۱۰۶٬۸۱۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تـ' به 'ت') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'نـ' به 'ن') |
||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
دربارۀ ایمان، ابومعاذ معتقد بود که آن مجموعهای از خصلتهاست که انسان را از کافر شدن مصون میدارد. هیچیک از این ویژگیها به تنهایی ایمان به شمار نمیآید، اما اگر کسی همه یا یکی از آنها را فرو گذارد، کافر است. اشعری و دیگر فرقهنویسان تا شهرستانی نامی از این خصلت-ها نبردهاند، اما شهرستانی این ویژگیها را معرفت، تصدیق، محبت، اخلاص و اقرار به آنچه پیامبر(ص) آورده، دانسته است. اینکه چرا و بر چه اساسی شهرستانی چنین خصلتهایی را به آنها نسبت داده، معلوم نیست. این ویژگیها، بهجز اخلاص، در دیگر گروههای مرجئی نیز یافت میشود، اما برخی محققان بر آناند که اخلاص از خصلتهای ایمان در مرجئه نیست. | دربارۀ ایمان، ابومعاذ معتقد بود که آن مجموعهای از خصلتهاست که انسان را از کافر شدن مصون میدارد. هیچیک از این ویژگیها به تنهایی ایمان به شمار نمیآید، اما اگر کسی همه یا یکی از آنها را فرو گذارد، کافر است. اشعری و دیگر فرقهنویسان تا شهرستانی نامی از این خصلت-ها نبردهاند، اما شهرستانی این ویژگیها را معرفت، تصدیق، محبت، اخلاص و اقرار به آنچه پیامبر(ص) آورده، دانسته است. اینکه چرا و بر چه اساسی شهرستانی چنین خصلتهایی را به آنها نسبت داده، معلوم نیست. این ویژگیها، بهجز اخلاص، در دیگر گروههای مرجئی نیز یافت میشود، اما برخی محققان بر آناند که اخلاص از خصلتهای ایمان در مرجئه نیست. | ||
حال اگر کسی گناهی انجام دهد، یا فریضهای را ترک گوید که جزئی از آداب ایمان است، اما مسلمانان بر کفر وی اجماع نداشته باشند، در این صورت کافر نیست؛ حتى فاسق نیز به شمار نمیآید، بلکه او به «فسق» منسوب است. به اعتقاد ابومعاذ مرتکب گناه کبیره نیز کافر نیست و همچنان مؤمن میماند، اما نه دوست خداست و نه دشمن او؛ در اینجا او به نوعی «منزله بین المنزلتین» قائل است. ابومعاذ معتقد است که تنها در دو مورد گناه به کفر میانجامد: نخست آنکه شخص گناهی انجام دهد که مسلمانان بر کفر بودن آن اجماع داشته باشند؛ دیگر آنکه اعمال و فرایضی را آگاهانه انکار کند. در اینجا کفر به علت ترک عمل ــ که | حال اگر کسی گناهی انجام دهد، یا فریضهای را ترک گوید که جزئی از آداب ایمان است، اما مسلمانان بر کفر وی اجماع نداشته باشند، در این صورت کافر نیست؛ حتى فاسق نیز به شمار نمیآید، بلکه او به «فسق» منسوب است. به اعتقاد ابومعاذ مرتکب گناه کبیره نیز کافر نیست و همچنان مؤمن میماند، اما نه دوست خداست و نه دشمن او؛ در اینجا او به نوعی «منزله بین المنزلتین» قائل است. ابومعاذ معتقد است که تنها در دو مورد گناه به کفر میانجامد: نخست آنکه شخص گناهی انجام دهد که مسلمانان بر کفر بودن آن اجماع داشته باشند؛ دیگر آنکه اعمال و فرایضی را آگاهانه انکار کند. در اینجا کفر به علت ترک عمل ــ که گناهی ساده ممکن است بـاشد ــ نیست، بلکه بـه علت آگاهی و تعمد فرد است. بنابراین اگر کسی نماز نخواند یا روزه نگیرد، به سبب انکار یا کوچک شمردن آن فریضه، کافر است، اما اگر چنین نیتی نداشته باشد، کافر نیست. حتى اگر کسی پیامبری را مجروح کند یا بکشد، کفرش به سبب ارتکاب چنین اعمالی نیست، بلکه به علت دشمنی کردن و خوار شمردن پیامبران کافر به شمار میآید. | ||
ابومعاذ همچون برخی از معتزلیان در نظام ثواب و عقاب به موازنه قائل است. بر پایۀ این نظر، خداوند اعمال نیک و اعمال بد را میسنجد، و اگر هر یک از آن دو بر دیگری رجحان داشت، شخص به بهشت میرود یا عذاب میبیند. با اینهمه، او همچنان به عقاید مرجئی خود پایبند بود، چه کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از اینرو فضل الٰهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد بهشت کند<ref> سارا حاجیحسینی، ج 16، ص406-408</ref> | ابومعاذ همچون برخی از معتزلیان در نظام ثواب و عقاب به موازنه قائل است. بر پایۀ این نظر، خداوند اعمال نیک و اعمال بد را میسنجد، و اگر هر یک از آن دو بر دیگری رجحان داشت، شخص به بهشت میرود یا عذاب میبیند. با اینهمه، او همچنان به عقاید مرجئی خود پایبند بود، چه کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از اینرو فضل الٰهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد بهشت کند<ref> سارا حاجیحسینی، ج 16، ص406-408</ref> |