پرش به محتوا

دیوان حکیم سوزنی سمرقندی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:


[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] دارای بیانی سهل و سبکی ساده و شیرین است؛ در تمام دیوان او شاید یک بیت معقّد هم نباشد. روح مذهب در غالب اشعارش جلوهگر است و معانی حدیث و تفسیر پیداست. <ref>ر.ک: فروزانفر، بدیع الزمان، ص317</ref>‏با این حال، او شاعرى هجاگو و بدزبان است و در گفتن هجو از هیچ کس پروا ندارد و شاید کمتر کسی از اطرافیان وی از تیغ زبان تند او در امان مانده‌اند؛ چنانکه بیش از یک سوم از دیوان او را هجا تشکیل می‌دهد. سوزنی راه هزل‌گویی را از خواندن دیوان‌های شاعرانی چون «طیان» و «حکاک» آموخته است. خود دراین‌باره می‌گوید:
[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] دارای بیانی سهل و سبکی ساده و شیرین است؛ در تمام دیوان او شاید یک بیت معقّد هم نباشد. روح مذهب در غالب اشعارش جلوهگر است و معانی حدیث و تفسیر پیداست. <ref>ر.ک: فروزانفر، بدیع الزمان، ص317</ref>‏با این حال، او شاعرى هجاگو و بدزبان است و در گفتن هجو از هیچ کس پروا ندارد و شاید کمتر کسی از اطرافیان وی از تیغ زبان تند او در امان مانده‌اند؛ چنانکه بیش از یک سوم از دیوان او را هجا تشکیل می‌دهد. سوزنی راه هزل‌گویی را از خواندن دیوان‌های شاعرانی چون «طیان» و «حکاک» آموخته است. خود دراین‌باره می‌گوید:
 
{{شعر}}
«رفیق و مونس من هزل‌های طیّان است / حکایت خوشِ من خرزه‌نامه حکّاک»
{{ب|''رفیق و مونس من هزل‌های طیّان است''|2=''حکایت خوشِ من خرزه‌نامه حکّاک''}}
{{پایان شعر}}
و مدعی است که جِدّ و هزل را بخوبی می‌شناسد:
و مدعی است که جِدّ و هزل را بخوبی می‌شناسد:
«آیم سوی هزل از جِد کز هزل بجِد رفتم / کاین دانم و آن دانم روشن چو مه و پروين»
{{شعر}}
{{ب|''آیم سوی هزل از جِد کز هزل بجِد رفتم''|2=''کاین دانم و آن دانم روشن چو مه و پروين''}}
{{پایان شعر}}
و نیز گوید:
و نیز گوید:
«از همه شاعران منم افصح / همه را از منست بر سر تاج»
{{شعر}}
«همچو من شاعری به جدّ و به هزل / نیست در روم و خلَج و قیجاج»
{{ب|''از همه شاعران منم افصح''|2=''همه را از منست بر سر تاج''}}
{{ب|''همچو من شاعری به جدّ و به هزل''|2=''نیست در روم و خلَج و قیجاج''}}
{{پایان شعر}}
او هجو خویش را در تیزی به «سوزن» مانند کرده است:
او هجو خویش را در تیزی به «سوزن» مانند کرده است:
«تیزدرفش است در عبارت تُرکی / سوزن هَجوَم تُرا خلیده‌تر از تیز».<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص10-9</ref>‏
{{شعر}}
 
{{ب|''تیزدرفش است در عبارت تُرکی''|2=''سوزن هَجوَم تُرا خلیده‌تر از تیز''<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص10-9</ref>‏}}
{{پایان شعر}}
[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] با شاعرانی چون [[عمعق]]، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنائى]]، [[انوری، محمد بن محمد|انورى]]، [[معزى]]، [[ادیب صابر]] و [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدى]] معاصر بوده است. او در دیوان خویش از شاعرانی نام برده، برخی را به هجو و برخی را به نیکی یاد می‌کند. این شاعران عبارتند از: [[جلالی ترمذی]] (که او را «خرِ خُم‌خانه» می‌خوانَد)؛ عنصری؛ [[رودکی]] (که از این دو شاعر به نیکی یاد می‌کند)؛ [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]] (که او را دوازده بار هجو می‌کند)؛ نظامی گنجوی (که او را طعنه می‌زند)؛ مُعزّی؛ رشیدالدین وطواط (که او را بزرگ می‌شمارد)؛ «منجیک ترمذی»؛ «خسروانی»؛ «کسایی»؛ «عسجدی»؛ «رشیدی سمرقندی»؛ «[[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]]»؛ «فرخی»؛ «قوامی»؛ «مسعودی»؛ «مختاری».<ref>ر.ک: همان، ص28-21</ref>‏او همچنین، ستایش‌هایش را به پای امیرانی چون ارسلان خان محمد بن سلیمان (آل افراسیاب)، محمود بن محمدخان و سلطان سنجر ریخته است.<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>‏
[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] با شاعرانی چون [[عمعق]]، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنائى]]، [[انوری، محمد بن محمد|انورى]]، [[معزى]]، [[ادیب صابر]] و [[رشیدی، عبدالرشید بن عبدالغفور|رشیدى]] معاصر بوده است. او در دیوان خویش از شاعرانی نام برده، برخی را به هجو و برخی را به نیکی یاد می‌کند. این شاعران عبارتند از: [[جلالی ترمذی]] (که او را «خرِ خُم‌خانه» می‌خوانَد)؛ عنصری؛ [[رودکی]] (که از این دو شاعر به نیکی یاد می‌کند)؛ [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]] (که او را دوازده بار هجو می‌کند)؛ نظامی گنجوی (که او را طعنه می‌زند)؛ مُعزّی؛ رشیدالدین وطواط (که او را بزرگ می‌شمارد)؛ «منجیک ترمذی»؛ «خسروانی»؛ «کسایی»؛ «عسجدی»؛ «رشیدی سمرقندی»؛ «[[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]]»؛ «فرخی»؛ «قوامی»؛ «مسعودی»؛ «مختاری».<ref>ر.ک: همان، ص28-21</ref>‏او همچنین، ستایش‌هایش را به پای امیرانی چون ارسلان خان محمد بن سلیمان (آل افراسیاب)، محمود بن محمدخان و سلطان سنجر ریخته است.<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>‏


[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] در شاعری خویشتن را از جلالی، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]]، قوامی، [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]]، [[مسعود رازی]] و رودکی برتر می‌شمرد و فقط از انوری و عنصری به نیکی یاد می‌کند.
[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] در شاعری خویشتن را از جلالی، [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی]]، قوامی، [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]]، [[مسعود رازی]] و رودکی برتر می‌شمرد و فقط از انوری و عنصری به نیکی یاد می‌کند.
«امام اهل حکمت انوری را دیده روشن شد / به دیدار تو وز گرد رهت پُر نور چشم ما»
{{شعر}}
«عنصری بایستی اندر مجلس تو شعر گوی / من که باشم در جهان یا خود چه باشد شعر من».<ref>ر.ک: همان، ص12-11</ref>‏
{{ب|''امام اهل حکمت انوری را دیده روشن شد''|2=''به دیدار تو وز گرد رهت پُر نور چشم ما''}}
 
{{ب|''عنصری بایستی اندر مجلس تو شعر گوی''|2='' من که باشم در جهان یا خود چه باشد شعر من''}}.<ref>ر.ک: همان، ص12-11</ref>‏
{{پایان شعر}}
[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] سرانجام، با نکبت و تیره‌روزی، دوران پیری را به سر می‌آورد و چون پیر و فرسوده می‌شود، می‌گوید:
[[س‍وزن‍ی‌، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود|سوزنی]] سرانجام، با نکبت و تیره‌روزی، دوران پیری را به سر می‌آورد و چون پیر و فرسوده می‌شود، می‌گوید:
ای سوزنی! چون سوزن زَنگاره خورده‌ای / بی‌آب و بی‌فروغ و فرومایه و حقیر
{{شعر}}
پیری، چه عمر من به مه و سال صید کرد / شد روزهای روشن من چون شبان تیر...
{{ب|''ای سوزنی! چون سوزن زَنگاره خورده‌ای''|2='' بی‌آب و بی‌فروغ و فرومایه و حقیر''}}
«به فحش و هزل جوانی به پیری آوردم / که هیچ شرم نبود از جوان و پیر مرا».<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>‏
{{ب|''پیری، چه عمر من به مه و سال صید کرد''|2='' شد روزهای روشن من چون شبان تیر''}}
 
{{ب|''به فحش و هزل جوانی به پیری آوردم''|2='' که هیچ شرم نبود از جوان و پیر مرا''<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>‏}}
{{پایان شعر}}
این دیوان دارای ضمیمه‌هایی است که محقق آن را از کتابخانه حاج‌ حسین‌آقاملِک به دست آورده است. این بخش در ستایش «سری بن سری»، «اطهر بن اشرف بن بوعَلی»، «دهقان غازی»، «وزیر خجسته‌پی»، «نصیر الدین علی»، «جلال‌الدین علی» است و به همراه شعری در وصف معشوق و یک غزل و چند رباعی است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص502-482</ref>‏[[ش‍اه‌ح‍س‍ی‍ن‍ی‌، ن‍اص‍رال‍دی‍ن‌|شاه‌حسینی]] در مقدمه‌اش شرح حالی از سوزنی و شعر او آورده است. او از میان دو نسخه‌ «خلخالی» و «تیمورتاش»، که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی است، دومی را اصل گرفته است و از دو نسخه‌ای که در مسجد سپهسالار و کتابخانه ملِک تهران است، بهره جسته است. <ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص2</ref>‏ این دیوان فهرستی برای اشعار سوزنی ندارد.
این دیوان دارای ضمیمه‌هایی است که محقق آن را از کتابخانه حاج‌ حسین‌آقاملِک به دست آورده است. این بخش در ستایش «سری بن سری»، «اطهر بن اشرف بن بوعَلی»، «دهقان غازی»، «وزیر خجسته‌پی»، «نصیر الدین علی»، «جلال‌الدین علی» است و به همراه شعری در وصف معشوق و یک غزل و چند رباعی است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص502-482</ref>‏[[ش‍اه‌ح‍س‍ی‍ن‍ی‌، ن‍اص‍رال‍دی‍ن‌|شاه‌حسینی]] در مقدمه‌اش شرح حالی از سوزنی و شعر او آورده است. او از میان دو نسخه‌ «خلخالی» و «تیمورتاش»، که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی است، دومی را اصل گرفته است و از دو نسخه‌ای که در مسجد سپهسالار و کتابخانه ملِک تهران است، بهره جسته است. <ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص2</ref>‏ این دیوان فهرستی برای اشعار سوزنی ندارد.