشکیل دادند و در بحرانی‌ترین ایام، آتش انقلاب را فروزان نگاه داشتند.


در حوادث مربوط به زمینه‌های ظهور مشروطه‌خواهی، نخستین‌بار از تهرانی در ماجرای تأسیس شرکت اسلامیه یاد شده است. این شرکت که در 1316ق/1898م توسط کسانی چون سید جمال واعظ و ملک‌المتکلمین و برخی تجار شیراز برای تولید پارچۀ داخلی و مقابله با عرضۀ منسوجات خارجی بنیاد شده بود، با استقبال و حمایت 8 تن از رهبران برجستۀ روحانی مواجه شد. یکی از این رهبران حاج میرزا حسین تهرانی بود که بر رسالۀ لباس التقوى تقریظ نوشت و همراه با دیگر رهبران یاد شده، کمک به شرکت اسلامیه را با مبارزه با کفر برابر دانست.
در حوادث مربوط به زمینه‌های ظهور مشروطه‌خواهی، نخستین‌بار از تهرانی در ماجرای تأسیس شرکت اسلامیه یاد شده است. این شرکت که در 1316ق/1898م توسط کسانی چون [[سید جمال واعظ]] و [[ملک‌المتکلمین]] و برخی تجار شیراز برای تولید پارچۀ داخلی و مقابله با عرضۀ منسوجات خارجی بنیاد شده بود، با استقبال و حمایت 8 تن از رهبران برجستۀ روحانی مواجه شد. یکی از این رهبران حاج میرزا حسین تهرانی بود که بر رسالۀ لباس التقوى تقریظ نوشت و همراه با دیگر رهبران یاد شده، کمک به شرکت اسلامیه را با مبارزه با کفر برابر دانست.


در نخستین قیام‌هایی که در شهرهای مختلف ایران ظاهر شد، میرزا حسین تهرانی، محمدکاظم خراسانی و عبدالله مازندرانی آشکارا از این جنبش‌ها حمایت کردند. بلوایی که از 1316ق در پی کمبود شدید نان در شهرها پدید آمد، به تدریج دامنه‌ای گسترده‌تر یافت و به مطالبات دیگر انجامید. برخی محققان، این حوادث را سرآغاز مشروطه‌خواهی عموم مردم دانسته‌اند. آشوب و قیام به خصوص آشوب‌هایی که پس از استقراض دوم دولت ایران از روسیه پدید آمد، اوضاع کشور را بیش از پیش ناآرام کرد. در این زمان روحانیت از جایگاه ویژه‌ای در میان تودۀ مردم برخوردار بود؛ به گونه‌ای که وقتی روسیه درصدد پرداخت سومین وام به ایران برآمد، به سبب هراسی که شاه و صدراعظم از روحانیت داشتند، مشاورالملک کنسول ایران در بغداد ناچار شد به دیدار مجتهدان بزرگ نجف یعنی شربیانی، ممقانی، میرزا حسین تهرانی و محمدکاظم خراسانی برود تا آنان را مطمئن سازد که گسترش نفوذ روسیه در ایران از این راه شایعه‌ای بی‌اساس است.
در نخستین قیام‌هایی که در شهرهای مختلف ایران ظاهر شد، میرزا حسین تهرانی، [[محمدکاظم خراسانی]] و عبدالله مازندرانی آشکارا از این جنبش‌ها حمایت کردند. بلوایی که از 1316ق در پی کمبود شدید نان در شهرها پدید آمد، به تدریج دامنه‌ای گسترده‌تر یافت و به مطالبات دیگر انجامید. برخی محققان، این حوادث را سرآغاز مشروطه‌خواهی عموم مردم دانسته‌اند. آشوب و قیام به خصوص آشوب‌هایی که پس از استقراض دوم دولت ایران از روسیه پدید آمد، اوضاع کشور را بیش از پیش ناآرام کرد. در این زمان روحانیت از جایگاه ویژه‌ای در میان تودۀ مردم برخوردار بود؛ به گونه‌ای که وقتی روسیه درصدد پرداخت سومین وام به ایران برآمد، به سبب هراسی که شاه و صدراعظم از روحانیت داشتند، مشاورالملک کنسول ایران در بغداد ناچار شد به دیدار مجتهدان بزرگ نجف یعنی شربیانی، [[مامقانی، عبدالله|ممقانی]]، میرزا حسین تهرانی و [[محمدکاظم خراسانی]] برود تا آنان را مطمئن سازد که گسترش نفوذ روسیه در ایران از این راه شایعه‌ای بی‌اساس است.


مظفرالدین شاه برای فرو نشاندن شورش‌ها ناچار به علمای نجف متوسل شد و چند تلگراف به آنها فرستاد. از مضمون دقیق این تلگرافها اطلاعی در دست نیست، ولی گفته‌اند که بیشتر علما پاسخ ندادند. از نامۀ تهرانی که چندی بعد به وزیر خارجۀ شاه نوشت، پیداست که علما قویاً به حمایت از مردم تمایل داشتند. تهرانی در این نامه، حکومت را به ایجاد عدالت، ترویج دین، مقابله با منکرات و مبارزه با فتنۀ بابیه دعوت کرد و ضمناً هشدار داد که اگر این خواسته‌ها تحقق نیابد، مردم باز دست به شورش خواهند زد. با بروز مخالفت‌های مردم و برخی علما با امین‌السلطان، تهرانی و آخوند خراسانی آشکارا به پشتیبانی از مردم برخاستند. این حمایت به شکلی بود که به‌زودی شایع شد امین‌السلطان را تکفیر کرده‌‌اند که البته در صحت این مطلب تردید شده است. این حادثه سرانجام به عزل امین‌السلطان انجامید در 1323ق در زمان صدارت عین‌الدوله چون ناخشنودی مردم از اقدامات مسیو نوز بلژیکی اوج گرفت، تهرانی بار دیگر در کنار دیگر علما به حمایت از مردم برخاست و با ارسال تلگرافی از نجف خواستار عزل نوز شد.
مظفرالدین شاه برای فرو نشاندن شورش‌ها ناچار به علمای نجف متوسل شد و چند تلگراف به آنها فرستاد. از مضمون دقیق این تلگرافها اطلاعی در دست نیست، ولی گفته‌اند که بیشتر علما پاسخ ندادند. از نامۀ تهرانی که چندی بعد به وزیر خارجۀ شاه نوشت، پیداست که علما قویاً به حمایت از مردم تمایل داشتند. تهرانی در این نامه، حکومت را به ایجاد عدالت، ترویج دین، مقابله با منکرات و مبارزه با فتنۀ بابیه دعوت کرد و ضمناً هشدار داد که اگر این خواسته‌ها تحقق نیابد، مردم باز دست به شورش خواهند زد. با بروز مخالفت‌های مردم و برخی علما با امین‌السلطان، تهرانی و آخوند خراسانی آشکارا به پشتیبانی از مردم برخاستند. این حمایت به شکلی بود که به‌زودی شایع شد امین‌السلطان را تکفیر کرده‌‌اند که البته در صحت این مطلب تردید شده است. این حادثه سرانجام به عزل امین‌السلطان انجامید در 1323ق در زمان صدارت عین‌الدوله چون ناخشنودی مردم از اقدامات مسیو نوز بلژیکی اوج گرفت، تهرانی بار دیگر در کنار دیگر علما به حمایت از مردم برخاست و با ارسال تلگرافی از نجف خواستار عزل نوز شد.